مستند"بازندگان زیبا"به کارگردانی" آرون رز"به تمجید هنرمندان و ابداع کنندگان آمریکایی می پردازد. در دهه ی 1990 این هنرمندان که شامل مارگارت کیل گالن، مایک میل، باری مک گن، کریس جانسون، هارمونی کورین و ادتمپلتون می شود، حرفه و هنرشان را صرفا به منظور لذت اجرای آن در سالن"ای اف سی سنتر"نیویورک آغاز کرده اند ...
چه عاملی شما را به فیلمسازی جلب کرد و در این حرفه با چه تحولی مواجه شده اید؟
من هرگز قصد فیلمسازی نداشتم. همیشه علاقمند به تماشای فیلم بودم و همین فیلم ها بر زندگی من تاثیر ژرفی گذاشته اند. در واقع فکر فیلمساز شدن جزء رویاهای جوانی من نبود. در میانه ی دهه 1990 میلادی به خانمی به نام ماکیکو جیل معرفی شدم که به تهیه کنندگی فیلم در کانال تلویزیونیِ ام تی وی اشتغال داشت و او بود که طی مذاکره ای به من پیشنهاد ساخت یک مجموعه ی زنده تلویزیونی را داد. این دیدار موجب شد که درگیر تجربه ای شگفت شوم و دریابم که برای این کار ساخته شده ام. آن موقع 24 ساله بودم. پس از کار در کانالِ ام تی وی به کارگردانی خاتمه دادم و صرفا به کارتولید فیلم پرداختم و چند سالی فعالیتم را به همکاری با شرکتی به نام الژرد فیلمز متمرکز کردم و عمدتا به تولید فیلم های کوتاه روی آوردم. وقتی کار روی پروژه ی بازندگان زیبا را شروع کردم، مدتی بود که فیلمی تولید نکرده بودم، از این رو این فیلم تجربه ی کاملا جدیدی برایم محسوب می شد که طی آن مطالب زیادی را از شخصیت های هنری بزرگی فرا گرفتم که حقیقتا چیزهای زیادی به من آموختند.
آیا جنبه های دیگری از فیلمسازی وجود دارد که مایل به کشف آن باشید؟
من دائما به ایده هایی برای فیلم فکر می کنم. در این فرآیند دریافته ام که صرفا برای ساخت یک فیلم سینمایی به چه مدت زمان نیاز است تا به این طریق برای پروژه های آتی مطمئن باشم و به آن چه که حقیقتا مطلوبم است، برسم. در ضمن اگر از فیلمی بدم آمد، آن را هم در نظر بگیرم، زیرا در بسیاری موارد در تمام طول پروژه این بی رغبتی وجود دارد و آدمی را به کناره گیری وسوسه می کند، اما اگر به ایده ای علاقمند باشید دیگر چنین گزینه ای مطرح نخواهد بود. بنابراین پاسخ به سوال شما مثبت است، من در سال های آینده مایل به اکتشاف هستم. با هنر پیشگانی که همکاری دارم مطرح کرده ام که ایده هایی را در قالب روایت گونه مدنظر دارم و همچنین در فکر راه اندازی شرکت تولیدی هستم که سکویی شود برای فیلمسازان تجربی.
چطور ایده ی بازندگان زیبا به ذهنتان رسید؟
ایده ی این فیلم طی بازدید از یک موزه و مطالعه کتابی که دراوایل دهه ی 1990 روی آن کار می کردم به ذهنم رسید. من و لئونارد هر دو به فکر تهیه ی نمایش این فیلم بودیم؛ ولی در واقع نمی دانستیم که چه اتفاقی خواهد افتاد. پس از مدتی با تهیه کنندگان فعال به بحث نشستیم که این امر به ما در تامین مالی کمک بسیاری نمود و فیلم به صورت واقعی شروع به شکل گیری کرد. من به شخصه معتقدم این فیلم پیام بسیار مهمی در بردارد که حتی در دنیای رقابتی که در آن زندگی می کنیم ملموس است.
ممکن است با جزئیات بیشتری نگرش خود را در نحوه ی ساخت این فیلم بیان کنید؟
نکته ای که بسیار واضح است، این است که این فیلم می توانست به میلیون ها طریق دیگر ساخته شود. در ابتدا فرآیندی دشوار در پیش داشتیم. در قالب یک گروه سعی مان بر این بود که فیلم را در قالبی مستند ارائه دهیم و این مساله ی اصلی بود؛ نتیجه کار را بارها مرور کردیم که فیلم خسته کننده ای نباشد و همه چیز به نظر منطقی رسید. من خود را مدیون مشورت ارزنده ی تدوینگرانی چون"فرناند و ویلنا"و"لنی سینا"می دانم. آنها تلاش بسیاری باید انجام می دادند تا نهایتا فیلم از کار درآید. در واقع خطرپذیری و احتیاط کاری را کنار گذاشتن در اتاق تدوین، به خاطر تلاش آنها بود. بارها چنین کردیم، صرفا به گونه ای غیرمعمول پیش رفتیم و گوش شیطان کر، نتیجه نهایی خوب از آب درآمد. من از یکی از فیلم ها"پنلوپه اسفی رئس"خوشم آمد و فیلم مستند چت بیکر ساخته بروس وبر هم تاثیر فراوانی بر من داشت. فیلم اف مثل فیک ساخته ارسن ونز را هم دوست دارم و اگر به دقت بنگرید، عناصر موجود در فیلم را مشاهده خواهید کرد که می گویید شانس آوردم که دو فیلمساز یعنی"مایک میلز"و"هارمونی کورین"را به عنوان مرجع داشتم. این دو در فرآیند ساخت این فیلم واقعا به من کمک کردند.
چه نوع ژانر یا داستان دیگری را ترجیح می دهید که به عنوان فیلمساز به تجربه درآورید؟
آن چه که درک کرده ام این است که از جنبه تجربی، فیلم غیروابسته امروزه صرفا به معنای فیلم بد تعبیر می شود، در گذشته شاید متفاوت می نمود، اما به نظر من در اوضاع جاری بسیاری از فیلم های غیر وابسته صرفا فیلم های کم هزینه ی تقلیدی از فیلم های قدیم هالیوودی هستند. این امر کار دشواری است چون در آن جا فیلمسازان با فکر کم نیستند، یعنی صاحبنظرانی که ایده های واقع گرایانه ای دارند و من احساس می کنم که می توانند تحولی هر چند اندک در فضای فیلمسازی قرن 21 ایجاد کنند. هر چند که فیلمسازان برای دریافت کمک مالی مجبور به پیروی از ساختاری هستند که مناسب استودیوهای فیلمسازی است، اما این تفاهم در آن سیستم نمی گنجد و این خیلی نا مطلوب است.