کوزه‌هایم را در خانه‌ی سینما نخواهم گذاشت

[ فرشته طائرپور ]

می‌خواهم چند تا کوزه‌ی ریز و بزرگ بخرم؛ فکر کنم صد تا کافی باشد. کوزه‌ها را نه برای ترشی انداختن می‌خواهم؛ نه برای آوردن آب از چشمه... و نه برای آن‌که رویشان را نقاشی کنم... راستش تعداد زیادی مجوز، پروانه ساخت، پروانه‌ی نمایش، جایزه، تقدیرنامه، قرارداد، مقالات چاپ شده، بریده‌ی جراید از مصاحبه‌ها و... دارم که دیگر هیچ خاصیتی ندارند جز آن‌که به قول قدیمی‌ها بگذارمشان در کوزه و آبشان را بخورم... راستی آب کوزه‌ای که درش را با این‌گونه اوراق بهادار گذاشته باشند، چه مزه‌ای می‌دهد؟ یعنی ممکن ا‌ست از آب تهران - که چند سالی‌ست خیلی آلوده شده - گوارا‌تر باشد؟... ممکن است وزانت قانونی مجوز‌ها و یا وجاهت جهانی جایزه‌ها، لااقل در تصفیه‌ی آب داخل کوزه‌ها موثر افتد؟
باید کوزه‌ها را تفکیک کنم و تقسیمشان کنم میان گروه‌های زیر:
۱- مجوز فعالیت فیلمسازی، بدون خاصیت و کفایت قانونی لازم، جهت انجام فعالیت‌هایی که در اساسنامه‌ی مصوب شرکت درج شده است.
۲- پروانه‌های ساخت بدون خاصیت و کفایت لازم، جهت تولید فیلمنامه‌های مصوب در استان‌ها، شهرستان‌ها، دهستان‌ها و بیابان‌های دورافتاده کشور... ایضا خیابان‌ها، کوچه‌ها و حتی خانه‌های مسکونی تهران.
۳- پروانه‌های نمایش بدون خاصیت و کفایت، جهت اکران فیلم‌های تولید شده در سینماهای تهران و شهرستان‌ها، توزیع در شبکه‌ی رسمی نمایش خانگی کشور، پخش از شبکه‌های صداوسیمای جمهوری اسلامی. تبصره می‌خورد که شبکه‌های ماهواره‌ای مورد حمایت وزارت ارشاد!!! تنها گروهی هستند که توانسته‌اند با نمایش بی‌قید و شرط و حتی رایگان فیلم‌های سینمایی ایرانی (لابلای آگهی‌های متعدد و متنوعشان در تبلیغ انواع و اقسام کالاهای صنعتی، آرایشی و تقویتی جهت علاج ناتوانی‌های جنسی) از مزایای این پروانه‌های نمایش بهره‌مند شوند.
۴- جایزه‌ها و تقدیرنامه‌هایی که لابد اگر خاصیت و کفایت داشتند، حداقل مسند نشینان دولتی کنونی، بهای مرا با آن‌ها می‌سنجیدند و یا معنای آن‌ها را با من، بجا می‌آوردند.
۵- قراردادهایی که در آن‌ها، قید‌ها و قفل‌های فراوانی را بر اندیشه و زبان و دست و پای خود و همکارانم پذیرفته‌ام، بی‌آنکه دستم به هیچ مستمسکی برای روز مبادا وصل باشد.
۶- مقالات و مصاحبه‌هایی که دیگر هیچ چرتی را پاره نمی‌کنند.
۷- تحقیقاتی درباره‌ی کاربرد رسانه و ضوابط استفاده درست از آن در سطح کشور و جهان.
۸-... و مجموعه‌ای از مروت‌نامه‌های حرفه‌ای، مرام‌نامه‌های صنفی، منش‌نامه‌های انسانی که هیچکدامشان بر کاغذی نوشته نیستند، ولی چون وجود دارند، باید کوزه‌ای را هم به آن‌ها اختصاص داد.
کوزه‌های سربسته‌ام را در خانه‌ی سینما نخواهم گذاشت؛ چرا که کینه‌توزان رجزخوان، با سنگ‌های برگرفته از ترکستانی که در آن پرسه می‌زنند، بی‌آن‌که بدانند در آن چیست، سنگسارش خواهند کرد؛ بعد هم با تبخ‌تر حاجی‌های سفارشی، سرشار از توهم رمی جمره، انجام فریضه را نزد خود و دیگران توجیه خواهند کرد.
۹- ای‌وای یادم رفت شکایت‌نامه‌هایم را از پخش حرام تولیداتم در شبکه‌های ماهواره‌ای، به اوراق بهادار بالا اضافه کنم. اگرچه ظاهرا برخی از آن‌ها برای این‌گونه فعالیت فرهنگی و قانونیشان، مجوزهایی معتبر از جاهایی خارج از دسترس سایر سینماگران گرفته‌اند که لازم نیست حالا به عنوان سرپوش کوزه از آن‌ها استفاده کنند، اما اگر روزی برسد که دانایانی اداره‌ی امور سینما را برعهده گیرند که باور داشته باشند حقوق اجتماعی و امنیت حرفه‌ای یک جامعه‌ی هنری در دنیای امروز، بسیار متفاوت است با آن‌چه که اکنون در کشورمان شاهد آن هستیم، آن وقت دیگر مجوزهای امثال ما هم به درد کارهایی بیش از گذاشتن بر در کوزه‌ها خواهند خورد.
۱۰ روز از ماجرای بازداشت شش فیلساز ایرانی می‌گذرد. یک نگاه اجمالی بیاندازید به خبرهای نقل شده از سوی مسئولان کنونی وزارت ارشادی که وظیفه‌ی صدور تمامی مجوز‌ها، شفاف‌سازی تمامی ممنوعیت‌ها و از همه مهم‌تر مراقبت و حراست مشفقانه از آبرو و حیثیت حرفه‌ای تمامی آحاد سینمای ایران را - اعم از متملق و منتقد- برعهده دارد؛ در کنارش اضافه کنید اظهار نظرهای معدودی فیلمساز دلبسته به تایید مدیران دولتی را که بدون اندکی احتیاط در اعلام قضاوت‌های فاقد مدرک خود، انگار فقط فرصتی دوباره جهت تکفیر خانه‌ی سینما یافته‌اند و تلاش دارند در روند رسیدگی به این پرونده، تحریک و التهاب ایجاد کنند... و ایضا خبرگزاری‌هایی که یا به جای آرام و آگاه کردن اذهان عمومی خود آرام گرفته و سکوت کرده‌اند و یا آنهایی که بی‌وقفه بر طبل التهاب و تهدید و تنبیه می‌کوبند تا‌‌‌ همان رسانه‌های معاند هشیار شوند و به مفصل‌ترین خوراک برای تحلیل‌های انتقادی خود از اوضاع فیلمسازی در ایران دست یابند.
چقدر این جماعت شبیه‌‌‌ همان پنج هزار نفری هستند که از کله‌ی سحر برای تماشای صحنه‌ی اعدام نوجوانی ۱۷ ساله، صف کشیده بودند؛ فقط تعدادشان کمتر است، خیلی کمتر؛ حتی کمتر از کوزه‌های من.

این نوشته ابتدا در سایت خبرآنلاین منتشر شده است.

 

منبع: رای ُبن مستند | تاريخ: 1390/07/07
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد