مصاحبه یکی از متداول ترین ابزارهای بررسی تجربی در جامعه شناسی و همین طور بسیاری از رشته های دیگر در بخش های مرتبط با مطالعات کاربردی است. مصاحبه به شکل های مختلفی انجام می شود و همین طور یکی از ساختارهای اصلی فیلم مستند است. چه عواملی در کیفیت یک مصاحبه تاثیرگذارند؟ ویژگی های یک مصاحبه در چه چیزهایی است؟ و ... اینها پرسش هایی است که بخشی از آنها را با روبرت صافاریان در میان گذاشته ام. بی شک در این رابطه بیشتر می توان گفت و نوشت.
صافاریان فارغ التحصیل رشته ی کارگردانی مدرسه ی عالی تلویزیون و سینما است و تاکنون تالیف کتاب های"بیماری اروس، تحلیل فیلم ماجرا "،" همزاد کابوس، تحلیل فیلم سایه یک شک" و ترجمه ی"نشانه شناسی سینما"، "گزیده نقدهای سینمایی رابین وود"، "زن نیکوکار و گربه خوشبخت، مجموعه قصه"،" تاریخ سینما"، "تدوین فیلم و ویدیو"،" اومانیسم در نقد فیلم" و ... از او منتشر شده است.
تدریس سینما، عضویت در هیات داوران انجمن مستندسازان، عضویت در هیات انتخاب جشنواره ی مستند کیش، نگارش و ترجمه ده ها نقد و مقاله درباره ی سینما در نشریات سینمایی کشور، حضور در برنامه های رادیو و تلویزیون به عنوان منتقد فیلم و کارشناس از دیگر فعالیت های اوست. اما صافاریان در کنار اینها، سال هاست که درباره ی فیلم مستند، مقاله، یادداشت و نقد می نویسد. سه سال است که سایت پیک مستند را مدیریت می کند و تاکنون فیلم های مستند وارونگی، جفت شیش، تهران در عکس، چهارده آبان روز آتش و مسافران کناره های خزر را نوشته و کارگردانی کرده است. کتاب "مصاحبه در فیلم مستند" نیز از او به زودی منتشر خواهد شد.
شما از مصاحبه در فیلم مستند چه تعریفی دارید؟ فکر نمی کنید در سال های اخیر، استفاده از آن در فیلم های مستندمان گاهی غیر ضروری و حتی کلیشه ای شده باشد؟
من فکر می کنم مصاحبه، از آن زمانی که امکان ضبط صدای همزمان به وجود آمد، یکی از اصلی ترین المان ها در فیلم مستند است. بنابراین هیچ تعجبی ندارد که در فیلم های مستند زیاد از مصاحبه استفاده شود. اما در سوال تو یک پیش فرضی وجود دارد، که استفاده از مصاحبه، ساختاری کلیشه ای است. در صورتی که ما بیشتر می توانیم درباره ی این صحبت بکنیم که مثلاً در فلان فیلم ها مستند مصاحبه ای خوبند یا بدند. صرف این که یک مستند مصاحبه کم دارد یا زیاد، نه خوب است و نه بد. مهمتر این است که مصاحبه ها خوب اند یا بدند.
چرا مصاحبه یکی از المان های اصلی است؟
قصد ندارم خیلی از تعریف های انتزاعی شروع کنم. آن چیزی که ما امروز به عنوان فیلم مستند می بینیم، در بیشترشان با آدم هایی رو به رو هستی و پرسش هایی را با آنها مطرح می کنی که آنها هم پاسخ هایی به ما می دهند. آن چیزی که به عنوان فیلم مستند شناخته شده، می تواند پر از این بخش ها باشد. حتی می توان گفت بخش زیادی از زمان فیلم های مستند از مصاحبه ها تشکیل شده. حتی اگر برنامه های تلویزیونی را هم اضافه کنیم، مقدار بیشتری مصاحبه در آنها می بینیم. حالا با این حجم استفاده از مصاحبه، بیشتر ما باید به امکانات خلاق مصاحبه در فیلم مستند فکر بکنیم. اصلاً سعی کنیم بفهمیم مصاحبه چه هست. چون من شخصاً فکر می کنم چهره ی آدمی که دارد راجع به یک موضوعی صحبت می کند، می تواند یکی از جذاب ترین مناظر فیلم باشد. البته هر گفت وگویی در مقابل دوربین، مصاحبه نیست، مصاحبه آن است که تو به پرسشی پاسخ بدهی.
موقعیت مصاحبه را باید تحلیل کرد و بعد فیلم هایی که در این رابطه وجود دارد. فیلم هایی که اساس شان مصاحبه است و فیلم های بسیار خوبی هم هستند. ما این فیلم ها را باید بگذاریم ببینیم، تحلیل کنیم و ببینیم چرا خوب اند. مثلاً من این اواخر فیلمی دیدم به عنوان دروازه بهشت که اساساً ساختارش مصاحبه است، یا غبار جنگ، که هر دو را ارول موریس ساخته است. اینها مستندهای خیلی خوبی هستند. پس تمام فیلم هم اگر مصاحبه باشد، هیچ اشکالی ندارد. چرا می گویم یکی از المان های فیلم مستند، به خاطر این که علت علاقه ی من از آن جا شروع می شود که فیلم مستند اکثرا مانند فیلم داستانی نقد می شود، در حالی که به نظر من اگر بخواهیم مقایسه کنیم، 30 درصد شباهت وجود دارد و 70 درصد تفاوت.
منظورتان از نظر روایت است یا به طور کلی می گویید؟
به طور کلی. وقتی ما بخواهیم مستندی را نقد کنیم، یکسری المان وجود دارد که در فیلم داستانی نیست. مثلاً بر خلاف فیلم داستانی، در مستند میزانس کاملاً چیده شده نداریم، اگر هم هست بسیار محدود است؛ ولی مصاحبه، گفتار متن، مواد آرشیوی و ... هست. متاسفانه روی هیچ کدام از اینها هم کار نشده است؛ که مثلاً مصاحبه خوب و بدش چیست و بخواهیم تحلیلش کنیم. نریشن هم همین طور. انگار هر کسی می خواهد فیلمش هنری باشد، نباید گفتار متن داشته باشد. در حالی که فیلم بدون گفتار متن هم داریم که خیلی عالی است. یا همین طور استفاده از مواد آرشیوی. به نظرم باید نشست و امکانات خلاقه ی اینها را پیدا کرد. دلیل توجه من به مصاحبه هم از همین زاویه است. به نظرم چون ما فیلم مستند را بیشتر با فیلم هنری داستانی مقایسه می کنیم، یکسری نشانه هایی را که مختص فیلم مستند هستند به عنوان عوامل بی ارج کننده ی فیلم مستند سعی می کنیم حذف کنیم، که در مجموع به زیان فیلم خواهد بود.
طراحی مصاحبه و ساختار استفاده از آن از کجا آغاز می شود؟
اول باید به فرق مصاحبه در یک برنامه ی تلویزیونی و فیلم مستند اشاره کنم. مصاحبه در فیلم مستند در یک ساختار قرار می گیرد، یعنی می شود جزئی از ساختار یک فیلم. بنابراین با توجه به این که موضوع فیلم چیست، خیلی وقت ها به این نتیجه می رسیم که باید با یکسری آدم در این زمینه گفت وگو کنیم. خب، مهم این است که با چه کسانی و با چه پرسش هایی. اینها از طرف ما باید مشخص شود. اما مصاحبه شونده هم یک موجود منفعلی نیست که صرفاً به همان چیز هایی که ما دلمان می خواهد جواب بدهد و یا در همان زمینه هایی صحبت کند که ما می خواهیم. ما وقتی در دید و ارتباط مستقیم با مصاحبه شونده قرار می گیریم، خیلی وقت ها پیش می آید که او دارد ما را هدایت می کند، صحبت را می برد به سمتی که خودش دوست دارد راجع به آنها حرف بزند. اینجا یک چالش پنهانی بین مصاحبه کننده و مصاحبه شونده وجود دارد، که خیلی از اینها در ضمن فقط مربوط به مصاحبه برای فیلم مستند هم نیست. در هر نوع مصاحبه ای ممکن است اتفاق بیفتد. ولی به هر حال حتی الامکان ما پرسش هایی را مطرح می کنیم. البته مصاحبه شونده هم خیلی مهم است.
