عصر جمعه ۱۷ دیماه، اولین جلسهی اکران و نقد آثار برگزیده هشتمین جشن سینمای مستند ایران به همت «دفتر تخصصی سینما» (وابسته به سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان) با همکاری انجمن مستندسازان سینمای ایران در سالن کتابخانهی مرکزی اصفهان برگزار شد.
«پاتوق فیلم مستند» عنوان این برنامههاست و تبلیغات آن از یک هفته قبل روی استندها و پوسترها در سراسر شهر به چشم میخورد. فرهاد ورهرام (مستندساز) و مهدی باقری (تدوینگر و مستندساز) میهمان این هفتهاند.
آقای حیدری، رئیس دفتر تخصصی سینما اذعان میکند در راستای حمایت از کمپین «نمایش فیلم مستند رایگان نیست» که این روزها از سمت مستندسازان و مستند دوستان مطرح است، مبلغی هرچند ناچیز و ناقابل بهعنوان حق پخش به مستندسازان تقدیم میشود و همچنین مخاطبان حاضر در سالن نیز میتوانند با کمک خود به این جریان یاری رسانند.
دو فیلم مستند «بَرد» ساخته حمید جعفری و «بیشناسنامهها» اثر فرهاد ورهرام (محصول مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی) در این جلسه به نمایش در میآیند.
«بَرد» به کارگردانی حمید جعفری
فیلم با قامتی با جامه سیاه آغاز میشود که سعی دارد قطعهای سنگ را از دل کوه جدا کند. تلاش سیزیفوار قامت که بر جنسیتش هنوز واقف نیستیم در ابتدای فیلم از او شبه اسطورهای در ذهن میسازد. صدای نفسنفس زدنش خبر از زن بودنش میدهد و عمل قدرتمندش با کوه، مردی قدرتمند را مجسم میکند. تعلیق افتادن سنگ بر روی دوربین که در نمای low angle تعبیه شده و اینکه قامت سیاهپوش میتواند آن سنگ را جابهجا کند یا نه، در پلان سکانس نسبتاً طولانی نخست فیلم مخاطب را درگیر میکند. سنگ از دل کوه کنده شده اما به دوربین نمیخورد. نفسنفسهای قامت بیشتر میشود و همزمان تیتراژ بالا میآید: «بَرد»
قصه، قصهی زنی است نسبتاً جوان که در خانهای کنار کوهی بلند زندگی میکند. زن از پیرمردی سخت نحیف و ناتوان نگهداری میکند. ساختار فیلم از دو بخش تشکیل شده: یکی بخشی که مربوط به زندگی زن در کانون خانوادهاش است و بخش دیگر آنجا که زن اسطورهوار در دل کوه به کندن مشغول است. فیلم نگاهی کنایهآمیز به جابهجایی نقشهای زن و مرد در جامعه کوچک سنتی ساکنان خانه دارد. گویی جبر تحمیل شده بر این خانواده باعث شده زن نیمی خشن - نیمی مهربان شود. درست قرینهای روبهروی طبیعت سخت کوهستان. گویی زن همان کوه است. آرام، بخشنده، استوار اما سخت و خشن. قرینهها جاهای دیگر هم تکرار میشوند: مردها در فیلم دو گونهاند: پیرمرد که نحیف است و ناتوان و نقشش در جامعه سنتی پدرسالاری را به زن بخشیده اما حالآنکه سایهاش بر اهل خانه است. و مرد دیگر که آمده تا سنگها را از زن بخرد. مردی که درست مساوی با زن است. زن جلویش چیزی کم نیاورده. ایستادهاند دو طرف کامیون و سنگها را یکبهیک بالا میاندازند. قرینهی دیگر قرینهای زمانی ست. زن بعد از بارانی سیلآسا با سبزهای که بر طاقچهی خانه میگذارد به استقبال بهار میرود. بهار در کوهستان مثل صورت خشن اما زیبای زن است جایی در فیلم بهیکباره در نمایی نزدیک، صورت زن را میبینیم آنجا که لحظاتی قبل دوربین همانند خود زن بر دستان زمختش زل زده است. در پایان فیلم در کپشنی در مییابیم پیرمرد در فیلم، شوهر زن بوده که گویا سی سال از زن پیرتر است. کپشنی که استقرارش در پایان فیلم آزاردهنده است و گویی قرار است مایه دلسوزی و ترحم ما را فراهم سازد که حالآنکه فیلم اینگونه نبوده و نیست.
«بیشناسنامهها» ساخته فرهاد ورهرام
فیلم دربارهی بیهویت ماندن اهالی بیشناسنامهی شیرآباد و حاشیهنشینان سیستان و بلوچستان است. فیلم «بیشناسنامهها» از مردان، زنان و کودکانی میگوید که به دلایل مختلف مثل تعصبات، دور بودن محل سکونت از مراکز دولتی، خصومت با دولت و ... دارای شناسنامه نیستند و در حقیقت هویتی ندارند و با افغانها و پاکستانیها و ... اغلب اشتباه گرفته میشوند. در سکانس درخشان آخر فیلم تصویر روی کودکانی میماند که روی تپهای مشرفبه شهر مشغول بازی هستند. گفتار از بیکاری مردم شهر، قاچاق مواد مخدر و به عهده گرفتن جرمهای ناکرده در ازای مبلغی ناچیز میگوید. گروهی که جرم را به عهده میگیرند حتی شاید اعدام هم بشوند که اصطلاحاً به آنها فدایی میگویند! فیلم در پی اثبات این موضوع است که این مردمان که به دلیل فوق دارای زندگی بسیار سختی هستند ولی ایرانیاند با مدیریت درست میتوان این مشکلات را حل کرد.
محمد سعید محصصی (منتقد و مستندساز) کارشناس جلسه از فرهاد ورهرام میپرسد که شما سالها بهعنوان فیلمساز مردمشناس شناخته شدهاید اما در فیلمهای آخرتان لایههای اعتراضی و جامعهشناسی هم دیده میشود. این امر از چه نشات میگیرد؟ ورهرام در پاسخ میگوید: ما فیلم مردمشناسانه نداریم.
او از نبود سرمایهگذار برای فیلمهای مردمشناسانه که نیازمند پژوهشهای درازمدت است میگوید که این باعث شده در سالهای اخیر به سمت فیلمهای جامعهشناسانه سوق یابد. بااینهمه وی سعی کرده مناطقی از ایران را برگزیند که پتانسیل مردمشناسی را دارا هستند و بر این باور است که شرایط پیچیده جامعه و تداخلها و مهاجرتها باعث شده جامعه بشدت به مردمشناسی نیازمند باشد که البته متاسفانه حیاتی برای این امر وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد به دلیل ناهمخوانی باسلیقهی داوران جشنوارهها آنطور که باید دیده نمیشوند.
محصصی از ورهرام میپرسد که چرا برای نشان دادن مثلاً قاچاق مواد مخدر در بلوچستان که یکی از مهمترین مسائل آن ناحیه است، به سراغ بازسازی صحنه نرفته است؟ ورهرام در پاسخ از اعتقاد نداشتنش به بازسازی در سینمای مستند میگوید و اینکه صدها مستند بازسازی شده که معمولاً سفارشی و یا برای نشان دادن قدرت نیروی انتظامی و ... ساخته میشوند در تلویزیون نشان داده میشود که این مستندها به دلیل رویکردهای مشخص فاقد آن وجه واقعی مستند هستند. همچنین امکان فیلمبرداری از روند قاچاق در این ناحیه وجود نداشت زیرا موضوع بسیار خطرناکی است.
از حاضرین در جلسه آقای حسنپور از فیلمبرداران پیشکسوت اصفهانی فیلم را صرفاً گزارشی با مصاحبههای فراوان میداند که سعی در متاثر کردن مخاطب دارد. حسنپور همچنین وجود کلام و مصاحبهها و نریشن فیلم را امری میداند که مستند را تقلیل داده و بر این اعتقاد است که در سینما بایستی با تصویر سخن گوییم!
ورهرام در پاسخ میگوید: چگونه شما روایت یکسری انسانها را در این فیلم نمیبینید؟ مگر استفاده از گفتار در مستند بد است؟ شما مستند گزارشی نشنیدید؟! این مستند مگر یک مستند مشاهدهگر نیست؟ گونهای در سینمای مستند بهنام مستند گزارشی وجود دارد که با مشاهدهگری و نگاه ویژه مولف همراه است. ما گونههای مختلفی در مستند داریم.
محصصی از مهدی باقری دربارهی چگونگی تدوین این کار و اخلاق و منش ورهرام در کار و چگونگی انتخاب او بهعنوان تدوینگر از میان نسل جوان میپرسد.
باقری، در میان جمع تماشاگران از چهارمین همکاری خود با فرهاد ورهرام در این پروژه میگوید. از طراحی جغرافیای کلی فیلم که از شیرآباد شروع و به آن ختم میشود. از انتخاب مصاحبهها که آقای ورهرام پی ریخته و باقی کارها که خودش انجام داده است. از فیلم که دارای فیلمنامهی تدوین است. باقری میگوید: من در کار تدوین بعضی مواقع دوست دارم بازیهای خودم را هم انجام دهم که در کار با آقای ورهرام حاصل میشود. البته جاهایی تدوین بدون حضور خودشان پیش نمیرفت. من بیشتر ریتم را درآوردم و انتخابهایی داشتم و خوشبختانه ایشان هم خیلی پذیرا هستند. ایشان در رابطه با نسل جوان فاصلهی سنی را کم میکند. ما، یعنی جمع مستندسازان با آقای ورهرام رابطهای دوستانه و بسیار نزدیک داریم. جدا از کار، ایشان دوست من هستند. خانهشان میروم و میتوانم گپ بزنم و این برایم بسیار ارزشمنداست. برای خیلی از ماها مهم است فیلم خوب بسازیم ولی در رابطه با ایشان متوجه شدم که مهم چطور زندگی کردن است. در سفرهایشان ارتباط با انسانها و زندگیشان بیشتر برایشان مهم است تا ساختن فیلم!
در پایان جلسه، حیدری، رئیس دفتر تخصصی سینما خبر برگزاری «پاتوق فیلم مستند» را به مدت هشت جمعه با پخش فیلمهای برگزیده هشتمین جشن سینمای مستند ایران با حضور کارگردانان فرهاد ورهرام، شیرین برقنورد، محمدرضا جهانپناه، سام کلانتری، مهوش شیخالاسلامی، زهرا نیازی و ... اعلام کرد. شب است و همه در صحن بیرونی کتابخانهی مرکزی که میتوان از شیشههایش شهر را نگاه کرد در حال نوشیدن چای و گپ زدن هستیم. نگارنده میبیند که اولین چراغ حمایت از (کمپین تماشای فیلم مستند رایگان نیست) توسط محمدرحیم اخوت (پیشکسوت داستاننویس اصفهانی) روشن میشود.
+ گزارش تصویری اولین برنامه پاتوق فیلم مستند را در کانال تلگرام رای بن مستند ببینید.