تقریبا بیشتر روزنامه و مجلات، صفحه یا ستونی دارند که مال معرفی کتابهای تازه درآمده است. هر کدام هم اسمی روی آن میگذارند به سلیقه و انتخاب خودشان؛ مثلا تازههای نشر، معرفی کتاب، داخل ویترین... یا چیزی از این دست. صفحههای این طوری، همیشه حرص مرا در میآورند. از این صفحات متنفرم.
تقریبا بیشتر روزنامه و مجلات، صفحه یا ستونی دارند که مال معرفی کتابهای تازه درآمده است. هر کدام هم اسمی روی آن میگذارند به سلیقه و انتخاب خودشان؛ مثلا تازههای نشر، معرفی کتاب، داخل ویترین... یا چیزی از این دست. صفحههای این طوری، همیشه حرص مرا در میآورند. شاید حتی بتوانم بگویم از این صفحات متنفرم.
هکلبری فین سینمای آلمان سالهاست که به بهانهی فیلمهایش در مناطق زمانی و دنیاهای متفاوتی روزگار میگذراند؛ از جنگلهای بارانی پرو یا آمازون و لائوس، دشتهای آلاسکا، قطب جنوب، جزایر قناری تا صحرای آفریقا، آسیای مرکزی و... او سالهاست دیگر کمتر سری به آپارتماناش در لسآنجلس میزند و ...
سینمای مستند میتواند جهان را تاویل کند، از واقعیت آشکار به معانی ناآشکار و چند لایه دست یابد. میتواند فراتر از نمایش صرف واقعه و کنش عینبهعین در واحد نما، با تغییر ماهوی نگاه، به منش ناپیدای سیال واقعیت، و به چند معنایی دست یابد، که این خود نه دوری از واقعیت، که عین اسناد بدان است. سینمای مستند میتواند با ویرانی عادتها، ساختارها و مضامین مالوف، از همرنگ پنداری و ...
استراوینسکی میگوید: گاهی برای تصنیف موسیقی باید صبر کرد، او میگوید: "گاهی مثل یک حشره میشوم، میتوانم صبر کنم". این نکته در مورد فیلمسازی هم مصداق دارد، در هر فعالیت خلاقهای همینطور است. همیشه میتوان فیلمهای غیرمنطقی ساخت، مزخرفات. امّا ساختن فیلمی که اثرگذار باشد...