دگرگونی ساختارهای فرهنگی
نگاهی به مستند خانه قمرخانم

[ رامتین شهبازی ]

آیدا پناهنده در مستند خانه قمرخانم با ارائه‌ی تصویری توصیفی از تغییر مکان زندگی یک خانواده‌ی سنتی با محوریت مادر کهنسال خانواده، قمرخانم، می‌کوشد از منظری مجازی دوران گذرای اجتماعی را به تصویر بکشد. بد نیست ببینیم کارگردان چگونه ساختمان و ساختار را در این فیلم تعریف کرده و تعامل تغییراتی ساختمان و ساختار را برهم به نمایش می‌گذارد.
این دوران گذار با سفری که او در ابتدا و انتهای فیلمش تدارک می‌بیند تقابلی دوگانه را بوجود می‌آورد. تقابلی که تا ‌‌‌نهایت می‌کوشد از منظری ساختگرایانه تحولی مهم در شیوه‌ی زندگی (Life Style) ایرانی را به نمایش بگذارد.
مستند خانه قمرخانم با سفر قمرخانم و دوستانش به شهر مشهد آغاز می‌شود. ما صدای او را روی تصاویر می‌شنویم که گویا خاطرات خود را از این سفر نقل می‌کند. خاطراتی که عادت دارد به صورت روزانه در دفتر خاطراتش ثبت کند. زبانی که از نثری ناموزون، اما دل‌انگیز نشات می‌گیرد. در این قسمت کارگردان توالی‌های زمان و مکان را در هم می‌ریزد. به واقع، ما در خانه‌ی قمرخانم در زمان حال به خاطره‌ای گوش می‌کنیم که در گذشته رخ داده و پناهنده در جایگاه کارگردان کوشیده تا این خاطره را به تصویر بکشد. تمهید پناهنده، در این شکل آغاز، دو کارکرد جداگانه را برای مستند پدید می‌آورد. نخست این‌که مخاطب از شیوه گویش و انتخاب واژگان خاطره‌نویسی به درون شخصیت قمرخانم راه می‌یابیم.
این خاطرات از تعامل قمر‌خانم با درون خود نشات می‌گیرد و وجهه‌ای درونی دارد. اما در بعد تصویری، آن‌چه را می‌بینیم که کارگردان از کنش‌های کلامی او تفسیر می‌کند. در این بخش رفتار قمرخانم با دوستانش مورد بررسی قرار می‌گیرد. شاید هرکدام از زن‌های دیگری که در سفر قمر خانم بوده‌اند، می‌توانسته‌اند به نوعی موضوع این مستند باشند، اما دوربین پناهنده، قمرخانم را برگزیده و او را دنبال می‌کند. پس ما در حالی‌که شخصیت را می‌شناسیم، علل انتخاب وی را نیز مورد تامیل قرار می‌دهیم.
حال کارگردان آرام آرام ساختارهای مورد نظر خود را در این خانواده شکل می‌دهد و با تبیین برخی نشانه‌ها می‌کوشد، منابع ارجاعی را برای دنیای بیرون از آن‌ها تدارک ببیند. در این مستند، ابتدا خانواده معرفی می‌شوند. ما با خانواده‌ای رو به رو هستیم که ساختاری سنتی و قدیمی دارند. تاکید بر شجره نامه که توسط فرزند ارشد خانواده مقابل دوربین بازخوانی می‌شود و اشاره به عکس‌های قدیمی که نسب افراد را مشخص می‌نماید، می‌تواند بخشی از این ساختار بخشی به‌شمار آید. از سوی دیگر اشاراتی هم به عناصری دیگر همچون لباس‌های کهن همانند عبا و... می‌شود که از منظری دیگرشان اجتماعی و فرهنگی خانواده مورد نظر را ساختار می‌بخشد. در بخشی دیگر شخصیت‌ها به اسباب قدیمی همچون گرامافون اشاره می‌کنند که آن هم وجهی دیگر از خانواده را به نمایش می‌گذارد.
این اجزا نظام ساختاری (Structure) را تدارک می‌بینند که می‌تواند با هم‌کناری باعث ایجاد معناهایی همچون استحکام خانواده، قوام اجتماعی و... باشند. انگاره‌ای که از منظر جامعه‌شناسان در ‌‌‌نهایت به عبارت، خانواده رکن اولیه اجتماع، ختم می‌شود. بنابراین ساختارهای اینچنینی می‌توانند دارای ارزش‌ها و سرمایه‌های فرهنگی باشند که طبقه‌ای مختص به خود را در جامعه شکل داده و بافتی خاص را به منظور درک روابط آن ایجاد می‌کند. انسان‌شناسان ساخت‌گرا همچون کلود لوی استروس و منتقدانی که روش ساخت‌گرایی را در مطالعه‌ی متون برگزیده‌اند، جامعه را نقش بسته از ساختاری واحد می‌دانند که ریشه در ناخودآگاهی جمعی دارند. آشوب و بی‌نظمی دنیای پدیده‌ها از طریق وجود ساختارهایی بنیادی معنا می‌یابد.
این مستند به خانه‌ای اشاره دارد که میراثی خانوادگی است و باید به زودی به دلیل فرسودگی با خانه‌ای جدید‌تر تعویض شود. خانه‌ای که به دلیل ماهیت ساختمانی خود- در معنای مجازی- به استحکام و نقش‌دهی ساختار اجتماعی خانواده اهمیت به سزایی دارد. شکل طبقاتی خانه، همجواری مادر و فرزندان، خاطراتی که همچون ردپایی از گذشته روح خانه را می‌سازد و... به فیلمساز و مخاطب یاری رسانده تا ماهیت ساختاری این شکل زندگی اجتماعی را درک کند.
حال خانواده با ساختار مشخصی که کارگردان از آن‌ها معرفی می‌کند، تصمیم به ترک این خانه گرفته‌اند. یعنی قرار است خانه (ساختمان: Construction) تغییر کند و بنایی دیگر جایگزین آن شود. خانه‌ای کهنه که دوربین کارگردان ترک روی دیوارهای آن و نا‌امنی که برای ساکنان پدید آورده را به ما گوشزد می‌کند. اما پناهنده فیلم خود را تنها در این سطح نگاه نمی‌دارد. یعنی تغییر ساختمان را بهانه برای تغییر ساختار‌ها می‌داند. مخاطب شخصیت قمر خانم را می‌بیند که بر خلاف بانوان کهنسال سنتی عمل می‌کند. زبان انگلیسی می‌آموزد، به سرووضع خود می‌رسد و اصولا کارهایی را انجام می‌دهد که بانوان در این سن یا به کمک دیگران انجام می‌دهند و یا چندان به آن‌ها اهمیتی نمی‌دهند. از این حرکات قمرخانم بوی تغییراتی به مشام می‌رسد. او حتی تصمیم دارد که برای مسافرت به کشوری خارجی برود و در تدارک این سفر است. بنابراین ساختار اصلی خانه به سمتی می‌رود که برای بقا ساختمانی تازه را طلب می‌کند و این تغییر ساختمان امری محتوم به نظر می‌رسد. در همین راستا می‌بینیم که بر حمل و نقل اثاثیه بسیار تاکید شده و از سوی دیگر بر غذایی که دور میز سرو می‌گردد، چونان شامی آخر تاکید می‌شود.
در ادامه اعضای دیگر این خانواده نیز در کلام و به طور جداگانه از مادر بزرگ بر رفتار قمرخانم صحه می‌گذارند. جالب این‌جاست که نوه‌های خانواده همچنان دوست دارند در این ساختمان سنتی بمانند، اما شرایط آن‌ها را مجبور به دگر گزینی می‌کند.
آن‌چنان که پناهنده در مستند خود به مخاطب نشان می‌دهد شیوه‌ی زندگی طبقه‌ای مشخص که در فیلم مطرح می‌شود، گام به گام در حال تغییر است. این تغییر باید‌ها و نباید‌هایی را با خود به همراه می‌آورد که آن را می‌توان به جامعه بیرون از فیلم نیز بسط داد.
پناهنده ریشه انگاره تغییر ساختاری خود را با سفر انتهایی قمرخانم تدارک می‌بیند. سفری که این بار به داخل ایران و سفری سنتی نیست، بلکه سفری است به خارج از ایران. کاری که شاید کمتر، بانوان کهنسال مگر در طبقه معینی به آن تن دردهند.
سخنی که از تعامل میان ساختار و ساختمان در این اثر به میان آمد در نام مستند نیز خود را متجلی می‌نماید. نام فیلم خانه قمرخانم است. همنشینی خانه (ساختمان) و قمر خانم (ساختار). این هم‌کناری کلیت درونی فیلم را به اختصار با خود همراه می‌کند. پس در این مستند با حرکتی رو به رو هستیم که از مرکز یک دایره (نام اثر) آغاز می‌شود و بعد بعد به‌صورت گسترده میان شخصیت‌ها بسط می‌یابد. در ادامه‌ی همین نگاه لایه‌های دیگر خود را در بافتی مستحکمتر با جامعه بیرونی اثر مستحکمتر می‌کند.

 

منبع: رای ُبن مستند | تاريخ: 1391/03/04
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد