بیداری ذهن، با جهان مستند
[ گفت و گو با اَلی درکز، رئیس جشنواره‏ی مستند آمستردام، ایدفا ]

مهرداد اسکویی

بخش دوم:

در جشنواره ی آمستردام، فیلم‏های مستندی که به مفاهیم انسانی و اجتماعی می‏پردازند، جایگاه ویژه‏ای دارد. چرا جشنواره‏ی شما بیش‏تر به چنین فیلم‏هایی توجه نشان می‏دهد؟
برای اینکه این انسان‏ها هستند که در قبال کره‏ی زمین مسئولیت دارند. آدم‏ها دارند دنیایی را که در آن زندگی می‏کنند به آرامی به نابودی می‏کشانند. باید به آنها مسئولیت‏شان را در قبال موضوعاتی چون جنگ، گرمای زمین، قطع بی محابای درختان و یکدیگر گوشزد کرد. من معتقدم که ما باید شرایط زندگی بهتری برای کودکان‏مان ایجاد کنیم و به جا بگذاریم. شاید من ساده نگاه می‏کنم، ولی فکر می‏کنم برای زندگی بهتر برای همه‏ی انسان‏ها بر روی کره‏ی زمین امید هست، بدون جنگ و خون‏ریزی و دیگر کُشی! اما به نظر من تنها راه فهمیدن یکدیگر این است که با هم گفت‏وگو کنیم، به هم احترام بگذاریم و هم‏دیگر را تحمل کنیم. می‏دانم که ما آدم‏ها در جای جای کره زمین با هم اختلاف عقیده داریم و سخت است که بتوانیم روی اختلاف‏هایمان به توافق برسیم، اما بهتر است به جای جنگ، راه گفت‏وگو را پیش بگیریم.
به طور مشخص شما برای رسیدن به اهدافی که به آن معتقدید، چه می‏کنید؟
من الان بار سنگینِ تمام دردها و مشکلات جهان را بر روی شانه‏هایم احساس می‏کنم (خنده)! مسئولیت من و دوستانم در جشنواره‏ی آمستردام، ایجاد فضایی برای گفت‏ وگو و ادامه دادن به این گفت وگوهاست. ما نمی‏توانیم مشکل فلسطین و اسرائیل را حل کنیم؛ اما می‏توانیم از طریق فیلم‏های مستند آموزش بدهیم که برای زندگی مسالمت آمیز راه‏های دیگری هم هست. ما در هلند و دیگر کشورهای دنیا پیوسته در مدارس به کودکان فیلم مستند در زمینه‏ها و موضوعات مختلف نشان می‏دهیم؛ برای آنها برنامه‏های آموزشی طراحی می‏کنیم. نمی‏دانم دیگر جشنواره‏های مستند دنیا چه قدر به کودکانی که فردای کشورها را می‏سازند بها می‏دهند؛ اما ما علاوه بر نمایش فیلم مستند به آنها، یادشان می‏دهیم که خودشان فیلم مستند بسازند و از آنها حمایت نیز می‏کنیم. از این طریق آنها می‏توانند نگاه و تحلیل خودشان را از جهان درون و پیرامونی‏شان ارائه کنند و هر آنچه را که رسانه‏ها نشان می‏دهد باور نکنند.
در جشنواره‏ی شما بخشی از فیلم‏ها بر مسائل سیاسی تاکید دارد.
بله، اما من نمی‏خواهم تنها با فیلم‏هایی راجع به مشکلات مردم و نیز مسائل سیاسی برنامه‏ی جشنواره‏مان را پُر کنم. ما به فیلم‏های مستند همراه با نشاط و شور و هیجان نیز نیاز داریم. یکی دیگر از موضوعات مورد علاقه‏ی ما مهاجرت است. این نکته در حال حاضر یکی ازمسائل مهم اروپا بلکه اکثر کشورهای جهان است. در کشور شما ایران هم مهاجرت بسیار دیده می‏شود؛ افغان‏های بسیاری برای آرامش و رسیدن به وضع اقتصادی بهتر به کشور شما می‏آیند. برای ما خیلی مهم است که فیلم‏هایی راجع به این موضوع، اما با نگاه موشکافانه و تحلیل و تاثیر عمیق ساخته شود. ما نیاز داریم که این آگاهی را به وجود بیاوریم که نباید از یکدیگر متنفر باشیم، بلکه عمیقا باید به همدیگر احترام بگذاریم. مردم راجع به فرهنگ‏های دیگر خیلی کم می‏دانند و سینمای مستند درصدد است که از نزدیک و از درون فرهنگ‏های مختلف را معرفی کند و آموزش دهد. شناخت بهتر و عمیق‏تر یک فرهنگ کمک می‏کند که مای بیگانه با آن فرهنگ اهل آن را درک کنیم و در کنار آنها مسالمت‏آمیز زندگی کنیم.
فیلمی از ایران با موضوع زنجیرزنی در مراسم عاشورا در جشنواره‏ای به نمایش درآمد. کارگردان اروپایی فیلم مراسم را جوری نشان می‏داد که به تماشاگران غیر ایرانی بقبولاند که این خشونت در زنجیرزنی که باعث خونی شدن سروصورت و بدن افراد می‏شود، دلیلی است بر تروریست بودن ایرانیان. نوع مونتاژ فیلم هم بر آن تاکید می‏کرد. اما بسیاری از تماشاگران که فیلم‏های دیگر ایرانی را دیده بودند و می‏دانستند که این یک مراسم مذهبی است برای پاسداشت یاد و خاطره‏ی یک پیشوای مذهبی، طی جلسه‏ی پرسش و پاسخ پس از فیلم ایده‏ی کارگردان را قبول نمی‏کردند. پس می‏بینیم که سینمای مستند ابزار آگاهی بخشی و دادن فهم و درک و اطلاعات است به مردم جهان. من فکر می‏کنم که تماشاگران یک جشنواره وقتی مستندی را در جشنواره دیدند و در جلسه‏ی گفت و گوی پس از فیلم با مستندساز شرکت کردند، باید سخت با فیلم درگیر شوند و با یکدیگر همچنین با فیلمساز در باب دیدگاه فیلمساز و فرم ارائه‏ی فیلمش بحث و جدل کنند و بهترین حالت این است که تماشاگران پس از فیلم و در جلسه‏ی نقد و تحلیل آن بگویند که چقدر این فیلم احمقانه بود یا اینکه چه قدر این فیلم عالی بود.
چه تعریفی از فیلم مستند دارید؟
من به تعریف مستندساز فقید انگلیسی "جان گریرسون" اعتقاد دارم که:"فیلم مستند، تفسیر خلاقانه‏ی واقعیت است." البته فیلم مستند گستره‏ی خیلی وسیعی را در بر می‏گیرد. من معتقدم که فیلم مستند می‏تواند از فیلم تبلیغاتی- در یک سر طیف- تا فیلم مستند شاعرانه - در سر دیگر طیف- را در بر بگیرد، و انواع دیگر فیلم‏های مستند می‏تواند در میان این دو سر طیف قرار بگیرد.
در جایی میان این دو سر طیف، نظرتان راجع به مستند هایی که به شیوه‏ی سینمای مستقیم یا (Direct Cinema) ساخته می‏شوند، چیست؟
شیوه‏ی سینما‏ی مستقیم یا "مگس روی دیوار" به نظر من قدری قدیمی شده است. وقتی که "ورنر هرتسوگ" گفت که سینمای مستند مستقیم باید بمیرد و خاک شود، من شوکه شدم. البته من با گفته‏ی هرتسوگ موافق نیستم و فکر می‏کنم که سینمای مستقیم هنوز هم یکی از شیوه‏های مهم مستندسازی است.
و در خصوص شیوه‏ی سینما - حقیقت یا "Cinema Verite" نظرتان چیست؟
برای من شیوه‏های مستقیم و حقیقت تفاوتی ندارد. زمان شکل گیری این دو تقریبا همزمان بوده؛ که یکیش آمریکایی است (سینمای مستقیم) و دیگری فرانسوی (سینما-حقیقت).
در شیوه‏ی سینما حقیقت کارگردان در فیلم حضور دارد و با شخصیت‏هایش گفت و گو می‏کند و شخصیت‏های فیلم پیوسته در ارتباط چشمی یا کلامی با شخص کارگردان هستند و کارگردان گاهی در صحنه ایجاد تنش نیز می‏کند. اما در شیوه‏ی سینما‏ی مستقیم، قرار داد با تماشاگر این است که کارگردان پنهان باشد و هیچ تنش یا تاثیری روی صحنه و اشخاص مقابل دوربین ایجاد نکند و تنها یک مشاهده‏گر صرف باشد، و یا لااقل این ادعا را داشته باشد.
من اما اختلاف چندانی بین این دو شیوه نمی‏بینم. زمانی که "ورنر هرتسوگ" به جشنواره‏ی ما آمد و در این زمینه در یک جلسه‏ی پر تماشاگر به صحبت پرداخت، من با خوشحالی از او تشکر کردم که حین صحبت، از این شیوه با عنوان سینما‏ی مستقیم (Direct Cinema) یاد می‏کرد نه سینما حقیقت؛ چون برای انگلیسی زبان‏ها هر دوی این شیوه‏ها یک معنی می‏دهد و گاهی اوقات استفاده از دو اصطلاح مختلف آنها را گیج می‏کند. مستند‏سازان شیوه‏ی سینمای مستقیم، جوری عنوان می‏کنند که آنها هستند که به واقعیت نزدیک‏ترند و حقیقت را می‏گویند، در حالی که در فیلم مستند ما پیوسته در حال تفسیر کردن هستیم. ممکن است مستندسازی برای ساخت یک فیلم، 125 ساعت تصویربرداری کند، اما در انتها تنها 2 ساعت از این مقدار‏ راش وارد فیلم می‏شود. اوست که هنگام تدوین تصمیم می‏گیرد که چه بخش‏هایی از تصاویر گرفته شده وارد فیلم شود. پس کارگردان پیوسته در فیلم حضور دارد. البته کارگردان می‏تواند وانمود کند که در فیلم حضور ندارد واین شیوه‏ی کار او باشد.
فرق واقعیت و حقیقت را چه می‏دانید؟
حقیقت را شما هیچ وقت نمی‏بینید. این تفسیر کارگردان‏ها است که حقیقت را می‏سازد: نوع لنز، زاویه فیلم‏برداری و بخصوص تدوین و صداگذاری است که می‏تواند ابزاری باشد برای تفسیر مستندساز از مواجه با واقعیت، برای رسیدن به حقیقت. می‏توانم مثالی بزنم. در هلند سریالی مستند در 35 قسمت پخش شد به نام  قرن بیستم در اروپا؛ این فیلم در بر گیرنده‏ی کلیه‏ی جنگ‏ها و اتفاقات مهم طی سال‏های 1900 تا 2000 میلادی در اروپا بود. این سریال بر اساس مستندات یک کتاب کار شده بود و مواد آرشیوی بسیاری در آن به کار رفته بود. در فیلم مجری به تمام کشورهای اروپایی سفر می‏کرد و با مردم گفت‏وگو می‏کرد. پس از نمایش این سریال بسیاری از منتقدان و مورخان گفتند که برخی وقایع و تاریخ اتفاقات طرح شده در این فیلم صحت ندارد، پس این فیلم واقعیت ندارد! دقیق که شدم، متوجه شدم که بیشتر اشکالات مطروحه‏ی آنها درباره‏ی اطلاعات جزیی است؛ برای مثال اینکه فلان حادثه 5 مارس اتفاق نیفتاده، 6 مارس بوده و از این قبیل. آنها به کلیت سریال که حقیقتی عمیق، جذاب و تاثیرگذار را ارائه می‏داد کاری نداشتند. حتی می‏توان گفت ارائه‏ی تاریخ هم با گونه‏ای تفسیر همراه است. واقعیت امروز جنگ عراق که آیا در فلان تاریخ 1سرباز کشته شده یا 3سرباز، از لحاظ آمار و ارقام چندان برای تاریخ مهم نیست، در قبال حقیقت چرایی شروع جنگ و چگونگی ادامه‏ی آن و دلایل پایان آن.
نظرتان راجع به فیلم‏های مستند انسان شناسی چیست؟
درمورد فیلم‏های انسان شناسی من شیوه‏ی فیلم‏سازی "ژان روش" و کسانی را که نزدیک به شیوه‏ی کاری او فیلم می‏سازند ترجیح می‏دهم؛ به سبب اینکه در فیلم‏های ژان روش آدم‏ها راجع به خودشان و دیگران و اعتقادات و باورهایشان لب به سخن می‏گشایند. شما از پس حرف‏های آنان عمیقاً به نحوه‏ی زندگی و نظرشان راجع به محیط پیرامونی‏شان، همچنین در ارتباط با انسان‏های دیگر پی می‏برید و با آنها همذات‏پنداری می‏کنید. در حالی که بیش‏تر فیلم‏های انسان شناسی ادعای طرح واقعیت و رسیدن به حقیقت را دارند. در اکثر این‏گونه فیلم‏ها شما صدای غالب گوینده‏ی گفتار متن را در سرتاسر فیلم می‏شنوید؛ کسی که دائماً با فرض اینکه "هر آنچه که او می‏گوید بر اساس مطالعات و یافته‏های علمی، واقعیت دارد و غیر از آن نیست"، پیوسته شما را بمباران اطلاعاتی می‏کند و اجازه نمی‏دهد که شما به عنوان مخاطب به سهم خودتان شریک فیلم شوید. اما در فیلم‏های "ژان روش" این‏گونه نیست و او توانسته به خوبی میان انسان شناسی و مستند سازی ارتباط ایجاد کند و فیلم‏هایش با مخاطب بخوبی ارتباط برقرار می‏کند.
طی این سال‏ها، فیلم‏های برگزیده و تاثیرگذار جشنواره‏ی شما واجد چه ویژگی‏هایی بوده‏اند، که باعث تمایز و رتبه‏ی آنها شده است؟
این سوال سختی است مهرداد! در درجه‏ی اول کارگردانان این فیلم‏ها توانسته‏اند قصه‏شان را خوب تعریف کنند؛ شخصیت‏های اصلی خوبی برای فیلم‏شان انتخاب می‏کنند و خوب می‏دانند که چگونه برای فیلم‏شان ساختار طراحی کنند و چگونه شخصیت‏شان را پرداخت کنند. شور، حس، فرم و انرژی هم از مهم‏ترین عوامل تاثیرگذار شکل‏گیری یک مستند خوب است؛ یعنی همان چیزی که باعث می‏شود تماشاچی‏ها هنگام نمایش یک فیلم عمیقاً با آن ارتباط حسی برقرار کنند و همراه با آن بخندند، گریه کنند و متاثر شوند. مثالی می‏زنم: فیلم مستند" بازماندگان" که راجع به سقوط یک هواپیماست در ارتفاعات برف‏خیز و بازماندگان گرسنه‏ی آن حادثه. فیلم‏ساز در همان ابتدای فیلم به تماشاگران می‏گوید که این مسافران رفته رفته می‏میرند و ناچارند کسانی را که از میان جمع رفته‏اند بخورند تا زنده بمانند. در بقیه‏ی فیلم شما منتظرید که این صحنه‏ها و فضاها را ببینید و شخصیت‏هایی را که به این کار دست می‏زنند بشناسید و پی بگیرید. این مستند راجع به مسائل اقتصادی و سیاسی نیست. فیلمی است سرراست و صریح راجع به تصمیم‏گیری‏های سخت در شرایط بحرانی. با کسانی مواجهه‏اید که برای زنده ماندن شروع به خوردن همنوع می‏کنند، ولی با این حال شما به آنان