با اینکه ژانر ضد جنگ، زیرْژانر جنگ است و تمی اصلی در سینما به شمار نمیرود، اما در سینمای داستانی و مستند هم چون ادبیات و هنر از پرتولیدترین محصولات سینمایی در سراسر دنیاست. به یمن و البته نایمنی ماشین جنگساز جهانی که بقایش را در جنگهای متعدد همیشگی میبیند، علل و عوامل، ابزار و پیامدهای جنگ سوژهی در دسترس فیلمسازان در طی سالهای ظهور سینما و مخصوصاً از جنگ جهانی دوم به بعد بوده است. نمونههای بسیار اولیهی این فیلمها در طی سالهای ابتدایی ظهور سینما فراوان است، از جمله فیلم گریفیث دربارهی جنگهای داخلی آمریکا و یا تصاویر مستندی که سربازان جنگ جهانی اول را نمایش میدهند.
اما به ویژه در سینمای مستند در این زیرْژانر همچنان که در فیلم تحسین شدهی عکاس جنگ مطرح میشود، تصاویر دردناک جنگها و نمایش دیوانگی و ویرانی جنگ روشی برای مبارزه با جنگ و آرزوی دیرینهی دستیابی به صلح به شمار میرود. علاوه بر این نمونههای این سوژه معمولاً از ماندنیترین آثار ادبی و هنری هستند؛ از نمونههای مهم نمایشی قدیمی همچون ننه دلاور برتولت برشت گرفته تا ساختههای فیلمسازی برجسته و گزیدهکار همچون استنلی کوبریک که در دو فیلم غلاف تمام فلزی و راههای افتخار دیوانگی جنگ را به تصویر میکشد.
بسیاری از این فیلمها توجه خود را بر اثرات روانی و جسمانی بازماندگان جنگ متمرکز کردهاند، از جمله پی تی اس دی (۱) که بیماری سختْدرمانی است که بعد از مواجهه با ضربهها و لطمههای شدید از جمله جنگ، مرگ، تجاوز و.... رخ میدهد؛ مبتلایان به آن به ندرت میتوانند به زندگی عادی پیش از لطمه بازگردند؛ عدهای از این افراد خودکشی میکنند و بعضی دیگر منزوی، ضد اجتماع و از کار افتاده میشوند. اگر چه تحقیق علمی روی این بیماران عمدتاً روی سربازان از جنگ برگشته آمریکا و یا کشورهای غربی و یا قربانیان تجاوز در کشورهای پیشرفته است، اما اثرات جنگ بر مردم بیگناه و درمانده کشورهای درگیر جنگ هم به همین شدت و حتی بدتر است که به سبب نبودن پیگیری و درمان مناسب و همچنین پنهانکاری دولتها کمتر سوژه میشود. در سینمای داستانی هم تعداد فیلمهایی که به این موضوع پرداخته، متعدد است که از جمله اخیرترین آنها میتوان به فیلم تحسین شدهی پل هگیس با نام در دره اله (۲) اشاره کرد که بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده و مستقیماً به این مشکل و تبعاتش میپردازد.
در سینمای مستند نمونههای فراوان این سوژه از حوصلهی این یادداشت خارج است، اما به چند نمونهی مهم اخیر آن از جمله چه کسانی تاب خواهند آورد (۳) مستند دو ساعتهی فیل ولنتاین، سریال پاره پاره در جنگ (۴)، زخمهای ناپیدا (۵)، در پوتینهایشان (۶) و قهرمانان شکسته (۷) که دربارهی نیروهای کانادایی است، میتوان اشاره کرد.
از نمونههای قدیمی اما تحسین شدهی این مستندها، مستند دیوانه (۹) محصول سال ۱۹۹۹ ساختهی مستندساز هلندی هدی هانیگمان است که عوالم سربازان و افسران پاسدار صلح سازمان ملل را میکاود تا در این کنکاش اثرات مخرب جنگ را بر این افراد نمایش دهد. با اینکه مثل همه فیلمهایی از این دست، تکیه بر گفتوگوهای مختلف با این افراد و خانوادههایشان است، اما نمایش هوشمندانه آرامش محل زندگی و ظاهر آرام زندگی نسبتاً مرفه این افراد تلاشی بیپرده برای نمایش پارادوکس شدید آسایش در برابر اضطراب فلج کننده است.
آدمهایی که به خاطر تجربهی وحشتناک جنگ با وجود حضور در محیطی کاملاً آرام و بیدغدغه هرگز زندگی آرام گذشته را نخواهند داشت. واکاوی عکسها، نامهها، فیلمها که در بیماران پیتیاسدی به هر تقدیر انجام میشود، بازگشتی است که زمان حال این بیماران را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. خاطرات جنگ از کامبوج تا رواندا و بوسنی دنبال میشود و ما فیلمهایی را که این افراد از این جنگها دارند میبینیم. این بازگشت در بیماران ناگزیر است و مثل خوره درون آنها را میخورد و نابود میکند. فیلم با تکیه و توجه به موسیقیای که این افراد در زمان جنگ گوش میکردهاند آغاز میشود و ادامه مییابد.
شاید نکتهی قابل تامل این فیلم مستند دیوانه نسبت به فیلمهای مشابه هم در این باشد که از این موسیقیهای بسیار متفاوت به جای موسیقی فیلم استفاده میکند تا در عین نمایش و اشاره به تنوع مبتنی بر شخصیتها، فضاسازی ویژهای داشته باشد؛ موسیقی در اینجا صدایی برای ثبت دردها و رنجهایی بزرگ است و علاوه بر این به خاطر زمان ضبط و شهرت این موسیقیها، تاریخ تجربه شده را در خود ثبت کرده و دیگربار واقعی بودن این فجایع را گوشزد میکند.
گرسنگی، تنفروشی، فقر و تجاوز و کمدردتر از همه مرگ دردناک! زیر متن شنیدن این موسیقیها از کلاسیک تا پاپ و راک است. برونفکنی تالمات انسانی اشارهی مستقیم این فیلم و شیوهای برای تاب آوردن و تحمل بیماری است. مستندساز تصویر ساکت اما منقلب این افراد را در حین گوش دادن به این موسیقیهای نوستالژیک نمایش میدهد. در هر کدام از این افراد بقایای جنگ به شکل مستقیم بر زندگی اثر مخرب خود را گذاشته است. یکی خودزنی میکند تا نه تنها از درد و رنج رهایی یابد، بلکه علیه بیعدالتی جنگ اعتراض کند و اتفاقاً هم اوست که از تعرض و سوءاستفادههای نیروهای پاسدار صلح شاکی است. در یکی دیگر خوشخیالی و شادی برای همیشه از بین رفته است و دیگر به هیچ خیری امید ندارد، چرا که نیروهای حافظ صلح نتوانستهاند آوارگان بوسنیایی را که به آنها اعتماد کرده بودند یاری کنند و همزمان با حضور منفعل آنها، صربها وحشیانهترین تجاوزها و شکنجههایشان را اعمال کردهاند.
توجه به جزئیاتی نظیر این در مستند هانیگمان توجهی طبیعی به عواطف انسانی این افراد است. اگرچه فیلم دیوانه تدوین مدرنی ندارد، اما به شکلی، هوشمندی موثر فیلمساز در تدوین را در صحنههایی مثل تکرار نمایش تصاویر آوارگان بوسنیایی به رخ میکشد که شاید به طور تلویحی هم به تکرار این فجایع در خاطرات بازماندگان اشاره کند و هم تاکیدی بر فجایعی که اتفاق افتاده باشد. از جمله ثابت شدن دوربین بر چهرهی زیبای دختر سرگشته بوسنیایی در اردوگاه در حالی که دربارهی تجاوز نیروهای صرب روایت میشود و یا تصویری در کامبوج از کودکی که کودکی کوچکتر از خود را در آغوش دارد و او را به قیمت نازلی برای به زنی از زنان پاسدار صلح که راوی این ماجراست، عرضه میکند!
نکتهی تامل برانگیز و عمیق این سینما این است که همانطور که افرادی که در این جنگ حضور داشتهاند، به ترتیب از انسانهای بیگناه و سربازان و نیروهای نظامی و... نمیتوانند از اثرات این دیوانگیها رهایی یابند، ما هم با اطلاع ازاین وقایع به واسطه سینما و یا رسانههای دیگر و به سبب فطرت انسانی، درگیر و دردمند این فجایع دیوانهوار هستیم و شاید این همان اشارهای باشد که جو ویلیام هالدمن (۱۰) در کتاب جنگ بیپایان نگاشته است؛ اینکه وقتی جنگی آغاز شد، هرگز پایان نخواهد یافت.
پینوشت:
۱. Post Traumatic Disaster Syndrome
In the Valley of Elah .۲
۳. ؟Who will stand
Wartorn .۴
Invisible Wounds .۵
In their boots .۶
Broken Heros .۷
Crazy .۸
Heddy Honigmann .۹
Joe Willam Haldeman .۱۰
عکس: هدی هانیگمان