این اهمیت شامل چه شاخصه هایی می شود؟
از دو نظر، یکی این که صلاحیت داشته باشد تا درباره ی موضوع مورد نظر فیلم صحبت کند، دوم این که اساساً توانایی صحبت داشته باشد، خوش صحبت باشد. چون به هر حال زمانی از فیلم را به خودش اختصاص می دهد. اگر آدمی باشد که بلد نباشد حرف بزند، این به فیلم ضربه می زند. پس آن انتخاب اولیه، 50 درصد کار را پیش می برد. مثلاً فیلم مستند عنکبوت می آید [مازیار بهاری] که با آدم اصلی و مظنون صحبت کند، که خیلی مهم است. چون در آن ماجرا، آن فرد آدم اصلی است. داشتن پرسش هایی که به موضوع فیلم ما ربط داشته باشد مهم است. اما وقتی سر مصاحبه می روید، انگار وارد یک بازی و بازیگری شده اید. در نهایت انگار یک چیز شهودی است که فقط همان لحظه انجام اتفاق می افتد.
حضور فرد مصاحبه شونده، از سویی در برخی از فیلم ها وجه ی سندیت هم پیدا می کند ...
بله، کاملاً. ما می خواهیم ببینیم که آدم های درگیر این موضوع چه می گویند، البته خود سندیت هم یک بحث جداگانه است. اگر منظور این باشد که مصاحبه شونده چه می گوید، مثلاً یکی از پرسش های خیلی مهم که جنبه ی فلسفی هم پیدا می کند، این است که آیا هر چیزی که مصاحبه شونده می گوید، درست است؟ راست است؟ تنها راستی که وجود دارد این است که آن آدم در آن موقعیت این حرف را می زند. ما نمی توانیم بفهمیم که حقیقت را می گوید یا نه.
و این مسئله کار فیلم ساز را هم خیلی سخت می کند.
بله، ولی در نهایت هم همین است. شما در زندگی واقعی هم وقتی با کسی صحبت می کنی نمی توانی بفهمی که راست می گوید یا نه. اگر هم بخواهیم به واقعیتی برسیم، باید از کنار هم گذاشتن آن صحبت ها و بسیاری از مدارک دیگر به آن برسیم، وگرنه حتی می توان اصل را بر این گذاشت که به یک معنایی، اینجا موقعیت هم مهم است. بعضی موقعیت ها هست که آدم ها باید دروغ بگویند، مثلاً یک متهم به قتل که هنوز دادگاهش در جریان است، خب شما انتظار دارید که این فرد صادق باشد؟
فکر می کنم این جا به نتیجه رسیدن یا تصمیم گیری را تماشاگر بر اساس اطلاعات دیگری که فیلم می دهد، برعهده دارد.
بله، و یا شاید اصلاً در نهایت هم نشود فهمید. قرار نیست حتماً فیلم مستند ما را به آن سمت ببرد. مثلاً در مستند کارت قرمز [مهناز افضلی] نمی توانی به این نتیجه برسید که شهلا قاتل هست یا نیست. قرار هم نیست فیلم وظیفه ی به این سنگینی را به دوش بکشد. یا مثلا در مستند ماده 61 [مهوش شیخ الاسلامی]، یکی از اشکالات فیلم این است که با آدم هایی مصاحبه می کند که همه در زندان اند، دادگاه دارند، و طبیعی است که نمی آیند راست بگویند و فیلم هی بیننده را دعوت می کند که بپذیرد اینها هر چه می گویند راست است. خب برای شما بالاخره این قدر مشخص هست که آن آدم، یک نفر را کشته است. و باز هم به صورت طبیعی نمی آید بگوید از روی نیت بدی این کار را کرده است. می آید عملش را یک جوری توجیه می کند. فیلم ساز به نظرم نباید ما را دعوت کند که باور کنیم این مصاحبه شونده هر چه می گوید درست است.
و بی طرفی اش را حفظ کند ...
بله، که شیوه های فنی اش هم وجود دارد و می تواند رعایت کند. یکی فاصله گذاری است. یعنی اگر یکی با یک احساس زیادی ماجرایی را تعریف می کند یا با وانمود کردن به احساس خیلی زیاد چیزی را مطرح می کند، فیلم ساز هم نباید با نور پردازی، موسیقی و ... تماشاگرش را درگیر کند و همراه مصاحبه شونده شود.
درباره ی مصاحبه خیلی می توان حرف زد و آن را از جنبه های مختلفی مورد بررسی قرار داد. به هر حال انسان، انسان سخنگو خودش یکی از جذاب ترین موضوعاتی است که می تواند موضوع فیلم مستند قرار بگیرد و حالا مهمتر از این که می تواند، من می گویم که واقعیت نشان می دهد که قرار گرفته.
من آمدم بر اساس موضوع فیلم ام، بخشی از ساختار کارم را بر اساس مصاحبه طراحی کردم. تحقیق کردم. پرسش هایی را آماده کردم و فرد مورد نظرم را هم انتخاب کردم. حالا می خواهم وارد آن بازی ای شوم که شما اشاره کردید. این بازی چیست؟ من باید حواسم به چه چیز هایی باشد؟
خب، چند نکته هست. اول پرسش ها باید درست طراحی شود. باید از بعضی چیزها به نظرم اجتناب کرد. مثلا از پرسشی که درونش پیش داوری وجود دارد. خود من رغبتی به پاسخ این گونه پرسش ها ندارم. مثلاً خبرنگاری از تو می پرسد به نظر شما چرا سینمای ما رو به قهقرا می رود.
یعنی از قبل نظرش را دارد و درباره ی آن موضع گیری دارد.
دقیقاً، بعد من می گویم اصلاً فکر نمی کنم به سمت قهقرا می رود، این مسئله خیلی مهم است. یک جوری اهمیت دادن به فرد مقابل و احترام به نظر اوست.
اگر بخشی به دلیل همان بازی باشد، چطور؟ انگار که بخواهی با طرح این سئوال چالشی به وجود بیاید و با مصاحبه شوند وارد دیالوگ شوید.
در این جور مصاحبه ها که نظر یک فرد را می خواهند، به نظرم این زیاد موجه نیست. این شیوه شاید در مصاحبه ای دیگر و به شکل دیگر، این طور نباشد. از سوی دیگر این خیلی مهم است که شما احساس کنید دارید با آدمی صحبت می کنید که حرف های شما را می فهمد و با شما وارد بحث می شود. حالا این بحث حتماً به معنای تایید شما نیست. مثلاً وقتی با خود من مصاحبه شده، وقتی دیدم کارگردان با تصویربردار شروع می کنند با هم زمزمه کردن، رشته ی کلام از دستم در رفته. چون من فکر می کردم دارم با کسی حرف می زنم که به من گوش نمی کند. یا کارگردانی که یک مرتبه سوالی می پرسد که انگار نه اصلاً به حرف های مصاحبه شونده گوش داده و نه مسئله و موضوع را متوجه شده، اینها هم به نظرم تاثیر منفی می گذارد و به مصاحبه لطمه می زند. یا میزان دخالت و میزان تحت فشار گذاشتن مصاحبه شونده هم از آن نکته های کلیدی است. مصاحبه از یک نظر، یک رابطه و موقعیت یک جانبه است. یعنی مصاحبه شونده حتی اگر رئیس جمهور هم باشد، موقتاً پذیرفته که در مقام پاسخگو قرار بگیرد. یعنی مصاحبه کننده از او سوال می کند. باید در نظر گرفت چه قدر می توانیم تحت فشارش بگذاریم. فرض کن یک چیزی می پرسیم و مصاحبه شونده، حرفش متناقص است. من فکر می کنم که باید یک حد متوسطی اینجا رعایت شود. به نظرم این چالش از یک جایی به بعد نباید ادامه پیدا کند. چون مصاحبه کننده انگار در مقام بازجو قرار می گیرد، و این جذاب نیست.
یعنی در این شرایط شما قائل به رعایت اخلاق هستید؟
نه، صرفاً از زاویه ی اخلاق هم نیست. به این هم باید توجه داشت که از این گفت وگو چی در می آید. ما که نمی خواهیم با مصاحبه شونده رفتار خصمانه ای داشته باشیم. باید به آن آدم فرصت بدهیم که خودش را باز کند و گارد نگیرد. ممکن است با این اتفاق، مصاحبه شونده در سوال های بعدی فقط با بله و نه جواب دهد. و دوم این که اگر من به عنوان مصاحبه کننده درباره ی موضوعی اطلاعاتی دارم و احساس می کنم مصاحبه شونده حرف هایش به اصطلاح درست و کارشناسانه نیست، به نظرم این را هم من مطرح می کنم. شخصاً معتقدم مصاحبه کننده نباید شروع کند به اظهار کردن و درباره ی پرسش هایی که مطرح کرده، تحلیل کردن.
گاهی هنگام مصاحبه، فرد مصاحبه شونده با دوربین ارتباط برقرار نمی کند. چرا این اتفاق می افتد؟ آیا به خصوصیات آن فرد بستگی دارد؟
یکی از ویژگی های مصاحبه برای فیلم مستند، این است که مصاحبه در مقابل دوربین اتفاق می افتد و ضبط هم می شود. هم صدا ضبط می شود و هم تصویر. یعنی اگر صرفاً صدا ضبط شود، شرایط دیگری دارد، یا اصلاً نوشته شود، یا ضبط نشود، هر کدام شرایط دیگری دارند. بنابراین این جزو آن داده های موقعیت خاص است. و آدم وقتی هم صدایش ضبط می شود، هم تصویرش ضبط می شود، یک شرایطی را اعمال می کند. اولاً ضبط شدن به معنی ماندگاری است که بعداً قابل استفاده است. وقتی صدا ضبط می شود، حرف زدن من قابل از بین رفتن و یا تصیح شدن نیست.
و همه ی اینها یک فشار روانی بسیاری بر مصاحبه شونده وارد می کند.
بله، چون شرایطش عادی نیست، اما آدم به سرعت می تواند عادت کند. و این را هم باید در ادامه اضافه کنم که یکی از شرایط مصاحبه کننده این است که شرایطی را فراهم کند که آن فرد هر چه زودتر به آن شرایط ضبط عادت کند.
انجام مصاحبه در عین سادگی، خیلی پیچیده و حساس است. از سوالی که پرسیده می شود، کنترل فرد مصاحبه شونده و یا این که او را کجا و در چه اندازه قابی قرار دهید ...
و حتی من می گویم که مصاحبه کننده باید آمادگی هر اتفاقی را داشته باشد. یک موقع من پنج سوال آماده کرده ام و مصاحبه شونده هم آدم مهمی است، یکهو می بینم او فقط دارد حرف های خودش را می زند.
یک سوال باید از خودمان بپرسیم که چرا فلانی حاضر شد بیاید با ما مصاحبه کند؟ چرا می آید؟ می خواهد معروف شود؟ مشهور که هست. پس چرا می آید؟ برای این که آن طرف هم می خواهد برای بیان و طرح یکسری از حرف هایش از این فرصت استفاده کند. بنابراین، شما پرسش های خودتان را دارید، ولی ممکن است مصاحبه شونده لزوماً خیلی پاسخگوی شما نباشد. اما در عوض چیزی بگوید که خیلی هم بکر است و شما به آن موضوع مطرح شده فکر نکرده اید و از آن اتفاق این شمایید که باید استفاده کنید. مصاحبه کننده مبتدی ممکن است توجه نکند که او دارد یک چیز مهمتر می گوید و هی دنبال پاسخ سوال های خودش می گردد. حتی همین مسئله می تواند مسیر فیلم را عوض کند.
در مورد قاب بندی ها چطور؟
احساس من این است که در فیلم مستند، به خصوص در مصاحبه، روش عمومی مان نسبت به کادر، پس زمینه و ... خود به خود به سمت دکوراتیو شدن می رود، یعنی مثلاً می گوییم یک گلدان هم اینجا بگذاریم، قشنگ است. این دکوراتیو شدن در نهایت خیلی خوب نیست. اینها به محتوا خیلی کمک نمی کند.
چرا؟ این دکوراتیو بودن، نمی تواند بیننده را نسبت به یک تصویر شلخته و نازیبا در برخورد با محتوا متمرکزتر کند؟
بله، فکر می کنم این ویژگی را دارد، ولی عوضش کلاً خاصیت بیانگراش ضعیف می شود. اینها البته یک بخشش سلیقه ی شخص است. مصاحبه هایی که بر اساس یک قواعد کلاسیک تلویزیونی نور داده می شوند، روی سه پایه اند و نسبت به پس زمینه و مصاحبه شونده تحرک ندارند. در حالت دوربین روی دست با تصویر پر جنب و جوش تری مواجهیم.
اگر ضرورت نداشته باشد، چه لزومی دارد که دوربین حرکت کند؟ چرا باید حرکت کند؟ مثلا در مستند جفت شیش و در بخشی از گفت و گوی تان با مسعود کیمیایی در خانه اش، دوربین روی دست است و مدام می لرزد. در صورتی که کیمیایی ثابت است و دارد حرف می زند، دوربین حرکت می کند، و حواس من را پرت می کند و در مقابلش خیلی تصویر جدیدی هم به من نمی دهد.
درست است، ببین، هر دو جورش هست. مصاحبه های طولانی ای که ثابت اند و هیچ اتفاقی هم نمی افتد و یا به این دلیل که دوربین تکانی ندارد، بیشتر متمرکز بشویم روی مصاحبه شونده، به نظرم حتی در خیلی از مصاحبه های خوب تمرکز روی چهره و حرف مصاحبه شونده است، که خود من با این شکل خیلی موافقم. اما آن دکوراتیوی که اشاره کردم، یعنی این که شما سعی کنید که تصویر بی عیب و نقص و خیلی خوش رنگی بسازید. البته اینها به طول زمان مصاحبه هم بستگی دارد. هر کدام این شکل ها امکانات مختلفی را در اختیار شما قرار می دهد.
ثابت بودن دوربین در یک مصاحبه طولانی از نظر زمانی، تماشاگر را اذیت می کند. دوربین متحرک اما امکانات خوبی در اختیار شما می گذارد. مثلاً یکی از امکاناتش این است که شما می توانید پس زمینه تان را مدام عوض کنید. مصاحبه یکی از غیرقابل پیش بینی ترین اتفاقاتی است که در فیلم می افتد. ما نمی دانیم که این فرد کی حرفش را می خواهد بزند، یا یک گفته مهم را مطرح کند. حتی این مهم بودن بعد از مصاحبه هم هست، منظورم تدوین مصاحبه است. آن هم خیلی جای بحث دارد. تقلب در تدوین مصاحبه که رایج هم هست، این است که مثلاً شما حرکت دستی را جایی می گذارید که اصلاً آن موقع اتفاق نیفتاده است. این هم یک جور دروغ گفتن است و یک فضای دروغین ساختن است.
چقدر قائل به رعایت اخلاق در مقابل مصاحبه شونده اید؟
به نظرم همه چیز را نمی توانیم دیگر تبدیل به فرمول و قانون کنیم. بستگی به موضوعمان نسبت به مصاحبه شونده هم دارد. یک موقع می رویم با آدمی حرف بزنیم که قرار است افشا کننده باشد. آن موقع از خدا می خواهیم که اصلاً این جمله را بگوید تا بتوانیم پخشش کنیم. چون اینجا در پی حقیقت ایم. اما در موقعیت دیگر ممکن است مثلاً گفته یک فرد به زندگی خانوادگی اش ضربه بزند و فرد می خواهد که از آن استفاده نکنیم. اینجا آن تقابل دیگر وجود ندارد و تو سعی می کنی که رعایت کنی. من می خواهم حرف هایم را با این جمله به پایان ببرم که به هر شکل و صورتی باید رابطه ی محترمانه ای وجود داشته باشد بین مصاحبه شونده و مصاحبه کننده.
در همین زمینه:
کارآگاه
فضای خصوصی و عمومی
هیچ وقت از سوژه تان چسبیده به دیوار فیلم نگیرید