* قسمت دوم و پایانی
داگتان و سوار بر غولها، هر دو شروع خیلی خوب و باحالی دارند. چقدر نحوه شروع و پایان یک مستند از اهمیت برخوردار است؟
هر دوی آنها خیلی مهم هستند. پایان فیلم، اوج فیلم است. باید یک روش درست و محکم داشته باشید که فیلم را حفظ کنید. به نمایی احتیاج دارید که تماشاگر را نیشگون بگیرد. اگر چنین نمایی ندارید حداقل باید وویس اُور (۱۲) یا گفت-وگوهایی در فیلم داشته باشید که این کار را بکنند. با سکانس آغازین، نشان میدهید که فیلمتان چه نوع فیلمی است. در مستند، شما باید به مردم سرنخی بدهید که قرار است چه ببینند. در فیلم داگتان و زد بویز، در ابتدا دنیای اسکیت بازان نشان داده میشود. چه کسی میدانست آنها کی و کجا هستند؟ برای همین برای شروع فیلم، من به تکهای از این مردان نیاز داشتم که نشان دهد که دیوانهاند، متفاوتند و مانند انسانهای عادی دیگر نیستند و با این حال بسیار خوش درخشیدهاند و واکنشهای خوبی را نسبت به خود ایجاد کردهاند. ما میخواستیم مردم این را بدانند. من به یک موسیقی نیاز داشتم که از این هدف حمایت کند و گلن فرایدمان (۱۳) به من هندریکس (۱۴) را پیشنهاد کرد. دو دقیقه به آن گوش کردم و فهمیدم این همان چیزی است که دنبالش میگشتم. یکی از کارهایی هم که میکردم، این بود که وقتی استیسی با مردم مصاحبه میکرد و افتضاح میکرد، حسابی حالش را میگرفتم. پنج یا شش نفر گفتند که «مرد، این دیگه چهجور سوالیه؟» یا میگفتند: «من این سوال را دوست ندارم.» آنها خیلی صادق بودند و من درک کردم که این بینش و صداقتهمان چیزی است که فیلم درباره آن است.
چه کارهایی را در تدوین نباید انجام داد؟
اول اینکه هیچوقت نباید در دهان مردم حرف بگذارید. دوم اینکه حواستان باشد بینشی را که نسبت به داستان دارید و میخواهید آن را به تماشاگرانتان هم انتقال دهید، از دست ندهید. ولی کلاً سوال سختی پرسیدید، چون واقعاً نمیدانم چه چیز وجود دارد که اصلاً نباید انجام بدهید. من شخصاً توجهی به قوانین ندارم... آها، یادم افتاد! کات کردن از نمای واید شات (۱۵) به نمای واید شات دیگر، این کار افتضاح است. مثلاً کات یک استادیوم به نمای واید یک خیابان و دوباره کات آن به نمای واید یک خیابان دیگر. در ضمن یادتان باشد که هیچوقت بدون دلیل کات نکنید. برای یک تدوینگر خیلی سخت است که کات نکند، اما یکی از بهترین چیزها در مورد فیلمسازی این است که هر چقدر نمای طولانیتری داشته باشید و کمتر کات کنید، همه چیز خیلی باورپذیرتر به نظر میآید. اما اگر میخواهید فیلم انرژی داشته باشد، آن وقت باید تا میتوانید کات بزنید و اگر میخواهید برای مدت طولانی روی یک نما بمانید، مثلاً نمایی که پخش موسیقی خوبی دارد و میخواهید کل موسیقی را پخش کنید، باید مطمئن باشید که نمای بعدیتان حتماً نمای خوبی باشد.
چه ویژگیهایی باعث میشود تدوین یک کار را قبول کنید؟
باید از موضوع خوشم بیاید و باید یک چیزی درونش باشد که برای کار من سود داشته باشد. من هم میتوانم مثل خیلی-های دیگر سریال و مجموعه مستند کار کنم، اما بعضی از آنها برای روشی که من کار میکنم، اصلاً مناسب نیستند. من فیلمهایی را دوست دارم که درونشان پر از موسیقی است، انرژی بالایی دارند و بامزه هستند. من سعی کردم تمام فیلمهایم را طوری طراحی و تدوین کنم که ارزش دو بار دیدن را داشته باشند. در داگتان، صحنههای اکشن زیادی وجود داشت، اما من به هیچ عنوان نگران حقایقی که این وسط ممکن بود از دست برود نبودم. اگر دوباره فیلم را نگاه کنید، متوجه این موضوع خواهید شد.
برای یک پروژه چه زمانی تهیهکننده باید دنبال تدوینگر باشد؟
به نظرم بستگی دارد. من زمانی به پروژه داگتان پیوستم که آنها تلاش میکردند برای فیلم سرمایه جذب کنند. اما زمانی به پروژه سوار بر غولها پیوستم که گروه کار فیلمبرداری را شروع کرده بود. در حقیقت، آنها تمام چیزی را که میخواستند، جمع کرده بودند و در اختیار من قرار دادند. من ترجیح میدهم ازهمان ابتدا وارد پروژه بشوم. هر چقدر در مقام تدوینگر زودتر درگیر پروژه شوید، بیشتر میتوانید با کارگردان تعامل داشته باشید و در این مورد صحبت کنید که چه باید بگیرند و چه باید پیدا کنند.
به نظر شما استفاده از چه تکنیکهایی در تدوین میتواند به هرچه بهتر شدن آن کمک کند؟
همیشه آسانترین نماها برای تدوین، نماهای متحرک هستند. بعضی اوقات یک روبش (۱۶) طبیعی که توسط دوربین انجام میشود هم خوب بهنظر میرسد. جابهجایی نماها همیشه خوشایند است. من از دیزالو (۱۷) متنفر نیستم، اما دوستش هم ندارم، به خاطر اینکه فکر میکنم یک تکنیک دمدستی است که هر وقت نمیدانستید باید چه کار کنید، به سراغ آن میروید. مبتدیان زمانیکه در دردسر میافتند، دکمه دیزالو را فشار میدهند و کار را تمام میکنند، به این دلیل که معمولاً دیزالو خوب به نظر میرسد اما استفاده بیش از حد از آن کار را خسته کننده میکند. یک ضربالمثل بین تدوینگران وجود دارد که میگویند: «اگر نتوانستی کاری بکنی، دیزالو کن.» (۱۸) برای همین شخصاً سعی میکنم از این تکنیک زیاد استفاده نکنم. اما گاهی اوقات هم هست که دیزالو بهترین کاری است که میتوانید انجام دهید. آن هم زمانی است که میخواهید نماها و حرکتها را با هم تطبیق دهید. بنابراین اگر تصویر مردی را دارید که پس از به ثمر رسیدن هدفش، در آغوش گرفته میشود، تصویر بعدی شاید این باشد که بچهای دوستش را در آغوش گرفته است. این نماها این احساس را منتقل میکنند که این دو نما با یکدیگر ارتباط دارند. یک چیز دیگری که خیلی دوست دارم این است که دوربین روی یک چیزی تمرکز میکند و آن چیز یک حرکت کوچک به سمت راست میکند و سپس در نمای بعدی زمانیکه دوربین به سمت چپ در حرکت است، میتوانید آن را پیدا کنید. در اینجا شما روی حرکات تدوین انجام میدهید.
کارگردانان چه کار میتوانند انجام دهند که کار شما تدوینگران را راحتتر کنند؟
نوارهایی را که در اختیارمان قرار میدهند، مرتب و سازماندهی شده تحویل بدهند. من دوست دارم مجموعه نوارهایی را که به من میدهند، شمارهگذاری شده باشد و روی هر کدام نوشته شده باشد که چه نوع راشی در آن وجود دارد. میتوانند به این شکل راشها را سازماندهی کنند که مثلاً شماره ۱۰۰ مختص مصاحبهها، شماره ۲۰۰ مختص عکسها و شماره ۳۰۰ مختص تصاویر آرشیوی است.
آیا خودتان را درگیر انتخاب موسیقی برای فیلم هم میکنید و بهترین راه برای تدوین موسیقی چیست؟
در کارهای قبلیام مثل داگتان و سوار بر غولها، من و استیسی بودیم که موسیقی کل کار را انتخاب کردیم. چند قطعه کلیدی بود که استیسی فکر میکرد استفاده از آنها خوب است یا ایده خاصی در مورد آنها داشت. من برای مرحله تدوین چندتایی موسیقی انتخاب کردم و آنها را برای استیسی پخش کردم تا گوش کند و بگوید کدام به درد فیلمش میخورد و اگر به کارش نمیآمد، میرفتم و چندتای دیگر انتخاب میکردم. موسیقی عنصر بسیار مهمی است؛ مخصوصاً به روشی که من کار میکنم. دوست دارم مطابق ضربههای موسیقی فیلم را تدوین کنم. دوست دارم مطمئن بشوم که هر کدام از آلات موسیقی در جای درست خود قرار گرفتهاند تا ریتمی که میخواهم به دست بیاید و بعضی اوقات کنش با این ریتم همراه میشود. آستین۱۹، پسر استیسی، روی نمایی که حرکتی آرام۲۰ داشت، پیانو نواخت. نما به این شکل بود که مردی از روی موجها پایین میآمد و تخته اسکی او به سمت بالا پرتاب میشد. این پرش همراه با صدای پیانو بود. برای همین سعی کردم جایی را پیدا کنم که کنش هم زمان با ریتم آهنگ باشد. اگر روی تصویر تمرکز کنید، متوجه میشوید نما دقیقاً بر اساس هر ریتم شروع میشود و پایان مییابد، بدون حتی یک فریم این ورآنور.
زمانیکه با یک آهنگساز کار میکنید، آیا به او میگویید که به دنبال چه ریتمی هستید؟
حتماً. من تمام تلاشم را میکنم که تعامل نزدیک با آهنگساز کار داشته باشم. آنچه را که میخواهم، برای او شرح میدهم تا مطمئن شوم بهطور روشن متوجه شده است که به چه نوع آهنگی نیاز دارم.
آیا شما بر مراحل صداگذاری و دیگر بخشهای مربوط به صدا هم نظارت دارید؟
بله، حتماً. ما در فیلمهای مستند هم همیشه از جلوههای صوتی استفاده میکنیم. در فیلم یک بار در زندگی، ما از جلوه های صوتی بسیاری استفاده کردیم. فریادهای جمعیت، پایکوبیها و صداهای دیگری مثل این. من همین صداها را درآوردم و فریاد کشیدم و پاهایم را به زمین چندین بار کوبیدم و به صدابردار نشان دادم که دقیقاً به چه صدایی نیاز دارم و او هم بر اساس گفتههای من صدای جدیدی را خلق کرد. خوب است که تدوینگرتان را در این مراحل صداگذاری همراه داشته باشید، چرا که تدوینگر دقیقاً میداند که شما چه میخواهید و در نتیجه میتواند همه چیز را بر این اساس کنترل کند.
اگر شرایط برای صدابرداری مناسب نباشد، چه باید کرد؟
یک مهندس کاربلد صدا استخدام کنید و هر چقدر ابزار کمکی برای کار نیاز دارید هم تهیه کنید. اگر سروصدای پس زمینه کارتان خیلی زیاد است، لوازم بیشتری تهیه کنید در این صورت زمانیکه روی مصاحبهها کار میکنید، میتوانید از این ابزار استفاده کنید. اگر صدای ماشین در حرکتی دارید که خوب ضبط نشده است، دوباره بروید و این صدا را با یک ماشین در حرکت دیگر بگیرید که بتوان جایگزین صدای قبلی در تدوین کرد. فیلترهای خوب هم ضروری هستند. اگر یک مگس هم زمان با صدابرداری کنار دستتان باشد، در تمام طول آن نما صدای وزوز خواهید داشت. اما با استفاده از فیلتر میتوانید جلوی چنین صداهای ناخواستهای را بگیرید. در واقع بد ضبط کردن یک صدا تقریباً غیرممکن است. سعی کنید از میکروفون دوربین استفاده نکنید. هنگام ضبط مصاحبه میکروفون باید به سوژهها نزدیک باشد. یک بوم و یک میکروفون لاوالیر تهیه کنید و آنها را از هم در دو جهت راست و چپ جدا نگه دارید. آنها را ترکیب نکنید.
آیا در نمایش آزمایشی فیلم هم حاضر میشوید و آن را پیشنهاد میکنید؟
حتماً. اما در نمایش استودیویی. دوست دارم نمایش آزمایشی را در بین مردمی ببینم که واقعاً به آنها اطمینان دارم و نظرشان برای من مهم است. دوست ندارم فیلم را بین چندتا بچه که پاپکورنهایشان را دستشان گرفتند و آخر سر هم هیچی از فیلم نمیفهمند، ببینم. میدانم شاید این همان مخاطبانی باشند که شما به دنبال آن هستید، اما هدف فیلم من این نیست. دوست دارم چند نمایش با مردمی که برایشان احترام قائل هستم ببینم و به نظرات آنها گوش دهم و اگر چندین نفر یک نکته را گوشزد کردند، حتماً به آن توجه میکنم. این دیگر دست شماست که نقدهای آنها را روی فیلم اعمال کنید یا نکنید.
تا به حال با کارگردان یا تدوینگری برخورد کردهاید که نمیداند چهطور فیلم را جلو ببرد و تمامش کند؟
آه، خدای من! بله، برخورد داشتهام. یک نمایش بود که در دهه ۷۰ برای ایبیسی کار میکردم، باید ۱۲بار به روشهای مختلف فیلم را تدوین میکردم تا آخرسر جناب کارگردان تصمیم میگرفت کدام را میخواهد. آخر همهمان روشی را انتخاب میکردیم که اول از همه انجام داده بودیم. این اولین و آخرین باری بود که چنین تجربهای را گذراندم. اما هستند آدمهایی که نمیدانند کی باید دست از سر فیلم بردارند. فکر میکنم اگر بگذارید مدت زمان تدوین فیلمتان زیاد شود، در این دام میافتید. مردی را میشناختم که آن زمان که ما شروع به تدوین داگتان کردیم، ۱۸ ماهی بود که داشت فیلمش را تدوین میکرد و همچنان هم ادامه میداد. او به من گفت که کارش تقریباً تمام شده است. سوژهاش عالی بود، اما نمیدانست چطور باید فیلم را پیش ببرد. ببینید، یک نکته در فیلمسازی وجود دارد که یک جایی شما در مقام کارگردان باید بگویید: «این خوبه، کارم تمام شد.» بدانید همیشه میتوانید نماهای بهتری پیدا کنید، اما اگر همین نماهایی که دارید، داستانتان را خوب پیش میبرند، بگذارید کارشان را انجام دهند. اگر بخواهید زیادی به آن فکر کنید، مطمئن باشید خیلی چیزها را از دست خواهید داد.
در مورد ابزار و تجهیزات تدوین چه مواردی را باید مد نظر قرار داد؟
خیلی مهم است که ابزار خودتان را بشناسید. یکی از موارد اصلی که باید مد نظر قرار گرفته شود، برنامهای است که میخواهید از آن استفاده کنید. برای مثال اوید یا فاینال کات (۲۱). بعضیها مثل من در برابر فاینال کات مقاومت میکنند، چون اوید را خوب میشناسند و با آن راحتتر کار میکنند. شخصاً نمیتوانم با فاینال کات کار کنم. به نظرم خیلی هوشیارانه است که به برنامههای دیگر اپل اضافه شده و ارزان هم که هست. اما سازماندهی راشها در محیط آن، صد برابر سختتر از برنامه اوید است، آنهم به این دلیل که فاینال کات بر اساس تفکر یک تدوینگر برنامهریزی نشده است. اما اوید اینطوری نیست و هر طور که بخواهید، میتوانید راشها را درون آن سازماندهی کنید و روشهای مختلفی هم برای مرتب کردن چیزهای مختلف دارد. این آزادی را در فاینال کات ندارید. اما خب بعضیها هم دقیقاً به همین دلایلی که من حاضر نیستم به فاینال کات دست بزنم، حاضر نیستند به اوید نزدیک شوند.
اشتباه رایج فیلمسازان مستند چیست؟
یکی از این اشتباهات میتواند انتخاب نادرست موسیقی باشد، اما اکثر مستندهایی که به نظر من ناامیدکننده بودند معمولاً یک اشکال خیلی واضح در ساختارشان داشتند. اشکال دیگر دست بردن در گفتوگوها به دلایل غیرمنطقی است.
چه پیشنهادی برای مستندسازان تازه کار دارید؟
همیشه در پی چیزی باشید که فکر میکنید درست است. این خاصیت را در خودتان تقویت کنید که شنونده دیدگاه های دیگران هم باشید. تا جایی که میتوانید، خلاق باشید و از کار دیگران تقلید نکنید. اگر هم تقلید میکنید، حداقل چیزی از خودتان به ایده اضافه کرده و آن را مال خودتان کنید.
منبع: کتاب راهنمای فیلمسازان مستند، ژنویو ژولیف و اندرو زینس، ۲۰۰۶
The Documentary Film Makers Handbook
Genevieve Jolliffe and Andrew Zinnes_ ۲۰۰۶
پی نوشتها:
۱۲. Voice Over
۱۳. Glen Friedman
۱۴. Hendrix
۱۵. Wide shot
۱۶. Wipe یک شیوه نقطه گذاری سینمایی و تعویض نماها. این عمل به شکلی خطی از یک قسمت در سطح تصویر به شکلی عمودی یا افقی یا زاویه دار و یا گرد عمل میکند.
۱۷. Dissolve
۱۸. If you can» t solve it، dissolve it.
۱۹. Austin
۲۰. Slow Motion
۲۱. Final Cut
در همین زمینه بخوانید:
قسمت اول