جاهایی در شهر هست که میدانی هفتهای دو سه روز میتوانی به آنجا بروی، فیلم ببینی، تعدادی از دوستان و همکاران را ببینی، در راهروها و راهپلهها پچپچها را دربارهی فیلم بشنوی، و احتمالا چندتا چندتا با هم به کافهای بروید و بحث فیلم را ادامه دهید و قهوه و آبمیوهای بخورید.
از میلیاردها سال قبل که ستارهای میدرخشد تا هزاران سال قبل که انسانی تصویری را بر سنگی حک میکند و تا ۳۰ سال قبل که دیکتاتوری جمعی را پس از تیر باران در گور بینام و نشان دفن میکند به این خیال که نسیان و فراموشی همزاد گذشت زمان است؛ غافل از اینکه گذشته هرگز نمیگذرد.
فیلمسازی، کاری شبیه ماهیگیری!
[ گفتوگو با ریچارد لیکاکـ ]
حمید نفیسی | ترجمهی محمد شهبا
استراوینسکی میگوید: گاهی برای تصنیف موسیقی باید صبر کرد، او میگوید: "گاهی مثل یک حشره میشوم، میتوانم صبر کنم". این نکته در مورد فیلمسازی هم مصداق دارد، در هر فعالیت خلاقهای همینطور است.
سه زاویهی دید به چند بعدی شدن فضای روایت در این مستند بسیار یاری رسانده و میکوشد سوژه/ فیلمساز را بهراحتی عیان نماید. این خود جسارتی را طلب میکند که شاید در فرهنگ اجتماعی محافظهکار طبقهی متوسط ایرانی ...
رویای بلوغ در دختران ایرانی
نگاهی به مستند خواب ابریشم
[ گلاره خوشگذران ]
تمایل و آرزوی دخترها به زن سالاری، قرار گرفتن در موضع قدرت و تصمیمگیری (که تنها راه رسیدن به آن را گاهی در مرد بودن یا مرد شدن میبینند) بارزترین نمود میل سرکوب شدهی قدرت و استیلا در چهارچوبهای مردسالاری است.