کرک سایمون و کارن گودمن تا بهحال با همکاری یکدیگر بیش از بیست فیلم مستند تولید کردهاند؛ که این همکاری منجر به چهار بار کاندید دریافت اسکار، سه بار کاندید جایزهی امی، و یکبار کاندید جوایز دوپوینت کلمبیا برای فیلمهای مستقل شده است. آنها تا کنون موفق بهدریافت جوایز متعدد فیلمسازی از بنیاد ملی هنر، بنیاد ملی بشریت، موسسهی خیریهی فورد، موسسهی فیلم امریکا و... شدهاند.
فیلم مستند دیگر غریبه نیستی دربارهی مدرسهای استثنایی در قلب تل آویو است که در آن کودکانی از ۴۸ کشور مختلف با ریشهها و زمینههایی کاملا متفاوت، در کنار یکدیگر مشغول آموختن هستند. بسیاری از این دانشآموزان که به مدرسهی بیالیک روگوزین میآیند از فقر، دشواریهای سیاسی و حتی کشتارهای دسته جمعی گریختهاند.
در اینجا هیچ دانشآموزی غریبه بهحساب نمیآید. فیلم نه تنها نمایشگر مبارزات بعضی از این دانشآموزان برای مانوس شدن با زندگی جدید در سرزمینی جدید است؛ بهآرامی وارد دنیای خصوصی آنها میشود و شنوندهی داستان سختیها و تراژدی زندگی آن هاست؛ بلکه تلاشهای شگرف و فداکاریهای آموزگاران و گردانندگان مدرسه را نیز نشان میدهد که تلاش میکنند تا از کودکان محافظت کرده و ذهنشان را از آنچه بر آنان گذشته است، پاک نمایند. دیگر غریبه نیستی (۲۰۱۰، ۴۰ دقیقه)، سال گذشته اسکار بخش مستندهای کوتاه را کسب کرد.
چطور شروع به فیلمسازی مستند کردید؟
سیمون: من در کالج همپشایر سینما میخواندم و البته بیشتر وقتم را به عکاسی میگذراندم تا فیلمسازی.
گودمن: من فیلمسازی را از ۱۴ سالگی شروع کردم. در آنزمان در یک اردو هنری در برکشایر شرکت کردم و اولین فیلمام را در آنجا با دوربین سوپر هشت که هدیهی پدرم بود ساختم. در دوران دبیرستان پس از مدرسه بهعنوان کارورز در Tv Access Public کار میکردم که در آنجا برای پوشش رویدادها از یک ویدئوی ۲/۱ پرتابل استفاده میکردیم.
چه چیز باعث شد دیگر غریبه نیستی را بسازید؟
سیمون: فقط یکبار قدم گذاشتن در آن مدرسه کافی بود که بخواهم دوربینام را بردارم و از آنجا فیلم بسازم. مدرسه از چهلوهشت کشور مختلف دانشآموز داشت. یک تنوع بینظیر در تعداد دانشآموزان و تنوع بینظیر در داستانهایی که هر کدام از آنها برای گفتن داشتند. این مدرسه حقیقتا مکانی بود که آموزش در آن بر همه چیز غلبه کرده بود.
گودمن: بهمحض اینکه قدم به این مدرسه گذاشتم فهمیدم که داستان مهم و الهام بخشی دربارهی امکان صلح و بردباری از طریق آموزش امکان پذیر است. پیام امید بچههایی که در گذشته آسیبهای زیادی دیده بودند، قلب من را بهشدت تحت تاثیر قرار داد.
موانع و چالشهایی که در ساخت این فیلم در برابرتان وجود داشت چه بود و چطور بر آنها غلبه کردید؟
سیمون: سختترین چالشی که وجود داشت جلب اعتماد بچهها بود. خیلی از آنها خاطرات وحشتناکی از سختیها و فقر و مشکلات ِِجنگ و نسلکشی داشتند. بههمین دلیل، خیلی از آنها از ما دور میشدند و نمیخواستند دربارهی گذشتهشان و آنچه بر سرشان آمده بود حرفی بزنند. فیلمی نبود که بشود با یکی دو سفر به آنجا ساخت. ماهها زمان برد تا توانستیم اعتماد بچهها را جلب کنیم.
گودمن: بهدست آوردن اعتماد این کودکان که بسیار آسیبپذیر و شکننده بودند، یک چالش اساسی بود. خیلی از آنها یتیم بودند. بعضی از آنها شاهد اعدام والدینشان در زمان جنگ بودند. تقریبا همهی آنها همانطوری که مدیر مدرسه، کارن تال، در فیلم میگوید بهنوعی از چیزی فرار میکردند.
زمان زیادی برد تا بتوانیم اعتماد معلمها را که بهشدت مراقب بچهها بودند، جلب کنیم تا از بچهها بخواهند که داستانهای خود را تعریف کنند. ما تقریبا نیم دو جین سفر به آن مدرسه داشتیم و پس از مدتی وقتی آنجا نبودیم دل بچهها برای ما تنگ میشد.
آیا در دیدگاهتان در طول مراحل پیش تولید، تولید و پس از تولید تغییری بهوجود آمد؟
سیمون: فکر نمیکنم در طول تولید فیلم تغییری در دیدگاه من بهوجود آمده باشد. راحت بگویم که فیلم گرفتن از کودکانی که این چنین زجر کشیده بودند کار خیلی سختی بود. برای همین بیشترین هدف راه یافتن بهافکار آنها تا جایی که امکان داشت بود.
گودمن: فیلم بهطور چشمگیری تغییر نکرد. اما با گذشت روند ساخت فیلم تصمیم گرفتیم که تمرکز خود را بر روی سه دانشآموزی که احساس میکردیم میتوانند نمایندهای از این اجتماع شگفتانگیز باشند بگذاریم. قصد داشتیم دانشآموز جدیدی را بیابیم و از تجربهی او در زمان ورود به مدرسهی بیالیک بدون داشتن زمینهی تحصیلی و رشد او در گذر زمان، تصویر بگیریم. و بهطور همزمان با او دانشآموز قدیمی را که زندگیاش با حضور در این مدرسه تغییر کرده است را نیز بهتصویر بکشیم.
در طول زمان این داستانها را کشف کردیم. تنها درمراحل پایانی پروسه تدوین بود که تصمیم گرفتیم که بهطور خیلی محدود از تصاویر آرشیوی برای القا حسی از آنچه بر این کودکان گذشته است استفاده کنیم.
واکنش تماشاگران در زمان اکران فیلم در جشنواره و یا مکانهای دیگر چطور بود؟ آیا با واکنش دور از انتظاری که متحیرتان کند روبرو شدید؟
سیمون: بیشترین قسمت هیجانانگیز این بود که فیلم بخشی از اسرائیل را نشان میدهد که تماشاگران با آن آشنا نبودند. اگر نیویورک تایمز یا رسانههای مشابه را خوانده باشید خواهید دید که اخباری که دربارهی این کشور وجود دارد، تماما خبرهای مربوط به جنگ و کشمکش هستند؛ پس داستان معلمانی که گردِهم آمدهاند تا به کودکان کمک کنند داستان غیرمعمولی است.
گودمن: واکنش به فیلم الهامبخش بود. در اسرائیل خبر فیلم در صفحهی اول قرار گرفت. در جاهای دیگر اجتماعات و مردم میخواستند بدانند که چطور میتوانند به این مدرسه کمک کنند و مدرسهی بیالیک به یک الگوی جهانی تبدیل شد.
اولین بار که خبر پذیرفته شدن فیلم را در آکادمی اسکار شنیدید کجا بودید؟
سایمون: من در آپارتمانم در منهتن نشسته بودم و اخبار صبحگاهی میدیدم که کاندیدهای اصلی اسکار را اعلام کردند. فورا به سایت آمپاز سر زدم. خیلی طول نکشید که موبایل شروع به زنگ زدن کرد و میدانستم که خبرهای خوبی در انتظار است.
گودمن: من در نیویورک سیتی بودم و به سنترال پارک نگاه میکردم و منتظر اعلام نتایج در اینترنت بودم.
کدام فیلم یا مستندساز الهامبخش شما بودند؟
سایمون: من بهطور برابر هم از عکاسان بزرگ الهام میگیرم و هم از کارگردانان. در مورد عکاسان: هلن لویت، پول استرند،گری وینوگراند، رابرت فرانک، برسون و در مورد فیلمها از کارگردانانی نظیر ریکی لیکاک،دان پنبیکر، مایسلز و باربارا کوپل.
گودمن: تمام خدایان سینما وریته مانند مایسلز، ریچارد لیکاک، پنبیکر، همچنین کارگردان کمتر شناخته شدهی کانادایی مایک روبو که فیلمش با نام در انتظار فیدل که تاثیر عمیقی روی من داشت. همچنین عکاسان مستند نظیر والکر اوانس و دوروثی لانگ.