«من مسئول بیان آن واقعیتی هستم که مرا با خودش درگیر کرده. من بهعنوان فیلمساز، تریبونی در اختیار دارم که ناماش سینماست. تریبونی که در دست هر کسی نیست. من نسبت به آن تریبون احساس مسئولیت میکنم. در جامعهای که صدای آدمها کمتر شنیده میشود، این مسئولیت بیشتر است.»۱
رخشان بنیاعتماد نیازی به معرفی ندارد. از «تمرکز» تا «کارستان»، بیاغراق، او در تمام این سالها خودش را وقف آدمهایی کرده که صدایشان شنیده نمیشود و صدای بیصدای آنان شده است. «آی آدمها» یکی از همین فیلمهاست. قرار بود به بهانه اکران «آی آدمها» درباره این مستند با ایشان به گفتوگو بنشینم؛ آنچه در ادامه میآید (از جانب ایشان در اختیارمان قرار گرفته) را شاید باید مقدمهای بر این گفتوگو دانست که پیشازاین در خبرنامه موسسه خیریه بینالمللی «زنجیره امید» منتشر شده است.
ایده ساخت مستند «آی آدمها» از کجا شکل گرفت؟
نهادهای مردمی و فعالیتهای داوطلبانه از حوزههای موردتوجهام است که با بسیاری از NGOها و فعالان در ارتباط هستم. آشناییام با «خیریه زنجیره امید» از طریق یک دوست و نه تبلیغات مرسوم، بهار سال ۹۴ اتفاق افتاد و شگفتزده شدم که چطور تا این زمان، حتی اسم این موسسه را نشنیدهام.
با کنجکاوی و شناخت بیشتر، به ابعاد گستردهتری از تاثیرگذاری این نهاد پی بردم، اینکه نهفقط «خیریه زنجیره امید» درمان بچههای محروم زیر ۱۸ سال کشور را، فارغ از نژاد، دین و ملیت، در سه رشته قلب، ترمیمی و ارتوپدی، در بالاترین سطح استاندارد هدف خود قرار داده، بلکه ارتقا سطح درمان فوق تخصصی پزشکی اطفال در ایران را هدف اصلی خود میداند. آشنایی نزدیکتر با مریم مرعشی بنیانگذار «خیریه زنجیره امید»، زن جوان پرانرژیای که زندگی اجتماعی و خانوادگیاش را یکسره خلاصه در خدمترسانی به بچههای محروم این سرزمین کرده، بهشدت تحت تاثیرم قرارداد. درمان بچههای بیگناهی که ازیکطرف مشکلات جسمی، تن دردمندشان را میآزارد و از طرفی تنگنای اقتصادی امکان درمانهای پرهزینه را برای خانوادههایشان محال میکند. نقش انسانی و بیبدیل پزشکان داوطلب ایرانی و فرانسوی و متخصصان مختلف حوزه پزشکی و فعالیت کارکنان این مجموعه، همه و همه دلیلی شد که تصمیم به ساخت فیلم مستندی در معرفی «خیریه زنجیره امید» بگیرم.
مستند بلند «آی آدمها» ستایشی است از حرمت کار داوطلبی و ادای احترام به همهکسانی است که از طریق نهادهای غیردولتی نقش سازنده موثری در کم کردن آلام بشری دارند.
«آی آدمها» نه فیلمی به سفارش «خیریه زنجیره امید» است و نه «زنجیره امید» کوچکترین دخالتی در چگونگی ساخت آن و انتظار تبلیغی از آن داشته است. انگیزه ساخت این فیلم تصمیم شخصیام، در جهت معرفی فعالیتی چنین باارزش بود که صرفاً با حمایتهای مردمی هزینههای سنگین خود را تامین میکند.
یکی از لازمههای ساخت فیلم ازنظر شما دیدن و شنیدن و سپس تبدیل آنها به روایتهای مستند است، برای ساخت «آی آدمها» چه چیزهایی دیدید و شنیدید و چقدر؟
پژوهش اولیه و تدوین فیلم توسط شیرین برقنورد همراه جدیام در این پروژه انجام شد و برای نوشتن فیلمنامه، طبق روال معمول باید خود دورانی را در فضای مجموعه سر میکردم. آشنایی نزدیکتر با پزشکان و درک انگیزههایشان، فضای بیمارستانهای مرتبط با زنجیره و چگونگی ارائه خدماتشان، شرایط بچههای بیمار و خانوادههایشان در مراکز درمانی و اقامتگاه که خود حکایت صد مثنوی است، سر کردن با مریم مرعشی که هرچقدر بدوی به او نمیرسی و انبوهی از مشکل و بحرانکه هرروزه با آن درگیر است، بااینحال با یک دنیا ایده و هدف بیمحابا و دریادل بهطرف اجرایی شدنشان میرود.