احترام می‏گذارید. در فیلم می‏بینید که آنها میان خودشان شور می‏کنند که این کار را بکنند یا خیر. همه‏ی آنها کاتولیک هستند و در دین‏شان به هیچ وجه اجازه‏ی خوردن گوشت همنوع را در هیچ شرایطی ندارند. در این فیلم طراحی ساختار و روایت فیلم توسط کارگردان و پرداخت شخصیت‏ها و گفت وگوی با آنها به شکلی است که تماشاگر می‏فهمد که آنها مجبور به این کار شدند. من با دیدن این فیلم دریافتم که اگر من که یک کاتولیک هستم اگر در آن شرایط گرفتار می‏شدم، قطعاً همان کار را می‏کردم. این فیلم هم شما را به "دریافت" می‏رساند هم از آن جا که لایه، لایه است شما را دائما درگیر احساس و فکرهای متناقض و سوال و جواب با خودتان می‏کند. کارگردان برای فیلم خود کاملا از اصول روایت کلاسیک بهره می‏برد. او نشان می‏دهد که دراماتورژی کلاسیک را خوب می‏داند. درام‏نویسی برای فیلم مستند از نظر من بسیار مهم است. فیلم‏های مستند خوب هم مثل فیلم‏های خوب داستانی شما را در سطوح مختلف به شناخت، دریافت و آگاهی می‏رسانند. البته در پرانتز بگویم که خوبی فیلم مستند این است که شما دائم مجبور نیستید با هنرپیشه‏های مشهور با آن حاشیه‏هایشان سروکار داشته باشید!
می‏خواهم راجع به فیلم مستند خلاقی صحبت کنم به نام دریایی که می‏اندیشد ساخته‏ی مستند ساز هلندی "خرتَُ خراف"...
البته اگر این فیلم را مستند حساب کنیم؟!
سوال من هم همین است. این فیلم سال2000میلادی در جشنواره ی شما جایزه‏ی بهترین فیلم مستند بلند را از آن خودش کرد.
ما همه‏مان تعجب کردیم!
در ایران نمایش این فیلم بحث و جدل‏های متفاوتی برانگیخت. راجع به این فیلم و فیلم‏هایی این گونه که در مرز خیال و واقعیت است چه نظری دارید؟
طی این سال‏ها در تمام جهان پیوسته درباره‏ی این فیلم بحث بود. می‏توانم بگویم که این فیلم داستانی نیست و از نظر من بیش‏تر فیلم مستند است تا داستانی. موضوع و ایده‏ی فیلم مستند است، اینکه آیا می‏توانی حقیقت را بگویی؟! فیلم راجع به ذهن یک نویسنده است؛ و چون فیلم‏ساز به ذهن نویسنده در فیلمش استناد کرده، پس هرچه نویسنده هنگام خلق اثرش به آن فکر می‏کند می‏تواند در فیلم بیاید. برای همین است که ساختار داستانی گونه و تخیلی به نظر می‏آید و بینندگان را شوکه و قدری گیج می‏کند. من خودم اما فیلم‏های مستند این چنینی را که ایجاد بحث و جدل می‏کنند و به جریان‏های فکری مستندسازی دامن می‏زنند، دوست دارم. این فیلم‏ها باعث می‏شوند که دست‏اندرکاران سینمای مستند به فیلم مستند خیلی بسته نیاندیشند و به مسیرها و شیوه‏های نو و جذاب نیز امکان بروز و ادامه‏ی حیات بدهند.
سال گذشته فیلمی تقلبی در جشنواره‏تان داشتید، این طور نیست؟
در میان فیلم‏هایی که برایمان فرستاده بودند، فیلمی دیدم که موضوعش برایم جالب بود، اما به نظرم جعلی آمد؛ یعنی این‏که کل اتفاق بازسازی شده به نظرم آمد. فیلم درباره‏ی یک شیء شفاف بود شبیه یاقوت با فرمی خاص که دارنده‏ی آن معتقد بود هر که به داخل آن نگاه کند می‏تواند نور خدا را در آن ببیند! جالب اینکه در ابتدا حدود 10نفر و پس از مدتی200نفر در طی فیلم با دیدن آن شیء به حرف‏های دارنده‏ی آن اعتقاد پیدا کرده بودند! ایده‏ی فیلم این بود که اگر 20نفر بتوانند دور هم جمع شوند می‏توانند دین خودشان را شکل دهند! من با دیدن این فیلم بلافاصله با فیلمساز آن که دانشجوی رشته‏ی فیلمسازی بود تماس گرفتم و گفتم؛ فیلمت به لحاظ مستندسازی، روایت، و تکنیک خوب است و می‏خواهم آن را برای جشنواره انتخاب کنم؛ اما موضوعش به نظرمن دروغ و جعلی‏است یا اینکه این آدم‏ها دیوانه‏اند! اما مستندساز طی همان گفت وگوی تلفنی به من گفت که این آدم‏ها نادانند اما این موضوع کاملا حقیقت دارد و آن آدم‏هایی که در فیلم به شیء اعتقاد پیدا می‏کنند، مردمی هستند متعلق به یک ناحیه‏ی خاص از آمریکا که خیلی بدوی‏اند و ابتدایی فکر می‏کنند! من و دیگر اعضای گروه انتخاب فیلم را انتخاب کردیم؛ اما در شروع برگزاری جشنواره به تماشاگران جشنواره‏مان که جزء آگاه‏ترین و حرفه‏ای‏ترین تماشاگران فیلم مستند در دنیا هستند، اعلام کردیم که مستندی در جشنواره‏ی امسال هست که جعلی‏ست؛ هر تماشاگری که بتواند آن را تشخیص دهد و به ما اعلام کند از ما جایزه می‏گیرد. اعلام این خبر شور و شوق و ولوله‏ای در تماشاگران جشنواره ایجاد کرد. حتی در بین فیلمسازان! همه پیوسته در نمایش فیلم‏ها حاضر می‏شدند و مترصد یافتن فیلم تقلبی بودند. سالن‏های نمایش بیش از پیش پر می‏شد و صف‏های بسیار طولانی‏تری برای دیدن فیلم‏ها بسته می‏شد. پس از نمایش فیلم‏ها نیز بین اینکه کدام فیلم از بین مستندهای دیده شده توسط تماشاگران جعلی است، بحث و جدل فراوان در می‏گرفت. شور و هیجانی در جشنواره ایجاد شده بود که تاکنون سابقه نداشت! در همین راستا ما نشست‏هایی با کارشناسان و مستندسازان ترتیب دادیم که در خصوص چگونگی جعلی بودن یک فیلم مستند صحبت کنند. این جلسات نیز با استقبال بسیار پرشور مردم روبه‏رو شد تا جایی که خیلی‏ها پشت در سالن برگزاری می‏ماندند!
در نهایت رای گیری انجام شد. تماشاگران 26 فیلم را به عنوان مستند‏های جعلی معرفی کرده بودند. برای ما بسیار عجیب بود. شوکه شدیم! اما وقتی که به این فیلم‏ها دقت کردیم متوجه شدیم که کلیه‏ی این انتخاب‏ها با نکته سنجی و دقت تماشاگران توام بوده و از منظری هم می‏توان گفت که این فیلم‏ها جعلی است! اسامی فیلم‏های جعلی کاندیدای تماشاگران را روی کارت‏های مجزا نوشتیم و آنها را در ظرفی ریختیم تا از بین آنها یکی را به قید قرعه برگزینیم. در همین حین یکی از مستند‏ساز‏های جوانی که با فیلم اول خود در بخش مسابقه‏ی فیلم‏های اول شرکت کرده بود، از میان جمعیت بلند شد و اعلام کرد فیلم او هم جعلی است و اصلا چنین اتفاقی که او در فیلمش نشان داده، اصلا وجود نداشته و او همه چیز را ساخته است! برایمان جالب بود که این فیلمساز دانشجویی بود که فیلمش کاندیدای بهترین فیلم اول بود! این مسئله پس از برگزاری مراسم همه‏ی ما را خیلی به فکر فرو برد.
این اتفاق چه تاثیری روی شما و دیگر دست‏اندرکاران جشنواره گذاشت؟
اینکه ما و تماشاگرانمان پیوسته باید نسبت به فیلم‏های مستند ریزبینی، نکته سنجی و نظر منتقدانه داشته باشیم؛ راجع به مستندهایی که می‏بینیم بحث و جدل انجام دهیم و در انتخاب سختگیرتر عمل کنیم. من همیشه به تماشاگرانمان گفته‏ام؛ نسبت به فیلمی که می‏بینید، واکنش انتقادی و تحلیلی نشان بدهید. همه‏ی تماشاگران ما طی جشنواره مشتاق پی‏گیری این بحث در جشنواره‏‏های آتی بودند و ما برای سال‏های بعد توجه به این موضوع و گسترش ابعاد آن را در برنامه قرار خواهیم داد. پدر بزرگ من که یک هلندی اصیل بود، هنگامی که هشتاد و پنج سال داشت، به من که دختر کوچکی بودم، همیشه می‏گفت که (الی) این تلویزیون را باور نکن! چه طور می‏شود یک زمین فوتبال به آن بزرگی را در یک جعبه‏ی به این کوچکی بتوان نمایش داد؟! تو نباید این را باور کنی. شاید این روحیه‏ی عدم باورپذیری سریع و نیز روحیه‏ی نکته‏بینی و نقادی در تماشاگر هلندی از دیرباز با آن‏ها بوده است. برای همین است که مثلا شیوه‏ی سینمای مستقیم (Direct Cinema) قدری برای من ترسناک است! چون آنها ادعای نمایش واقعیت را دارند، ولی من معتقدم که کسی نمی‏تواند این ادعا را بکند و همان‏طور که قبلا نیز گفتم شما مثل تماشاگر هلندی باید بدانی که در هر حال فیلم نتیجه‏ی تفسیر و دیدگاه شخصی کارگردان است در مواجه‏ی با واقعیت.
می‏توانید با اشاره به مثالی قدری این اعتقاد را بشکافید.
بله من داور جشنواره‏ی فیلم مستندی در روسیه بودم. تنها داوری از اروپا که در کنار چهار داور مسن و معتبر روسی وظیفه‏ی بررسی و داوری فیلم‏ها را بر عهده داشت. طی جشنواره فیلمی از "ویکتور کوزاکوفسکی" دیدم که درباره‏ی سن پترزبورگ بود و من اعتقاد داشتم فیلمی به غایت زیباست و راجع به فیلم و نگاه خودم به آن، قدری برای گروه داوری صحبت کردم، اما در کمال تعجب دیدم که چهار داور دیگر هیچ‏کدام نظر خوبی نسبت به فیلم ندارند؛ تنها به این دلیل که این فیلم از نظر آنان سن پترزبورگ را خوب نشان نداده است! آنها می‏گفتند که"سن پترزبورگ جاهای زیبا و دیدنی بسیار دارد. شما (خطاب به من) بروید در خیابان‏ها و ببینید که چنین فضاهایی که این فیلمساز نشان داده آیا در اینجا دیده می‏شود؟! ما نباید به این فیلم توجه نشان دهیم؛ چون فیلم راستگویی نیست!" من نمی‏دانستم چه بگویم. رفتم و در سن پترزبورگ و در خیابان‏های مختلف آن و به دور از مراکز توریستی قدم زدم و آنجا تصاویر و صحنه‏های بسیار بدتری دیدم. پس فیلمساز به ما دروغ نگفته بود. او نظر و دیدگاه شخصی و هنرمندانه‏ی خودش را از شهر به ما ارائه داده بود؛ این نظرگاه و تفسیر اوست. ما می‏توانیم به عنوان داور موافق نظر و دیدگاه او نباشیم، اما نباید فیلم او را یکسر کنار بگذاریم و فیلمی بسیار قوی و تاثیرگذار و خوش‏پرداخت اما منتقدانه را نبینیم؛ تنها به این خاطر که موافق نظر فیلم‏ساز نیستیم.
