مایکل پتروچیانی: جسم و روح نام مستندی به کارگردانی مایکل رادفورد است. پتروچیانی میگوید: "مردم متوجه نیستند برای انسان بودن، لزوما نباید قدی به بلندی یک متر و هشتاد سانت داشته باشی. درونیات ذهن و بدن و به ویژه آنچه در روحتان میگذرد، آن چیزی است که به حساب میآید."
مایکل پتروچیانی هم از نظر وظعیت فیزیکی و هم استعداد چشمگیرش در موسیقی مردی یگانه و تکان دهنده بود. این فیلم، داستان چگونگی دستیابی او به شهرت و ثروت از طریق ارادهی سرسختانه و قدرت شخصیتاش است. اگر بزرگی واقعی، تجسم بخشیدن به هدفی فراتر از توان انسانی باشد، مایکل پتروچیانی مصداق کامل چنین تعریفی است.
مایکل پتروچیانی (۲۸ دسامبر ۱۹۶۲ فرانسه – ۶ ژانویه ۱۹۹۹ نیویورک سیتی) با بیماری استخوان شیشهای متولد شد، و در بزرگسالی قد وی از یک متر فراتر نرفت. وی بر موانعی غیرعادی غلبه کرد تا تبدیل به یک هنرمند جاز بینالمللی تحسین شده شود. نخستین کنسرت حرفه ایاش را در ۱۳ سالگی برگزار کرد و با نواختن در کنار برخی از بهترین جازیستهای دنیا به سرعت در کارش پیشرفت کرد. مستند مایکل پتروچیانی: جسم و روح با سود جستن از منبع غنی مصاحبه و تصاویر آرشیوی، داستان اشتیاق مردی را روایت میکند که نقصهای مخربش را شکست داده و به غولی در عرصهی موسیقی بدل شده.
پتروچیانی از خانوادهای ایتالیایی- فرانسوی با پیشینهای موسیقیایی میآید. تونی پدرش گیتار مینواخت، لویی برادرش باس و فیلیپ آخرین برادرش نیز گیتار مینواخت. مایکل با بیماریای ژنتیکی که به استخوانهایی شکننده و در مورد وی به قامتی کوتاه منجر شد به دنیا آمد. نقصی که معمولا به بیماری ریوی نیز منجر میشود. در آغاز حرفهاش وی بدون کمک نمیتوانست مسیری طولانی راه برود و پدر و برادرش او را تا پیانو حمل میکردند. خود او از جهاتی این بیماری را یک امتیاز به حساب میآورد، چراکه از فعالیتهای ورزشی دیگر پسران معاف شده بود و میتوانست کاملا بر هنر و علاقه خود تمرکز کند.
وی از سنین کم یکی از طرفداران پروپا قرص دوک الینگتون شد و آرزو داشت پیانسیتی همچون وی شود. گرچه سالها به عنوان یک پیانیست کلاسیک آموزش دید، جاز گرایش اصلی وی باقی ماند. پتروچیانی برای رساندن پاهایش به پدال پیانو به کمک نیاز داشت، ولی درازای دستهایش معمولی بود. در آغاز حرفهاش، مدیر پتروچیانی او را در یک چمدان یواشکی به اتاق هتل میبرد و در پول صرفه جویی میکرد. تا ۱۸ سالگی وی عضوی از یک گروه ۳ نفره موفق بود. در ۱۹۸۲ به ایالات متحده رفت، در آنجا با موفقیت چارلز لوید را تشویق کرد که فعالانه به نواختن ادامه دهد. ۲۲ فوریه ۱۹۸۵، لوید در حال حمل پتروچیانی پا روی سن در تاون هال نیویورک گذاشت و اجرایشان شبی به یاد ماندنی را رقم زد. اجرایی که با عنوان با نت آبی در تاریخ جاز ماندگار شد. در ۱۹۸۶ پتروچیانی آلبومی همراه با وین شورتر و جیم هال ضبط کرد. وی همچنین درکنار چهرههای مختلف جاز امریکا از جمله دیزی جیلپسی به اجرا پرداخت.
در ۱۹۹۴نشان لژوین دونور در پاریس به وی اعطا شد. گرچه عدهای پتروچیانی را با کیث جارت مقایه میکنند، سبک شخصی وی متاثر از بیل ایوانز بود. گیلدا بوتا، در زندگی شخصیاش، پتروچیانی سه رابطهی قابل ذکر داشت. یکی پیانیست ایتالیایی که به طلاق منجر شد. وی پدر دو فرزند بود، که یکی از آندو بیماریاش را به ارث برد و همچنین فرزند خواندهای به نام راچید دوپرچ داشت. مایکل پتروچیانی درست کمی بعد از تولد ۳۶ سالگیاش بر اثر عفونت ریوی درگذشت و در گورستان پرلاشز پاریس به خاک سپرده شد.
۱۲ فوریه ۲۰۰۹ کانال فرانسوی متزو در بزرگداشت وی ۱۰ سال پس از مرگش بعدازظهری را به پخش اجراهای وی اختصاص داد. گابریل فرانکلین تهیهکنندهی دو آلبوم اول مایکل پتروچیانی در آمریکا بوده است. آلبوم اول با عنوان ۱۰۰ قلب در استودیو مشهور آر سیای در بلوار امریکاس نیویورک تهیه شد. دومی آلبومی ۳ نفره بود که در کلوپ ویلج وانگارد نیویورک ضبط گردید. اینها از اولین آلبومهایی بودند که تکنولوژی ضبط دیجیتال روی رکوردرهای ایکس ۸۰ میستوبیشی را به کار بردند. آن زمان دستورالعمل این دستگاهها تنها در ژاپن موجود بود و فرانکلین و تام اریسن پس از آزمون و خطاهای بسیار به نتیجه موردنظر خود دست پیدا کردند.
اگر مایکل پتروچیانی، پیانیست جاز را صرفا از طریق موسیقیاش میشناختید، تنها مهارت وی در نواختن و بداهه نوازی شما را به تحسین وا میداشت. ولی پس از تماشای فیلم مایکل رادفورد دربارهی وی پی میبریم که واژهی خارقالعاده هم برای توصیف این مرد ناکافی است.
بیماری پتروچیانیای زندگیای سرشار از درد را برای وی رقم زد؛ چراکه حتی نواختن هم انگشتانش را در معرض خطر شکستگی قرار میداد. ولی هیچ یک از اینها مانع او نشد و با شوری بسیار زیست، به خصوص که میدانست براثر بیماریش ممکن نیست عمری طولانی داشته باشد. فیلم افراط و شتاب وی را به تصویر کشیده است. افراط در غذا، مواد مخدر، شراب، و دوستانی که براثر کمبود وقت ناگهان به کلی از آنها روی بر میگرداند و بیش از ۱۰ ساعت در روز پیانو مینواخت و بیش از ۲۰۰ کنسرت در سال برگذار میکرد.
رادفورد همهی منابعی را که دراختیار داشته، از جمله مصاحبههای متعدد با دوستان و همکاران را به کار بسته تا تصویری جامع و بدون سو گیری از این هنرمند به دست دهد. فردی جالب و بااستعداد که طی عمر کوتاهش چندبرابر دیگران فعالیت کرده و حتی موقف شده زبان انگلیسیاش را ۶ ماهه کامل کند.
اما از نقاط ضعف فیلم میتوان یکی بدین نکته اشاره کرد که فیلم آنقدرها به نقش موسیقی در زندگی پتروچیانی نمیپردازد و این احتمال را مطرح نمیکند که شاید نواختن پیانو ساعت به ساعت به عمر این هنرمند اضافه کرده. نکتهی دیگر این است که شاید دفرمه بودن به نبوغ این هنرمنده اضافه کرده. سرعتی که انگشتان وی روی پیانو حرکت میکنند از دست یک انسان معمولی برنمیآید. یک ضعف دیگر این اثر، بیمیلی کارگردان به شناساندن سایر کارکترها است. وی در یادداشتی مطبوعاتی چنین کاری را نامربوط شمرده است؛ درحالیکه معرفی افرادی که در فیلم مصاحبه شدهاند میتوانست برای نمایش آن امتیازی به حساب بیاید.
ساختن فیلم جاز و مستند جاز عشق میطلبد. به ویژه وقتی خود سوژه دیگر در قید حیات نیست. مستند رادفورد، پرترهای سرشار از اطلاعات از پیانیست پدیدهی جاز به شمار میرود. زندگی پتروچیانی داستان پیروزی بر چالش و لذت زیستن زندگیای کامل و خوشبینیای پایدار است. فیلم با درکنار هم قرار دادن آرشیو و مصاحبهها و اجراهای جازیستها روندی موثر در پیش گرفته است. از جازیستهای قابل ذکر حاضر در مصاحبهها میتوان لی کونیتز، جو لووانو و جان ابرکرومبی را نام برد.
مایکل رادفورد، کارگردان اثر، فیلمسازی انگلیسی است که معمولا با اثر مشهور ۱۹۸۴اش، فیلم ایتالیایی زبان ایل پوستینو شناخته میشود. وی در طول سالهای ۱۹۷۰ مستندساز بوده و با این اثر نیز دوباره سراغ جهان آثار غیرداستانی رفته است.
پتروچیانی در ۴ سالگی پس از دیدن اجرای دوک الینگتون در تلویزیون شیفته ساز پیانو شد و نخستین کنسرتش را در ۱۳ سالگی به همراه کلارک تری نوازندهی ترومپت اجرا کرد. وی از طریق یکی از دوستانش به کالیفرنیا رفت و با چارلز لوید افسانهای نوازندهی ساکسیفون دوستی محکمی برقرار کرد.
آنچه از دل این مستند بیرون میآید، بیش از هر چیزی، موسیقی و شیوهی نواختن منحصربهفرد پتروچیانی است. همینطور اجراهای شاهکاری همراه با لوید، کونیتز و استفان گراپلی که هرکسی را به کشف موسیقی جاز ترغیب میکند.
این نوشته ابتدا در (Hollywood Reporter (aug ۲۰۱۱ و ترجمهی آن در ماهنامهی صنعت سینما منتشر شده است.