بعد از انجام پژوهش، و نوشتن فیلمنامه، در سه مرحله از تیر تا آبان ۹۴ فیلمبرداری انجام شد و امور فنی فیلم و آمادهسازی نهایی تا اردیبهشت ۹۵.
شما ازجمله فیلمسازانی هستید که سینما را نه یک هدف بلکه وسیلهای برای تبادل افکار و گفتمانها میدانید، در مستند «آی آدمها» این تبادل و ارتباط چگونه اتفاق میافتد؟
«آی آدمها» تصویری از انسان و انسان بودن است در مواجهه با عشق و درد و امید ... نماد جهان را با نگاهی دیگر دیدن، بیتردید تاثیر فیلم بر مخاطب، احساسی کاملاً دوگانه ولی عمیق خواهد بود، ازیکطرف تلخی به نظاره نشستن درد کودکان بیماری که نقشی در سرنوشت رقم خوردهشان نداشتهاند و از سوی دیگر نمایش انسان بودن و انسان زیستن از طریق کار داوطلبی. کسانی که در وانفسای دوران حاکمیت حرص و طمع به زیادهخواهی و عافیتطلبی، معنای ناب زندگی را در زندگی بخشی به محرومان پیدا کردهاند.
خانم بنی اعتماد، مطمئناً در فرآیند تولید هر اثر هنری، اتفاقات ریزودرشتی رخ میدهد که برای عوامل کار خاطرهانگیز یا اثرگذار میشوند. در زمانی که فیلم تولید میشد آیا نکته یا اتفاقی بود که شما را تحت تاثیر قرار دهد؟
لحظهلحظه در مراحل ساخت این فیلم به دلایل شرایط خاص موقعیتهایی که با آن روبرو بودیم پر از غلیان احساس بود. بسیار مواردی که کنترل از دست میدادم و برای آنکه اشکهایم دیده نشود پشت به صحنه میکردم و در همان حال همکارانم را میدیدم که سختتر از من، سعی در کنترل گریه خود دارند و مواقع بسیاری که در شوق و سپاسگزاری خانوادههای بچههای بهبودیافته، همپای آنها به اوج میرسیدیم. اما واکنش مریم مرعشی، محسن مولایی دکتر فتحی بزرگوار و دکتر زرگر در اولین مواجهه با دیدن فیلم از یاد نرفتنی است. این عزیزان و همهکسانی که در این فعالیت گسترده به هر شکل نقشی دارند، طبیعتاً تا زمان دیدن این فیلم، تصور کلی و جامعی ازآنچه در مجموعه اتفاق میافتد نداشتند. هرکدام در حوزه مشخص مربوط به خود با مجموعه مرتبط هستند و دیدن ابعاد کاری که انجام میشود و نزدیک شدن به خانوادهها و موقعیتها، در لحظات دیده نشده، تاثیر غریبی بر خود آنها داشت.
متاسفانه «آی آدمها» آخرین تجربه کاری من با «یدالله نجفی» رفیق و همکار و همراه همیشگیام بود. روزی که در بیمارستان نورافشار، دکتر مزدا بهاتفاق تیم فرانسوی همراهش چند جراحی سنگین داشت، یکی از سختترین تجربههای همه دوران کاریام بود. زهرا به امری، محمدرضا شجاعی و ابوالفضل زارعی یکبهیک به اتاق عمل منتقل شدند. ابوالفضل زارعی نوجوان روستای مرنجان، شرایط پر ریسکی داشت و احتمال خطر بالا. این را ما میدانستیم و زمانی که روی برانکارد با پدر و مادرش خداحافظی کرد و بهطرف آسانسور برده شد همه ما بهشدت منقلب بودیم و باید خود را بهسختی حفظ میکردیم که تنش خانواده را تشدید نکنیم. ابوالفضل رفت و «یدالله نجفی» با صدای گرم و دلنشینش که از شدت بغض میلرزید، زیر لب خواند:
ترا من چشم در راهم،
شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن، سایهها رنگ سیاهی
وزان دلخستگان راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم
شباهنگام، در آن دم که برجا درهها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر بهپای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهم
ترا من چشم در راهم
...
روز قبل ابوالفضل که به ادبیات عشق غریبی داشت این شعر نیما را با صدای ضعیف و لرزانش برایمان خوانده بود و «یدالله» در میان صداهای ضبطشدهاش به دنبال آن میگشت. تصمیم به استفاده از صدای ابوالفضل برای این صحنه در همان روز قطعی شد و من آوای هانا کامکار را که بسیار دوستش میدارم در همان لحظه در ذهنم شنیدم که چند ماه بعد موسیقی فیلم توسط سیامک کلانتری ساخته شد و آواز هانا نقطه پایان فیلم شد.
اولین باری که نام موسسه خیریه زنجیره امید را شنیدید و با آن آشنا شدید چه تصوری از این موسسه در ذهنتان شکل گرفت؟ تصویر امروز با آن تصویر اولیه چه تفاوتهایی کرده است؟
نازی ثریا دوست مشترک من و مریم مرعشی که بانی خیر آشنایی من با زنجیره شد، شبی در خانهاش دعوتی ترتیب داد که ما همدیگر را ببینیم. از سر شب به انتظار بودیم و مریم حدود ساعت ۱۱ از سرکار آمد و باانرژی کسی که صبح اول وقت قرار است برنامه معرفیای از فعالیت موسسهاش را برای کسی یا کسانی ترتیب دهد، بلافاصله شروع به گفتن کرد. یکسره و بیامان گفت و گفت و من پیش رویم زن جوانی را میدیدم که باصداقتی ذاتی و انگیزهای تحسینبرانگیز آنقدر برنامه برای آینده دارد که مجالی برای توصیف حال و گذشتهاش باقی نمیماند. چند فیلم کوتاه همراه آورده بود و همچنان در حال نمایش فیلمها توضیح میداد. از پزشکانی که با بالاترین سطح تخصصی که یک عمل جراحیشان هزینه بسیار بالایی دارد بهرایگان با زنجیره همکاری میکنند. از تجهیز بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بعد از عمل قلب، از دستگاه نرومونیتورینگی که برای بیمارستان نورافشار خریداری کرده تا خطر ریسک جراحیهای سنگین را کم میکند، از اعزام پزشکان ایرانی به فرانسه برای دورههای تخصصی، از آمدن مداوم گروه پزشکان فوق تخصص فرانسوی به ایران، از آرزوهایش برای ارتقا سطح پزشکی اطفال در ایران، از فکر احداث بزرگترین بیمارستان فوق تخصصی جراحی اطفال در جنوب شهر تهران، و...و...و
رنج و درد و محرومیتها مقوله آشنای دغدغههای همیشگیام است و اینکه نهادی مردمی با این سطح استاندارد به کاهش رنج این آدمها بخصوص کودکان معصوم میپردازد تردید نبود که مرا درگیر خود میکند، بی آنکه به ساختن فیلم فکر کنم ولی با نزدیکتر شدن به فضای زنجیره خود پیشقدم در ساخت فیلمی شدم که بی آنکه رویکرد تبلیغی داشته باشد، بتواند ارزشآفرینی این فعالیت و گرانبهایی کار داوطلبانه را ثبت کند. اعتقاد دارم بیشتر از آنکه «زنجیره امید» به ساختهشدن این فیلم نیاز داشته باشد جامعه نیازمند دیدن این ارزشهاست. اعتقادی که برای ساختهشدن فیلم «حیاطخلوت خانه خورشید» داشتم و انگیزهای که برای ساخت سری فیلمهای مستند «کارستان» دارم. مردم و بهخصوص جوانها باید این جلوههای انسانی را ببینند تا الگوهای ناب دیده نشده از انسانهای باانگیزههای والا را بشناسند.
و چرا «آی آدمها»؟ ایده اسم فیلم از کجا آمد؟
شعر نیما را ابوالفضل زارعی به این فیلم گره زد و نهیب واژههای بیبدیل نیما در شعر «آی آدمها» خود مصداق تمامی حرف فیلم شد.
آی آدمها
که در ساحل نشستهاید شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد میسپارد جان
...
آی آدمها
کارگردان: رخشان بنیاعتماد، پژوهش و تدوین: شیرین برقنورد، فیلمبرداران: محمدرضا جهانپناه، محمد حدادی، صدابرداران: یداله نجفی، رشید دانش، صداگذاری و میکس: انسیه ملکی، مدیرتولید و برنامهریزی: عبدالرضا نیکپو، عکس: عباس کیارستمی، تهیه کننده: رخشان بنیاعتماد، تهیه شده در کارگاه فیلم کارآ.
۱. از کتاب «زیرپوست شهر، سینمای رخشان بنی اعتماد»، سعید عقیقی، نشر روزنه، ۱۳۹۵