باد خبیث جن
گفتار فیلم مستند باد جن


باد جن
نویسنده متن و کارگردان: ناصر تقوایی، فیلمبردار: امیر کراری، تدوین: عباس گنجوی، گوینده: احمد شاملو، دستیار فیلمبردار: مهدی حسابی، مدیر تهیه: منوچهر عسگری نسب، محصول: سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران، ۱۳۴۸.
*
تحمل آدم به خاطر این است که درد باز هم بیشتر بشود، اما هنگامی که درد آن قدر زیاد بشود که دیگر نتواند بیشتر بشود، سیاهان جنوب زارشان می‌گیرد.
در بندر خرد و خراب لنگه هنوز صدای مدام موج می‌آید با صخره‌های ساحل بی‌جاشو. کندوی امن جاشوی دریای فارس امروز جولانگه باد است؛ بادهای موذی و مرموز، سنگین و سرگردان؛ باد زار، باد جنه؛ بادهایی مثل برق چشم گربه در شب تاریک.
باد خبیث جن، سوار بر مرکب سفید موج، در خش خش شاخه‌های درخت یا تاریکی سوراخ متروک گور، پیوسته در کمین نشسته است تا بومیان جنوب را به نفرین خود مبتلا کند؛ و نفرین شدگان باد کافر جن در جنوب بسیارند.
لنگه را باد‌ها ویران کرد. نفوس لنگه یک روز هفتاد هزار بود، در سیزده خاکستان بزرگ لنگه؛ امروز حتی شوره هم نمی‌روید؛ و زن شوی مرده، بر خاک شوهرش، گل کاسه چینی نثار می‌کند؛ و چراغ نفتی بی‌نفت به یاد روشنایی.
شب بازی شب شفای جن زده هاست. روز پیش از بازی، یک دختر هوا، خیزران به دست، دور لنگه می‌گردد، که جن زدگان را به مجلس بازی بیاورد. امشب در صدای دهل اهل هوا نفس باد‌ها می‌برد.
از کشنده چه سود؛ خش خش کژدم نیست؛ باد در سایه طاقی که نیست می‌گذرد. نیش داغ آفتاب مار تشنه را گزید، و کشت؛ و حجره‌های بازار بزرگ لنگه لانه جن شد؛ و موریانه تشنه مرگ شد که نقش چوب دوام آورد.
این درخت کنار شب‌ها لانه جن است؛ و در جنوب جن زده بسیار است. پشت این خاکستان یک خاکستان دیگر، و پشت این خاکستان یک خانۀ مقدس هست. اهل هوا در اتاق پشت این دیوار، جن را از تن بیرون می‌کنند.
سابقه آمدن باد‌ها را به آمدن سیاهان از آفریقا نسبت داده‌اند. بیش از آنکه سیاه به بهای خرما بیاید، در حاشیه خلیج باد‌ها بود؛ اما مثل نیرو در تن بیمار، و نفت زیر دریا، و هوش در مغز بی‌فرهنگ ناشناخته مانده بود؛ و سنت سیاه که از تجربه گرسنگی سرشار بود، شباهت را شناخت و شفادهنده شد.

عکس: احمد بازماندگان قشمی
این نوشته ابتدا در پرونده «گفتار در فیلم مستند» در سایت ومستند منتشر شده است.

 

منبع: رای بن مستند | تاريخ: 1392/09/05
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد