مورگان نویل۱ متولد سال ۱۹۶۷ در لس آنجلس، تهیهکننده و کارگردان آمریکاییست که الان حدود ۲۰ سال است که فیلمهای مستند درباره موسیقی کارگردانی میکند، اما پرواضح است که برای ساخت این فیلم، فکرهای بکری در سر داشته. بیست قدم تا ستاره شدن، برنده جایزه بهترین مستند اسکار ۲۰۱۴، مستندی است درباره قهرمانان نامعروف دنیای موسیقی حرفهای، یعنی خوانندگان بک-آپ که تا کنون در مقایسه با خواننده اصلی نه مطرح بودهاند و نه به چشم آمدهاند.
واقعاً مستند فوقالعادهای است، البته میدانم مدتهاست درباره موسیقی، مستند میسازی، ولی موضوع این فیلم خیلی مفصل است، به همین خاطر میخواهم بپرسم چه چیزی باعث شد این فیلم را بسازی؟
ایدهاش را تهیهکنندهام ژیل فریسن۲ داد که قبلاً رئیس استودیویای اندام بود و آنجا آمپرساند۳ صدایش میکردند. آدم جالبی بود، همه را میشناخت، و وقتی ایاندام را به یونیورسال فروختند، آن صنعت را ترک کرد و دنبال کارهای خودش رفت. اما دلش به صنعت موسیقی بند بود. ایده این فیلم یعنی فیلمی درباره خوانندههای بک-آپ به ذهن او رسید و فکر کرد تجربهای شیرین و فیلمی خوب از آب درخواهد آمد. میدانست برای ساخت چنین فیلمی باید ارتباطات زیادی داشت و یک بار به من گفت: «نمیدونم چقدر زحمت کشیدی که همه این آدما رو تو این فیلم به صف کنی.» ژیل استاد دعوت به ناهار بود، چون به اعتقاد او نه گفتن موقع ناهار سخت است. او دائم آدمها را به ناهار دعوت میکرد و راضیشان میکرد که فلان کار یا بهمان کار را انجام دهند. کار او راضی کردن آدمها بود و من و بقیه هم مشغول ساختن فیلم شدیم. فیلم ساختن از جایگاه تهیهکنندگی آسان نیست.
اسمش خیلی آشناست. من هم در کار موسیقی بودم، به همین خاطر باب را میشناسم. اما چون من در قسمت نمایشهای ایاندام بودم، با دیدن اسمش توی تیتراژ نشناختمش.
بله، خب او هم در دهه ۹۰ لقبش را رها کرد. ولی ژیل میدانست که تجربه خوانندههای بک-آپ برایم جالب خواهد بود. چندتایی از آن خوانندهها را هم میشناخت، ولی نمیدانست چه فیلمی از آب درخواهد آمد. ما ساخت فیلم را با هم شروع کردیم و خیلی سریع ابعاد سوژه و کاراکترها و موسیقی و هرچه را که میتوانست در فیلم جا بگیرد، دریافتیم. بعداً فهمیدیم که هردویمان با خوانندههای بک-آپ همذاتپنداری میکنیم. منظورم این است که ژیل خودش یک خواننده بک-آپ تمامعیار بود. یک عمر آدمها را به ستاره تبدیل کرده بود بیآنکه برای خودش اعتباری کسب کند. من هم که همیشه درباره آدمهای دیگر فیلم میسازم. ۲۰ سال است که کارم همین است. به نظرم همهمان با سوژهمان همذاتپنداری میکردیم، منتها اول کار متوجه نبودیم و این خیلی عالی است. اما قسمت وحشتناک ماجرا این بود که ژیل مریض شد و چند هفته قبل از اولین نمایش فیلم فوت کرد.
اوه، خدای من. خبر نداشتم.
البته او نسخه نهایی فیلم را دید و خوشش آمد. اتاقش را در بیمارستان تبدیل کرده بود به دفتر کار و ملاقاتهایش را آنجا انجام میداد. عملا درگیر جریان کار بود و از انجامش لذت میبرد. اما دسامبر مرد و اولین نمایش فیلم در ژانویه بود.
عجب... ولی خوب شد دید که فیلم به سرانجام رسید. چندوقت بود که ژیل این ایده را در سر داشت و کی آن را با شما در میان گذاشت؟
خب آنطور که او برایم تعریف کرد، این ایده وقتی به ذهنش رسید که در سال ۲۰۰۹ به کنسرت لئونارد کوهن رفته بود و گفت وقتی که کنسرت را تماشا میکرده، حسابی مبهوت شده. او محو خوانندههای بک-آپ شده بود، چون لئونارد کوهن همیشه به شیوه خارقالعادهای با آنها کار میکند. و ژیل در فکر فرورفته که داستان این خوانندهها چیست. روز بعد همچنان ذهنش مشغول این فکر بوده و گمانم کمی کندوکاو میکند و متوجه میشود که هیچکس درباره آنها نه کتابی نوشته و نه فیلمی ساخته و نه وبسایتی طراحی کرده. یک سالی فکرش درگیر ساخت این فیلم بود. او گفت میدانسته که میتواند با آدمهای زیادی ناهار بخورد و بپرسد: «نظرتون چیه؟» و آنها هم حتماً جواب مثبت میدادند و داستانشان را تعریف میکردند. بعد او با خودش فکر کرد که باید این فیلم را بسازد و برای این کار، به یک کارگردان احتیاج دارد. به این ترتیب با من قرار گذاشت و کارمان شروع شد.
تردیدی نیست که فیلم از ذهن کسی نشئت گرفته است که خوانندگان بک-آپ دلمشغولیاش بودهاند و گمانم آن شخص خودت هستی، اما معلوم است که ژیل هم همین دلمشغولی را داشته...
او واقعاً دلمشغول این سوژه بود، به نظرم واقعاً به لحاظ عاطفی درگیر بود. او با افرادی آشنا شد که خیلی خونگرم، اجتماعی و اهل خانواده بودند. آنها با من در تماس بودند و هنوز هم هستند، درست مثل اینکه وارد یک خانواده شده باشم. دنیای خیلی جالب و بالندهای دارند، و این کاری است که میکنند. آنها با دستودلبازی تواناییهایشان را با ستارهها سهیم میشوند.
به گمانم میبایست اول میرفتی سراغ دارلین لاو و مری کلیتون، اینطور بود؟ با آنها شروع کردی؟
اولین کاری که کردیم، همین بود. چون میخواستیم ببینیم چطور این دنیای بزرگ را توی یک فیلم جا بدهیم. چند ماهی را صرف مصاحبه شفاهی با ۵۰ خواننده بک-آپ کرده بودیم تا ببینیم داستانهایشان چیست و ببینیم چه کار باید بکنیم. تقریباً هرکسی که در فیلم هست، جزو آن ۵۰ نفر اول بود، غیر از تاتا وگا۴ که بعداً آمد و کلودیا لنار که خیلی طول کشید تا پیدایش کنم. دارلین را هم دیده بود که معروفترین خواننده بک-آپ است و داستانش یک ماجرای پرتبوتاب است. لزومی نداشت که فکر کنم باید با دارلین شروع کنم، ولی بعد از اولین مصاحبه در اولین یا دومین روز مصاحبهها به این نتیجه رسیدم، همیشه میتوانیم یک مستند از دارلین لاو بسازیم.
من هم میخواستم بگویم که زندگیاش آنقدر فرازونشیب دارد که میتوان یک مستند فقط درباره او ساخت.
البته آن موقع ما داشتیم با افراد مختلف مصاحبه میکردیم تا ببینیم کدامیک جواب میدهد و اغلبشان هم فوقالعاده بودند. چه آنهایی که در فیلم آوردیم و چه آنها که نیاوردیم، همه فوقالعادهاند. منتها یکسری هنرمندان عالی را به خاطر اینکه به دلایل فیلمسازی مناسب نبودند، نیاوردیم؛ یا خیلی شبیه کاراکترهای فیلم بودند یا خیلی با آنها تفاوت داشتند. به نظرم بهتر بود گروهی را انتخاب میکردیم که وجوه مشابهی داشتند تا نقل داستان یکی به نقل داستان دیگری کمک میکرد. و در عین حال، هر کدام سفر خودشان را داشتند؛ به عبارتی جاذبههایی که مناسب یک فیلم بودند و من بیشتر موقع مونتاژ فیلم به آنها توجه کردم. خوانندههای فوقالعادهای هم بودند که خیلی با آنها وقت صرف کردم، ولی متعلق به فیلمهای دیگری بودند، نه این فیلمی که من ساختم.
با کاراکترهایت چقدر وقت صرف کردی؟ مثلاً برای شنیدن داستان دارلین لاو چقدر زمان گذاشتی و چقدر با او صحبت کردی؟
اول گمانم چند ساعتی با هم حرف زدیم و بعد پنج روزی مشغول فیلمبرداری بودیم. یک صحنه کوچک در یک کلیسا داشتیم، ولی بعد دوباره برگشتیم آنجا و مفصل فیلم گرفتیم. به خانه دوران کودکیاش رفتیم. از چند چیز فیلم گرفتیم. بعد توی نیویورک وقتی داشت به نوارهای اسپکتور گوش میداد، از او فیلم گرفتیم و بعد هم موقع ضبط صدا با بلاسامز در هالیوود، موقعی که اعضای گروه دوباره کنار هم جمع شده بودند. من از کاراکترهای اصلی مقدار زیادی فیلم گرفتم که خیلی از آنها در اتاق مونیتور ماند.
متوجهم. هر فیلم مستند صدها ساعت راش دارد که هرگز دیده نمیشود. منظورم این است که مستندسازی اینطوری است، از همه چیز فیلم میگیرید و بهترین قسمتش را نگه میدارید. البته آن قسمتهایی که در فیلم آوردهای، فوقالعادهاند؛ دور هم جمع شدن دوباره گروه بلاسامز، مری کلیتون که به تکخوانیهایش از Gimme Shelter گوش میدهد. همه اینها حسابی به من کیف میدهد.
خوشحالم.
پیدا کردن نوارهای مستر خیلی سخت بود؟
خیلی. (میخندد) خیلی زحمت داشت. همانطور که گفتم، بدون کمک ژیل و خیلیهای دیگر از اهالی صنعت موسیقی که به این پروژه اهمیت میدادند، هرگز این فیلم ساخته نمیشد. مشکل کار این بود که خوانندههای بک-آپ قدرت و نفوذی ندارند و کسی حامیشان نیست. منظورم از نظر تهیهکنندگی است. اگر بخواهید درباره یک گروه موسیقی با آهنگساز فیلم بسازید، ناشر و استودیو معلوم است و یک عده هم به آن فیلم علاقهمندند. ولی قضیه در مورد خوانندههای بک-آپ فرق دارد، چون برای خیلیها کار میکنند و دوستداری هم ندارند که مشتاق شنیدن داستانهایشان باشند.
متوجه منظورت شدم. تماس با بروس اسپرینگتین۵ و میک جگر۶ و استینگ۷ و خیلیهای دیگر هم که درباره خوانندههای بک-آپ صحبت کردند، همینطور بود؟ یک عالم تماس تلفنی؟
بیشتر کار را ژیل کرد و من کمی از آن را. مدتها این کار را کرده بودم و آن موقع داشتم با میک جگر روی Crossfire Hurricane کار میکردم. استینگ و ژیل از ایام ایاندام دوستان خوبی بودند. هرکدام را به روشی پیدا کردیم. بعضیها آسان و بعضیها سخت. ولی به نظرم همگی با سخاوت وقت و افکارشان را در اختیارمان گذاشتند. از طرفی برای من مهم بود که هرکدام درباره خواننده خاصی حرف بزنند که میشناسند. اهمیت قضیه این نبود که آدمهای معروف از آنها تعریف کنند، بلکه ارتباط شخصی آنها با کاراکترهای فیلم بود.
حتماً منظورت را درست بیان کردهای، وگرنه اگر فقط از بروس میخواستی درباره خوانندههای بک-آپ صحبت کند، به خاطر دوران فیل اسپکتور با محبت و علاقه زیادی دربارهشان حرف میزد.
حتماً همینطور است. خیلی هم عالی بود. گاهی خیلی طول میکشد تا آدمها درباره آنچه مقصودم است حرف بزنند، و من خیلی ممنونم که همه آنها وقتشان را در اختیارم گذاشتند.
این یکی سوال عجیبی است. ولی در فیلم جلد آلبومهای تکی تمام خوانندههای بک-آپ را نشان دادید. آن آلبومها را از کجا پیدا کردی؟ گمان نکنم هیچکدامشان دیگر منتشر شوند. شاید شما یا ژیل آنها را از کلکسیون خصوصیتان آوردید.
در ای-بی۸ پیدایشان کردیم.
واقعاً در ای-بی؟
بله.
واقعاً شوکه شدم. من حتی اسم بیشتر آن آلبومها را هم نشنیده بودم و پیدا کردن و یکجا جمع کردنشان خارقالعاده بود.
نویل: موقع ساخت فیلم کمکم آنها را پیدا کردم و همیشه در ای-بی چشمم دنبال آن نوع اجناس بود. (میخندد) وقتی دنبال چیزهایی مثل روزنامه بریدههایی درباره مری کلیتون میگردی، ای-بی ابزار کارآمدی است.
کدام آلبوم در ای-بی از همه گرانتر بود؟
نویل: گمان نکنم بیشتر از ۴۰-۵۰ دلار خرج کرده باشم.
پیدا کردن چیزهایی که دیگر منتشر نمیشوند، کار سختی است. معلوم است که ارتباطات خوبی داری. اما پشت صحنههایی را که در فیلم آوردهای، مثل پشت صحنه برنامه استینگ را خودتان فیلمبرداری کردهاید یا از جای دیگری گرفتهای.
نه، نه، خودمان آن را فیلمبرداری کردیم. داشت برای یک کنسرت آماده میشد و آنقدر خودمانی و راحت بود که گذاشت داخل شویم و هرکاری میخواهیم بکنیم.
راشهای آرشیوی دیگری هم بود که هیچوقت ندیده بودم، مثل تمرین لوتر وندروس و دیوید بووی و ضبط استودیوییشان. آنها را از جاهای دیگر گرفتی؟ مثلاً نمایشهای تلویزیونی و ویدیوهای پشت صحنه؟
بله، خیلی دنبال راش گشتیم و سختی کار این بود که هیچکس در کاتالوگش نمینویسد راشهای خوب از خوانندههای بک-آپ. اگر در آرشیوهای فیلم و عکس کلمه خواننده بک-آپ را جستوجو کنید، تقریباً هیچ نتیجهای گیرتان نمیآید؛ چون اگر چیز جالبی درباره خواننده بک-آپی هم باشد، کسی توجه نمیکند. حتی اگر شات خوبی از او باشد، مینویسند شات خوبی از تینا ترنر، نه شات خوبی از تینا ترنر و خوانندههای بک-آپ. همیشه موضوع مهم ستاره جلویی است. به خاطر همین دنبال فیلمها و عکسهایی از ستارههایی گشتم که کاراکترهایم با آنها خوانده بودند تا شاید تصویر مناسبی از آنها پیدا کنم. (میخندد)
فوقالعاده است. به خصوص تصاویر لوتر وندروس، باید مال دهه ۸۰ باشد؛ موقعی که تعداد دوربینها آنقدر زیاد نبود.
درست است. آن تصاویر مربوط به تمرین کنسرتی است که در انگلیس داشت. راش خام بود. کاش لوتر زنده بود. اگر بود، او هم ستاره این مستند میشد. در ساخت این فیلم، اسمش بیشتر از هرکس دیگری آمده است. او مثل پاید پایپرِ۹ خوانندههای بک-آپ بود. نه فقط خودش خواننده بک-آپ فوقالعادهای بود و یک نسل خواننده بک-آپ هم تربیت کرد که پشت سرش آواز خواندند، بلکه تاریخنویس آوازخوانی بک-آپ هم بود. منظورم این است که او همه کسانی را که در دهه ۶۰ خواننده بک-آپ بودند، میشناخت. خوره بود.
کسی از افراد خانوادهاش نبود که با او صحبت کنی؟
نه... درواقع چند نفری از کاراکترهای فیلم، با لوتر خوانده بودند. لیزا با او آواز خوانده بود و خیلی به او نزدیک بود. فکر کردم شاید آنها جای او حرف بزنند، برایم مهم بود که آنجا باشد، ولی نمیتوانستم خیلی وقت صرف داستان او کنم، چون در مقایسه با کاراکترهای اصلی فیلم، بیربط بود.
داستانهای جالبی در فیلم گفتهای، ولی داستان لیزا فیشر از همه جالبتر است، چون در طول فیلم به همکاریاش با لوتر و تلاش او برای تکخوانی پرداختهای... و گمانم هنوز همراه استونز برای کنسرت میرود؟
بله. الان مشغول است و در حال سفر.
راضی کردن کسی مثل لیزا که خیلی سرش شلوغ است، سخت نبود؟ به مرور قبول کرد؟ چه کار کردی؟
لیزا خیلی بیخیال و راحت بود. همه اینطور نیستند. به نظرم خیلی از خوانندههای بک-آپ به این خاطر خواننده بک-آپ هستند که نمیخواهند مرکز توجه صحنه باشند. البته خیلیها هم هستند که میخواهند ستاره شوند. ولی من حس میکنم آنهایی که علاقهای ندارند مرکز توجه دوربین و صحنه باشند، فرق دارند. راضی کردن آنها سختتر است.
این در مورد مهندسهای صدا هم صادق است. ما دوست داریم پشت صحنه باشیم. البته این فیلم بخش کوچکی از صحنه را نشان داده. قسمتهایی بود که خلاف میلت مجبور شده باشی بیرون بیاوریشان، چون با بقیه فیلم جور درنمیآمد؟
خدای من از کجا شروع کنم؟ آدمهای فوقالعاده زیادی بودند... حتی کسانی که از آنها نخواسته بودم داستانشان را تعریف کنند. مثلاً کسانی مثل سیسی هوستن۱۰ و آرنولد مک کلر۱۱ که خواننده بک-آپ فوقالعادهای است. چند نفری مثل اینها هستند که باورم نمیشود توی فیلم نیستند، چون خیلی عالیاند. ولی در فیلم من، جای مناسبی نداشتند و باید در فیلم دیگری قرار بگیرند.
خب برای فیلمت دنباله بساز. ایدهای داری که بعد میخواهی چه کار کنی؟ ایده فیلم دیگری داری یا از زمان ساندنس۱۲ مشغول ترویج این یکی بودهای؟
روی چند چیز دارم کار میکنم؛ مدتی است روی مستندی درباره یویوما۱۳ کار میکنم. چند ایده دیگر هم دارم. ولی الان میخواهم تا جایی که میشود، به خودم آسان بگیرم. ماه آینده به قدری درگیر این فیلم خواهم بود که فقط میخواهم نفسی بکشم. میخواهم بقیه تابستان را به خودم مرخصی بدهم و سپتامبر کار را از سر بگیرم.
جای تعجبی نیست. از زمان ساندنس گرفتار بودهای.
بیوقفه.
مورگان، خیلی ممنون. حرف زدن با تو خیلی عالی بود. من عاشق فیلم شدم، و موقع جستوجو متوجه شدم مستندی درباره ایگی۱۴ و استوگز۱۵ ساختهای. من هیچ چیزی درباره آن نشنیدهام، درحالی که طرفدار پروپاقرص ایگی هستم. باید آن را دنبال کنم، چون وقتی منتشر شد، ندیدیمش.
آن را فقط در ست آلبوم Raw Power گذاشتند. فقط ۵۰ دقیقه است و میگویند کوتاه است. مصاحبه ایگی خیلی جالب است. جیمز هم عالی است. اگر طرفدار ایگی هستی، خوشت خواهد آمد و معنای عنوان آلبوم را بهتر متوجه خواهی شد.
الان وبسایتهای زیادی هستند که مستندهای کوتاه را آنلاین نشان میدهند، شاید روزی آنجا بشود پیدایش کرد. ولی من حتماً میروم سراغش، چون عاشق ایگی و استوگز و به خصوص آن آلبوم هستم. امیدوارم آن فیلمت هم موفق شود!
۱. Morgan Neville
۲. Gil Friesen
۳. نام علامت & در زبان انگلیسی. [م]
۴. Tata Vega
۵. Bruce Springsteen
۶. Mick Jagger
۷. Sting
۸. eBay
۹. Pied Piper
۱۰. Cissy Houston
۱۱. Arnold McCuller
۱۲. Sundance
۱۳. Yo Yo Ma
۱۴. Iggy
۱۵. Stooges
* این گفتوگو در چهارچوب همکاری میان ماهنامه فیلم نگار و رای ُبن مستند ابتدا در شماره ۱۳۸ فیلم نگار منتشر شده است.