بیایید چند دقیقه سینمای داستانی حرفهای ایران را فراموش کنیم و یادمان بیاید که سینمای مستند هم جزیی از سینمای ایران است. هرساله جشن خانهی سینما که تمام میشود، کلی فیلم مستند را در خانهی سینما اکران میکنند که به واقع ضیافتی است برای مستندسازها و مستندبازها. اگر فرصت کرده باشید و برخی از این فیلمها را دیده باشید با من موافق خواهید بود که سینمای مستند ایران به نحو شگفت آوری همچنان از سینمای حرفهای ایران جلوتر است.
نگاههای تروتازه و جسور، تاثیر شگرف و معجزهآسای پژوهش، تجربهگرایی بی حدومرز، خلاقیتهای غافلگیر کننده، همزمانی فرایند یادگیری برای فیلمساز و مخاطب، تلاش برای ارتقاء دانش و توسعه بینش و درک مخاطبان، ثبت لحظههای ارزشمندی که به سرعت در گذرند، ماندنی کردن آدمهای مهم این دیار، جسارت و فراخ دستی در پرداختن به موضوعات ملتهب، سرک کشیدن به گوشههای نادیدهی جامعه، تعهد ارزشمند به وظیفهی اساسی سینمای مستند برای ثبت همه چیز در تاریخ و صداقت دلچسبی که در کالبد اکثر مستندها دیده میشود، عواملی هستند که میتوانند شما را به وجد بیاورند.
سینمای مستند، همین حالا هم کم مشکل و محدودیت ندارد، اما به اندازهی سینمای داستانی حرفهای درگیر سرمایهسالاری نیست، دغدغهی بازگشت سرمایه ندارد، تا حدی از حساسیتهای مختلف و ذرهبینهای گوناگون در امان است و از گرفتاریها و مافیا بازیهای معمول اکران دور است. گرچه همچنان معضل محرومیت از نمایش عمومی و ارتباط بیواسطه با مردم عذابش میدهد.
در حال حاضر مستندها را معمولا میشود به طور مقطعی و محدود در خانهی سینما یا خانهی هنرمندان و گاهی هم دانشگاهها دید. نمایشهای محدودی که از حداقل تبلیغات بیبهره هستند و تنها مخاطبان تخصصی خود را دارند. قابلیت سینمای مستند امروز ایران اما به شدت بالاتر از این حرفهاست. گرچه به نظر میآید مخاطبان اصلی سینمای مستند نخبگان و خواص هستند - که هستند - ولی واقعا بسیاری از فیلمهای مستند، میتوانند به شرط عرضهی درست، برای سایرمخاطبان هم جذاب باشند.
تجربهی اکران موفق تهران انار ندارد نشان میدهد مخاطبانی که ما خاصشان نمیدانیم نیز گرایشهای جدی به سمت این سینما دارند و ظاهرا تلقی ما از مخاطب عام و نیازها و سلائق او دچار ایراد است. ما همهی مخاطبان عام را صاحب سلیقهای در حد کمدیهای سطحی این روزهای سینمای ایران میدانیم، در حالیکه در میان آنها که سینما رو هستند یا دوست دارند باشند، اقشار مختلفی با سطح تحصیلات و دانش متفاوت، سطح سلائق گوناگون، نگاههای متنوع و توقعات مختلف از سینما وجود دارند و طبقه بندی فلهای آنان به نام مخاطب عام، بهکلی خطاست.
پزشکان، مهندسان، دانشجویان، استادان دانشگاه، معلمان، کارمندان و صاحبان دهها شغل و حرفهی دیگر، مخاطبان بالقوه سینمای مستند هستند و چه بسا سینمای مستند بتواند برخی از مخاطبان قهرکرده را با سینما آشتی دهد. بسیاری از این فیلمها باید به مخاطبان هدف، قانع باشند ولی بسیاری دیگر نیز قابلیت جذب مخاطبان انبوه را دارند؛ البته قدرمسلم انبوه در مقیاس سینمای مستند و سالنهای محدود، ولی موثر تعریف خواهد شد.
نمایش عظمت پایمردی بخشی از مردم این سرزمین برای باورها و موطنشان در محاصرهی هولناک و بیرحم طبیعت وحشی درفیلم چه سرسبز بود دره ما ساختهی فرشته جغتایی، نگاه انسانی و تکاندهندهی فیما امامی و رضا دریانوش در جای خالی آقا یا خانم ب، نازک بینیهای شیرین و دیدنی رضا حائری در پرو آخر، تاریخنگاری جذاب هادی آفریده در خاطره نیآوران، به چالش کشیدن باورهای سنتی در طلب خیر ساختهی محمدصادق جعفری و مستند پرترههایی از شخصیت های مهم و یا موردعلاقه مردم همچون شیوه شاغلام، دختر فرمانفرما، عکس ناتمام و دهها مستند جذاب دیگر، دلیلی ندارد که مورد توجه مخاطبان قرار نگیرند. اصلا چه دلیلی وجود دارد مردم - یا حداقل بخشی از مردم که میتوانند به علاقهمندان بالفعل این سینما بدل شوند - از تماشای آن محروم بمانند؟
اخیرا سینما سپیده به اکران دائمی فیلمهای مستند اختصاص یافته است. خبر بسیار خوشحال کنندهای است. فقط بیایید دعا کنیم با اکران عمومی این فیلمها، پای پروانهی ساخت و مافیای اکران و کف فروش و ممیزیهای تنگ نظرانه و سختگیری برای پروانهی نمایش و ... به این مقوله باز نشود که درآن صورت به کلی باید قید جسارت و صداقت و خلاقیت و تجربهگرایی را زد.
عکس: پرو آخر ساختهی رضا حائری
این یادداشت ابتدا در ماهنامه 24 (آذرماه89) منتشر شده است.