از مستندسازان معتبر کشور خودتان هلند هم در این باره می‏توانید مثالی بزنید؟
بله، "یوریس ایونس" (Joris Ivens). او یکی از بزرگترین مستندسازان هلند و جهان است و ما جایزه‏ی اصلی بخش مسابقه‏ی فیلم‏های بلند مستند جشنواره‏مان را به پاسداشت تلاش‏هایش در ساخت مستند‏های ماندگار به نام او نام‏گذاری کرده‏ایم. فیلم‏های زیبای شاعرانه‏ی او چون باران و پل بسیار مورد توجه هستند، اما حتی ایونس‏ هم در روسیه و چین فیلم‏های بد تبلیغاتی ساخته است: در1938 در روسیه فیلمی ساخت در دهکده‏ای که همه‏ی آدم‏های آن برده بودند اما او نگفت چگونه برده‏هایی! او هیچ اشاره‏ای نکرد که این کارگران که از صبح بسیار زود تا تاریکی شب کار می‏کنند و از زوایای مختلف توانایی آنها را هنگام کار نشان می‏داد، زندانیانی بودند که در کمپ‏های مخوف استالینی مشغول کار بودند! فیلم‏های ایونس نیز همیشه بحث‏ برانگیز هستند، چون در خطی بین مستند و داستانی حرکت می‏‏کنند و این موضوع همیشه برای جهان مستند بحث برانگیز بوده است؛ مثل سینمای مستند ایران! کارگردان‏ها همیشه تفسیر خودشان را از واقعیت ارائه می‏دهند و تماشاگران نیز تفسیر خودشان را دارند. و برای من مهمترین مسئله این است که پیرامون مسائل مختلف همیشه بحث و جدل دربگیرد؛ چون من همواره روی خلاقیت در سینمای مستند تاکید دارم.
و این بحث و جدل‏ها پیرامون مستندها و موضوعات آنها همیشه یکی از مهم‏ترین و تماشاگرپسندترین برنامه‏های جشنواره‏ی فیلم مستند آمستردام است.
بله، همین گفت وگوهای بین فرهنگ‏هاست که ما به آن نیاز داریم؛ به خصوص صحبت پیرامون مذهب بسیار مهم است. ما باید مذهب هم‏دیگر را بفهمیم. هر کس اعتقادی دارد. هر فرد باید پای اعتقادش بایستد، حال به هر مذهبی که اعتقاد دارد. این تفاوت‏هاست که جهان امروز را شکل می‏دهد. ما یکسان نیستیم. یک آدم در گوشه‏ی دیگر دنیا همان حق را دارد که من در هلند دارم. من در هلند بدنیا آمده‏ام و او در جای دیگری از دنیا. ولی این باعث نمی‏شود که من نسبت به او احساس مسئولیت نکنم و او نسبت به من. جشنواره‏ی فیلم مستند آمستردام جایی است برای گفت‏وگو راجع به این وظایف و مسئولیت‏های فرد فرد انسان‏ها در قبال خودشان و در قبال دیگران.
چندی پیش دیدن یک فیلم هلندی من را خیلی ناراحت کرد. فیلمی خوش ساختار، خوش ریتم، با روایتی منسجم و خیلی شوخ و سرزنده راجع به جشن‏ها و کارناوال‏های هلند. اما من پس از دیدن فیلم بسیار عصبانی شدم! همه‏ی آدم‏های در فیلم فقط سفیدپوست‏ها بودند و جشن‏های متعلق به آنان! فکر کردم اگر کسی این فیلم را در قرن 22ببیند فکر خواهد کرد که در هلند قرن21 فقط سفیدپوست‏ها زندگی می‏کردند. در هلند 45درصد مردم رنگین پوست هستند. و فیلم‏ساز نخواسته جشن‏ها و کارناوال‏های مردم رنگین پوست را ببیند. از فیلم‏ساز این مسئله را پرسیدم و ناراحتی‏ام را ابراز کردم. او به من گفت که فقط جشن‏های هلندی را خوب می‏شناسم. من گفتم باشد اما منتظر فیلم بعدی‏ات راجع به جشن‏های اقلیت‏های هلندی خواهم ماند.

بخش اول گفت و گو

 

منبع: رای ُبن مستند | تاريخ: 1389/03/02
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد