پرده ی نقره‌ای سینمای کوچک شهر ما
[ گفت و گو با مهدی طرفی؛ درباره ی مستند سینما آزادی ]

امیر حسین ثنائی

فیلم های تکاپو، ارتباط ایرانی، فتیشیسم و ... از جمله ساخته های طرفی ست که تاکنون جوایزی را نیز از جشنواره های مختلف برای آن ها  بدست آورده است. او در فیلم"سینما آزادی"سرگذشت یک سینما در شهری مرزی را از سال ۱۳۴۷ تاکنون موضوع فیلم خود نموده است.

فکر می کنم اهل جنوب باشید.
بله، من اصلاتم سوسنگردیست و اکثر خویشاوندانم در این شهر زندگی می کنند.
پس کاملا با سینما آزادی آشنا بودید.
بله، سینما آزادی و مالکش را از همان کودکی می شناختم. در سال ۱۳۸۲ سید طالب نقیب صادات، مالک سینما را مریض روی ویلچرش دیدم که به اداره ی فرهنگ و ارشاد آمده بود برای گرفتن تغییر کاربری سینما آزادی؛ کسی سینما را نمی خرید و می گفتند سینما سود ندارد. اما سید طالب مجبور بود سینما، خانه ی آرزوهایش که ۴۰ سال تنها دلخوشی اش بود را بفروشد تا دردش را درمان کند. آن موقع بود که تصمیم گرفتم در مورد سید طالب و تنها سینمای این شهر کوچک لب مرز فیلم بسازم. چند جلسه با سید صحبت کردم؛ اما او دیگر کور و زمین گیر شده بود و نمی توانست با من همکاری کند و پس از مدتی هم خبر مرگ او را شنیدم.
از ساخت فیلم پشیمان نشدید؟
نه، این مسئله مصمم ترم هم کرد. رفتم و بارها پای حرف مردمی نشستم که همه خاطرات تلخ و شیرینشان در کنار سینما آزادی گذشته بود؛ که حالا برای همیشه تعطیل شده. در هنگام تحقیق فهمیدم که فیلم های بزرگ تاریخ سینمای جهان و ایران در طول این ۴۰ سال روی پرده ی نقره ای سینمای کوچک این شهر نقش بسته. مردم عشایر عرب روستاهای اطراف، زنان و مردان و بچه هایشان به سینما می آمدند تا فیلم ببینند. نقش سینما آزادی در زندگی مردم آن مناطق عرب نشین با فرهنگ خاص خودشان رقبتم را برای ساخت این فیلم بیشتر کرد.
طرح یا فیلمنامه هم نوشتید؟
بله، فیلمنامه ای از سرگذشت سینما آزادی و مالکش. سید فوت کرده بود و تصمیم گرفتم که روح او را با نریشن، راوی فیلم کنم؛ تا سینما آزادی و سرگذشتش را روایت کند. روایتی مستند از اتفاقاتی تلخ و شیرین که واقعاً در این ۴۰ سال به وقوع پیوسته بود. سکانس های فلاش بک فیلم را بازسازی کردم و با مصاحبه های گزارشی از مردم شهر و روستا، خط مستند فیلم را حفظ کردم. فلاش بک هایی که در فیلم می بینید، گذشته ی آدم هایی بود که جلوی دوربین از خاطراتشان گفته اند. حرف های مردم کاملا مستند و حتی دکوپاژ شده بود؛ که خودشان کارگردانی کرده بودند. سینما آزادی تنها خاطره شیرینی بود که در ذهن پیرمردها و پیرزن های سوسنگرد و روستاهایش باقیمانده که در آن زندگی می کردند.
خانواده ی سید طالب در جریان ساخت فیلم قرار داشتند؟
بله؛ اما خانواده ی سید در تهران ساکن بودند و ارتباط با آنان خیلی سخت بود؛ چون درگیر مشکلات خودشان بودند و نمی توانستند با من همکاری کنند.
در چه شرایطی و از چه زمانی ساخت فیلم را شروع کردید؟     
به دلیل مشکلات شخصی سه سال و نیم بود که فیلم نساخته بودم. سینما آزادی دغدغه ای بود که دوباره فیلم ساختن را شروع کنم. قضیه ی مالی فیلم بزرگترین مشکلی بود که با آن دست و پنجه نرم می کردم. مشکلی که همه ی فیلمسازان با آن مواجه اند. حوزه هنری خوزستان حامی من شد تا این فیلم را بسازم. ۲۰ اسفند سال ۸۵ اولین مرحله ی تصویربرداری آغاز شد. همه ی بودجه ی فیلم در اولین مرحله، که بازسازی صحنه های قبل از انقلاب بود خرج شد. تقریبا ۷۰ درصد فیلم تمام شد؛ دیگر هیچ پولی نداشتیم. با همراهی تهیه کننده ام هزینه ی متمم به فیلم تعلق گرفت تا ادامه ی تصویر برداری بعد از ۵ ماه وقفه به اتمام رسید. در این مدت طولانی فرید دغاغله به بهترین شکل با ایده های خلاقانه ای که داشت فیلم را تدوین کرد و از نظر من یکسال و نیم وقت گذاشتن ارزشش را داشت. فیلم خرداد ماه ۱۳۸۷ آماده شد.
فیلم را در سوسنگرد هم نمایش دادید؟
بله، نمایش دادیم و تاثیر فیلم باعث شد اداره ی کل فرهنگ و ارشاد اقدام به احیاء دوباره ی سینما آزادی کند و این اتفاق بهترین جایزه ای بود که در طول عمرم دریافت کرده ام. فیلم تاثیر خیلی خوبی هم روی مردم گذاشت. همه از فیلم استقبال کردند. هنگام نمایش فیلم شاهد گریه بعضی از تماشاچی ها بودم؛ کسانی که خاطرات سینما آزادی تنها خاطره شیرین امروزشونه.
فیلم ساختن در مناطق دور افتاده نباید زیاد آسان باشد؛ درست است؟
متاسفانه در ایران اکثر امکانات و فرصت های کاری در تهران متمرکز شده؛ این سیستم خیلی عقب مانده و ابتدایی است که اکثر امکانات یک کشور در پایتختش باشد و این ضعف است. خیلی خنده داره که در کشورمان همه چی یک دانه است، آن هم در تهران. پس دیگر هیچی برای شهرها و مناطق دور افتاده وجود نداره، چون نیست. فیلمسازی هم همین طور.
فیلم تازه ای را شروع نکردید؟
فیلم نه، اما در حال نوشتن فیلمنامه ای هستم به نام سگ ها؛ اقتباس از قصه ی کوتاه نوشته ی خودم است، می خواهم با فضایی کاملاً مستند گونه ی این فیلم را بسازم. همین طور در حال تحقیق برای ساخت یک فیلم درباره یکی از مشاهیر عرب معاصر خوزستان هستم به نام"دعیر البستان."

سینما آزادی: تصویربردار و کارگردان: مهدی طرفی/ تدوینگر: فرید دغاغله/ موسیقی: مهدی جابرزاده/ صدابردار: ضیا حالتی/ مدیرتولید: ایوب حروانی پور/ تهیه کننده: حوزه هنری خوزستان/ ۳۰ دقیقه

این گفت و گو ابتدا در نشریه روزانه ی جشنواره فیلم فجر منتشر شده است. 

 

منبع: رای بُن مستند | تاريخ: 1387/11/16
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد