آنکه غربال بر دست دارد...

[ امیر حسین ثنائی ]

روز‌های گذشته انتشار گفت‌و‌گوی مدیر تازه‌ی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی واکنش‌ها و حاشیه‌های فراوانی را در رسانه‌ها به وجود آورد. حاشیه‌هایی که بررسی، تحلیل و آسیب‌شناسی کارنامه چهارسال گذشته‌ی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به عنوان یکی از مهم‌ترین مراکز دولتی متولی سینمای مستند و همچنین برنامه‌های پیش روی این مرکز را تحت‌الشعاع خود قرار داد.
طباطبایی‌نژاد، مدیر تازه‌ی مرکز گسترش در بخشی از گفت‌و‌گویش با خبرگزاری ایسنا به سه پروژه‌ی مرکز از جمله فیلم سینمایی لاله و بودجه آن‌ها اشاره می‌کند: «در سال گذشته پروژه‌های لاله، شهابی از جنس نور و رنج و سرمستی حدود ۹۰ درصد بودجه‌ی مرکز را در اختیار گرفتند؛ به طوری که در یکسال گذشته ۱۰ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان صرف این سه پروژه شده است، در حالی که کل بودجه این مرکز، حدود ۱۲ میلیارد تومان است، به این ترتیب در شرایط فعلی و با یک‌ونیم میلیارد تومان باقی مانده، هزینه‌های فعالیت‌های دیگر مرکز گسترش اعم از بخش‌های مستند و انیمیشن‌، جشنواره‌ها و حتی حقوق پرسنل از‌‌‌‌ همان یک و نیم میلیارد تومان پرداخت شده است و....»
این گفت‌و‌گو بازتاب بسیاری در میان مستندسازان داشت. از جمله انجمن مستندسازان با انتشار بیانیه‌ای از صراحت مدیر جدید استقبال کرد، و همچنین جمعی ۱۰۳ نفره از اهالی سینما که اکثریت آن‌ها را نیز مستندسازان تشکیل می‌دهند، با انتشار نامه‌ای در ایسنا از اظهارات صریح طباطبایی‌نژاد تقدیر کردند. در کنار بیانیه و نامه اهالی سینما، یک مستندساز هم نامه‌ای را در ایسنا منتشر کرد و بسیاری دیگر نیز در شبکه‌های اجتماعی در اعتراض به بودجه‌ی فیلم لاله و برآورد پایین پروژه‌هایشان در چهارسال گذشته به اظهار نظر پرداختند.
هر چند در میان تمام اعتراض‌ها و نقد‌هایی که پیرامون جنجال رسانه‌ای فیلم لاله از سال گذشته و زمانی که جواد شمقدری، رییس وقت سازمان سینمایی در اواسط تیرماه سال ۱۳۹۱ در یک نشست خبری اعلام کرده بود که قرار است مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی فیلمی با این عنوان را با بودجه‌ی دوونیم میلیاردی تهیه کند صورت گرفت؛ نقد، اعتراض و یا پرسشی از سوی مستندسازان مطرح نشده بود، اما اکنون و در کنار واکنش‌های شکل گرفته پس از این گفت‌وگو می‌توان این پرسش را مطرح کرد که آیا نقش و عملکرد مرکز گسترش صرفا به عنوان یک تولیدکننده و سرمایه‌گذار تعریف می‌شود و یا نقش‌ها، اهداف و وظایف مهم دیگری هم بر عهده دارد که می‌توان به آن‌ها هم پرداخت و به عنوان مطالبات مستندسازان در آینده پیگیری‌اش کرد؟ آیا تعریف و توقع مستندسازان از مرکز، تنها به عنوان یک تولیدکننده و صرفا سرمایه‌گذار و وابستگی شان به بودجه‌های دولتی و سیاست‌های مدیران، خطر تکرار آنچه در سال‌های گذشته بر سینمای مستند رفته را ندارد؟ و آیا بررسی عملکرد و کارنامه مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در چهارسال گذشته، تنها در نقد بودجه لاله و دو سه فیلم دیگر خلاصه می‌شود؟ شاید برای فیلمسازانی که برای ساخت فیلمشان راه دیگری به جز دریافت بودجه دولتی نداشته‌اند، در چهارسال گذشته به خودی و غیرخودی تقسیم شدند و برای تصویب طرح‌هایشان راه‌پله‌های مرکز را مدام بالا و پایین رفتند و به نتیجه‌ای نرسیدند، فرصت‌های بسیاری را از دست دادند یا رضایت دادند با بودجه‌هایی بسیار اندک فیلم‌هایشان را بسازند، قطعا بودجه و مطالبه‌ی آن مسئله‌ی حیاتی و مهم‌تر از هر چیز دیگری از جمله سیاستگذاری‌های کلان یا تقویت نهادهای صنفی باشد و توقع دیگری از مرکز نداشته باشند.
اما پس از خواندن این نوشته، می‌توانیم آرشیو سایت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و همین طور پایگاه خبری سینمای مستند و تجربی در چهار سال گذشته را مرور کنیم. تجربه‌ی خوبی‌ست؛ یادمان می‌اندازد که یک روزی در مرکز چه اتفاقاتی افتاده است. در مرور نوشته‌ها و خبرهای چهار سال گذشته مرکز می‌توانیم خبر نشست و حضور مستندسازان با مدیریت مرکز و افراد حاضر در نشست‌ها، گزارش کار و تعداد فیلم‌های تولید شده در هر سال، اسامی فیلم‌ها و نام کارگردانانشان، سیاست‌های اعلام شده برای تولید فیلم مرکز، طرح صد سند و فیلمسازانی که طرح‌هایشان را به مرکز ارائه کرده‌اند، گفت‌و‌گو‌ها و نشست‌های مدیر و معاونین مرکز، گزارش برگزاری چهار دوره جشنواره سینماحقیقت، گزارش برگزاری چند جشنواره و همایش دیگر از جمله همایش دور از سایه در جزیره ابوموسی (با هدف بررسی سینمای تجربی!)، انتشار کتاب‌ها، نامه‌های اعتراضی و پاسخ آن‌ها از سوی مدیریت مرکز، حضورهای بین‌المللی، طرح و اجرای نمایش فیلم‌های مستند در سینما سپیده، برگزاری نشست‌های نقد و بررسی فیلم‌ها در سالن سینما حقیقت، تشکیل شورایی برای نظارت بر فیلم‌های کوتاه و مستند ارسالی به دنیا و.... را بخوانیم و مرور کنیم.
بخوانیم و مرور کنیم و یادمان بیاید و فراموش نکنیم که در چهار سال گذشته‌ شان و احترام مستندسازان و خانواده سینمای مستند نادیده گرفته شد، مدیریت مرکز بار‌ها و بار‌ها طی جلسات متعدد با انجمن مستندسازان یا انجمن تهیه کنندگان سینمای مستند حرف از تعامل با اصناف زد، اما تعامل نکرد و نامه‌های انجمن مستندسازان را بار‌ها و بار‌ها بی‌پاسخ گذاشت. فراموش نکنیم چه مستندهایی و با چه کیفیتی در این مدت ساخته شدند و چه بودجه‌هایی صرف آن‌ها شد. فراموش نکنیم جشنواره سینما حقیقت، همایش‌های برگزار شده، با چه کیفیتی و با حضور چه کسانی برگزار شد و چه خروجی و نتیجه‌ای داشتند، فراموش نکنیم چه بر سر طرح نمایش فیلم‌های مستند در سینما سپیده آمد، فراموش نکنیم در تمام سال‌های گذشته مشارکت نهادهای صنفی مستند در سطوح مختلف سیاستگذاری و تصمیم گیری نادیده گرفته شد، از بخش خصوصی در تولید فیلم‌های مستند هیچ حمایتی نشد، هیچ توسعه‌ای در شکل کلان و اصولی برای آموزش و پژوهش تخصصی سینمای مستند انجام نگرفت، صندوق سینمای مستند و نقش حمایتی آن فراموش شد و... فراموش نکنیم...
چهارسال زمان کمی نیست؛ از ۱۰ آبان ماه سال ۱۳۸۹ که شفیع آقامحمدیان به عنوان مدیر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی معرفی شد، تا آخرین نشست خبری‌اش که می‌گوید: «یکی از تاثیرگذار‌ترین کارهای ما این بود که توانستیم مشکل ساختمان مرکز را حل کنیم. مرکز شامل قانون ماده ۱۰۰ شده بود که در این زمینه شهرداری کمک جدی به ما کرد و برای اینکه بتوانیم کاربری خود را از مسکونی به اداری تغییر دهیم باید دو میلیارد به شهرداری پرداخت می‌کردیم که با کمک شهرداری این مبلغ به زیر یک میلیارد رسید و امروز ساختمان مرکز گسترش یک ساختمان اداری است که برای انجام آن نزدیک به دوسال‌ونیم کش‌مکش داشتیم»، تا روز شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۲ که از مرکز خداحافظی کرد در تاریخ سینمای مستند ایران خواهد ماند و بی‌گمان فراموش نخواهد شد.
و نیما چه زیبا می‌گوید: آنکه غربال بر دست دارد، از عقب کاروان می‌آید...

عکس: مهدی قاسمی - ایسنا

در همین زمینه بخوانیم:
ریالی برای لاله خرج نکردم، درآمد‌هایش را هم خرج مستند‌ها کردم
در آخرین نشست رسانه‌ای شفیع آقامحمدیان چه گذشت؟
مشروح گفت‌وگوی ایسنا با طباطبایی‌نژاد
اراده انقلابی
درنگی بر چهارمین سینماحقیقت و پیامد‌هایش
شکایت به کجا بریم؟
و...

 

منبع: رای ُبن مستند | تاريخ: 1392/08/06
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد