روز جمعه با یک دوست پرندهشناس رفته بودم شبه جزیره میانکاله. در حال تماشای مناظر زیبا و فلامینگوهای خرامان و فیض بردن از دیگر مواهب زمینی و آسمانی بودیم که موبایلم زنگ زد: دوست مستندسازی برای حمایت از اظهارات شفاف مدیر جدید مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی داشت امضا جمع میکرد. صدا خوب نمیآمد اما از میان کلمات میشد موضوع را فهمید؛ مرکز گسترش... لاله... ۱۲ میلیارد... پسر شمقدری... فساد... شفاف سازی... حمایت... همینطور که سعی میکردم صدای قاری متن بیانیه را بشنوم، کتاب رنگ و رو رفتهی «پرندگان ایران» را که در طول این سفر چراغ راه و سوزنبان مسیرمان بود تورق میکردم. گوشم به متن بود و چشمم به مقدمهی بسیار مختصر ناشر: «کارهای لیتوگرافی و چاپ تصاویر رنگی و نقشههای پراکندگی چاپ دوم کتاب پرندگان ایران برعکس چاپ اول که توسط انگلستان به چاپ رسیده بود با زحمات و اراده قوی و انقلابی برادران و همکاران ایرانی در ایران به چاپ رسیده است.»
مقدمه چاپ دوم کتاب پرندگان ایران سال ۱۳۶۲ نوشته شده و بیانیه انجمن مستندسازان سال ۱۳۹۲. موضوعشان هم چندان ارتباطی به هم ندارند، اما انگار هر دو در یک حال و هوا پدید آمدهاند؛ باز دری گشوده شده و نسیمی انقلابی وزیدن گرفته و شوری در دلها افتاده. باز ما کوخ نشینان، آن کاخ نشینان را به زیر آوردهایم و سرمست از پیروزی، بعد از گذشت پنج سال از انقلاب، کار کردن با دستگاه لیتوگرافی را یاد گرفتهایم و بعد از گذشت سی و پنج سال از انقلاب، راه و چاه مدیریت فرهنگی را آموختهایم. البته در حسن نیت مدیر جدید مرکز کسترش سینمای مستند و تجربی برای تاسیس اتاق ریاست شیشهای و شفاف سازی در اختصاص بودجههای دولتی و تدوین قانونی که موجب نجات از فساد مالیای که در طول سه دهه نهادینه شده و در چهار سال اخیر به شکل بیسابقهای گسترش یافته بود شود شکی نیست. ولی همه از آلودگی هوای پایتخت باخبریم و میدانیم که این اتاق شیشهای دیر یا زود دوده خواهد گرفت و شفافیتش را از دست خواهد داد. بعلاوه وقتی کار را به کاردان میسپارند (که اتفاقا این بار سپردهاند) چه لزومی دارد که زاغ سیاهش را چوب بزنند و او را بپایند. از همهی اینها که بگذریم اصلا چه کسی قرار است بپا شود؟ بنده و شمای مستندساز که بیشتر از ده میلیون تومان در زندگیمان ندیدهایم میخواهیم بر نحوه تخصیص چندصد میلیارد تومان به سینمای مستند و تجربی نظارت کنیم؟
لب کلام: وظیفه انجمن مستندسازان و برادران و خواهران مستضعف فعال در آن سازمان، مبارزه با فساد و مقابله با غارت بودجههای دولتی و پاکسازی عناصر نامطلوب نیست. یادمان نرود که بر اثر صبر اگر نوبت ظفر آمد و بار دگر روزگار چون شکر آمد، دست به کدام کار زنیم که غصه سرآید. ما اگر در صرافت احقاق حقوق سینمای مستندی هستیم که به بهانه فضای انقلابی سی و پنج سال گذشتهی کشور و نبود امکانات مالی و غیره و غیره امکان رشد نیافته، دوباره ارادهی قوی و انقلابیمان را صرف قانون گذاری و امر به معروف و نهی از منکر نکنیم، لاکن تا تنور داغ است برای گرفتن بودجه و امکانات برای پروژههای خودمان بجنگیم. وقتی طرحهایمان را به شکل صحیح عرضه کردیم میتوانیم انتظار داشته باشیم که روند تصویبشان دقیق و اصولی باشد. وقتی بر حجم تولیدات سینمای مستند افزودیم، کم کم سازوکار پخش و نمایش شکل میگیرد و امکان عرضهی صحیح به وجود میآید. خلاصه اگر دری باز شده کافی است پروژهها و ایدههایی که دارند ته کشویمان خاک میخورند را فوتی کنیم و از لای در بیندازیم داخل. اگر هم که حال و حوصلهی کار نداریم میتوانیم کما فی سابق دوربینمان را رو به خودمان بگیریم و آه و ناله سر دهیم که زندان بدتر است یا خانه نشینی و بیکاری.