راش های خام که در روزهای بحران انقلاب فیلمبرداری شده اند، یا فیلم هایی که در سال های پس از انقلاب درباره ی این موضوع ساخته شده اند و می شوند ...؟ مستند انقلاب کدام است؟
فیلم های مستندِ این روزهای ما، با استفاده از آن راش های خام ساخته می شوند، اما راش هایی محدود که همیشه همان است؛ تفاوت فیلم ها ناشی از موادی ست که به همراه آنها استفاده می شود. بسته به اینکه چه موضوعی از انقلاب را برگزیده ایم و عامل مهم دیگر که مونتاژ است؛ ابزاری که می توان با آن جهت گیری های ذهن را جان داد.
در پاییز 87 به مناسبت سی امین سالگرد انقلاب تعدادی فیلم مستند در این باره ساخته شد که بخشی از آنها از شبکه اول تلویزیون پخش شد (پروژه ی تصویرگران انقلاب به تهیه کنندگی سعید رشتیان) و تعدادی هم در جشنواره ی شهر (به تهیه کنندگی پژمان لشکری پور). تعدادی مستند هم از دهه ی آغازین جمهوری اسلامی یادگار مانده است که تقریبا هرآنچه فیلم در روزهای انقلاب گرفته شده در آنها موجود است؛ فیلم هایی مثل تپش تاریخ، سقوط 57، برای آزادی و ... . موضوع مورد بحث، نقد این فیلم ها نیست، بلکه اینها مصداق های موضوع کلی این مطلب هستند. در میان فیلم های 30 دقیقه ای پروژه ی تصویرگران انقلاب که برای شبکه ی اول ساخته شد دو فیلم وجود دارد که بیشتر با راش ها کار دارند تا چیز دیگر. فیلم 13 آبان روز آتش ساخته ی"روبرت صافاریان" و گم و گور ساخته ی "محمدرضا فرزاد". در این دو فیلم، فیلمساز در تکه ی کوچکی از راش ها می کاود و سوالاتی مطرح می کند و بیشتر از همه نگاه فلسفی به موضوع وجود دارد و از این دو، اولی سوالاتش بیشتر به خود انقلاب مربوط است. فیلم های دیگر این مجموعه همگی در یک فرم می گنجند؛ یعنی مونتاژ صحبت های یک یا چند نفر از کسانی که در سال 57 از خیابان ها فیلم گرفته اند، با مقداری راش خام از روزهای انقلاب که لا به لای حرف ها می آید. مثل در جست و جو که درباره ی مستند جست وجوی نادری در آن با چند نفر مصاحبه شده؛ حقیقت گمشده که فقط مصاحبه با اصغر بیچاره است؛ چون فیلمی که او درباره ی انقلاب ساخته گم شده است؛ ما انقلاب را دیدیم و دو سه نمونه ی دیگر. از میان اینها دو فیلم که راش های ارزشمندی دارند در عوض به نظر ساده و بدون ساختار می آید، چون در آنها با چند نفر (مردم عادی یا فیلمبردار) که اتفاقا در روزهای انقلاب دوربین داشته اند و فیلم هایی کوتاه ضبط کرده بودند مصاحبه شده است. روایتی که شروع و میان و پایان داشته باشد ندارند و کششی ایجاد نمی کنند؛ اما اینها چندان مهم نیست، وقتی خنثی بودن تعریف دقیقتر آنهاست؛ تقریبا می توان گفت نتیجه ی کار سنتزی ندارد و تنها چیزی که گیرمان می آید دیدن چهره ی کسانی ست که فیلم گرفته اند و البته شنیدن خاطره ی آنها درباره ی اینکه چگونه این فیلم ها را گرفته اند. چرا با وجود فیلم های خامِ دیده نشده و نویی که در این مستندها استفاده شده جذابیت چندانی ایجاد نمی کنند و فیلم هایی قابل قبول از آب درنیامده اند؟ انتظار کارگردانیِ خاص هم تا حد مستند قاب ها ساخته ی" مریم حق پناه" می توان از آنها داشت که در همین قالب اما خوش سلیقه کار کرده است. اما مگر با مقداری راش تا کجاها می شود ابتکار به خرج داد و جذاب و متفاوت طراحی کرد؟ اصلا مگر در فیلم مستند این سوژه ی جذاب جلوی دوربین نیست که ما را می کشاند و حتی می توان تصویربرداری کم کیفیت را به دلیل آن نادیده گرفت؟ وقتی مهمتر از همه چیز خود موضوع است که عامل جذابیت است چرا با همه ی آنچه در خود دارد روایتش نکنیم تا برای رهایی از سانسور به فرمگرایی محض یا بازی های تصویری رو نیاوریم یا کار را ناقص ارائه ندهیم و فکر کنیم که فیلم انقلاب می سازیم؟
می توانیم فکر کنیم راش های خام گویاترین سند است و با خوانش آن می توان دلخوش بود که انقلاب را دیده ایم. چون یک تصویر واقعی از چیزی که رخ داده را می بینیم و به مستندترین و دست نخورده ترین موجود تصویری که می توان انقلاب را در آن دید وفادار مانده ایم و این می تواند قانع کننده باشد. آیا برای منِ 31 ساله کافی ست تکه هایی از اتفاق را ببینم تا نبودنم در زمان حادثه جبران شود؟ یا می خواهم شناختی از موضوع به دست آورم تا تاریخم را بشناسم؟ برنامه های تلویزیونی و فیلم هایی که در مورد انقلاب می بینیم خلا دارند؛ عصبانی کننده هستند و وقتی با مردم صحبت می کنی و فیلم های خام را می بینی فکر می کنی بیشتر با انقلاب تماس گرفته ای و چیزهایی دستگیرت می شود تا وقتی که آن فیلم ها را می بینی (و این کمتر به ضعف فیلمسازها مربوط است)، اما چرا؟ شاید به خاطر زمانه است. آیا در مورد انقلاب، موضوع اصلی سند است یا فیلمی که با اسناد و تحقیق کامل ساخته شود؟ مساله این است که فیلم هایی که ساخته می شوند و می بینیم، هنوز چندان از حد سند تصویری فراتر نمی روند. اینجا هنوز صحبت از نبودن تحلیل در فیلم ها نیست و حتی صحبت از اطلاعات دهی ناقص است. فیلم ها رها نیستند و پشت آنها ذهنی خودسانسورگر پنهان است. اشتیاق جوانان و نوجوانان برای دیدن راش های خام انقلاب منطقی ست چون خلا حسیِ حضور فیزیکی نداشتن در یک واقعه مهم را تا حد زیاد جبران می کند؛ اما وقتی بین این فیلم های خام و فیلم های مستند، اولی را انتخاب می کنند چه نتیجه ای می توان گرفت؟ آیا فیلمی تاریخی که از تلویزیون یا یک نهاد دولتی پخش می شود برای آنها معتبر و قابل اعتماد نیست؟
"گی گوتیه" محقق و مدرس سینمای مستند در فرانسه، در کتاب"سینمای مستند، سینمای دیگر" می نویسد"بودن در محل حادثه ضروری نیست، اگر دوربین به طور اتفاقی در محل حادثه حاضر شود در هر حال حاصل کار، نقطه نظر شخصی فیلمبردار یا فیلمساز است از بخشی از حادثه. در نتیجه مواد اصلی و اولیه ی فیلم مصاحبه های متعدد است که پس از واقعه انجام می شود. اما شاهد کیست؟ شاهد در فیلم همان مشکلاتی را دارد که شاهد در دادگاه."
گوتیه این موضوع را در بحثی راجع به میزان واقعیت نمایی فیلم مستند پیش می کشد. بازی کردن نقش خیر و شر را که در فیلم های داستانی انقلاب اتفاق می افتد نمی توان در فیلم های مستند انتظار داشت. در فیلم های داستانی می توان نماینده ی خیر در برابر دشمنی که نماینده ی شر است قرار داد، اما در فیلم مستند اینطور نیست و آدم ها در نقش خاکستری خودشان قرار دارند. به این علت است که فیلم های داستانی انقلاب بسیار هستند و مستند کم. وقتی از حضور آدم ها نگران هستی حذفشان می کنی. به نظر می رسد علت، زمانه است. چه زمانی باید فیلم مستند درباره ی انقلاب ساخت که نسل های بعد از انقلاب بتوانند با همه ی جوانب این پدیده آشنا شوند؟ چگونه است که فیلم انیمیشن پرسپولیس با وجود آنکه فیلمی درخشان نیست، اما به محض آنکه جایی دور از فضای ما ساخته می شود به واقعیت انقلاب بسیار نزدیکتر است؟
پایین کوه ایستاده ایم و می خواهیم برای کسانی که بالای کوه ایستاده اند افق را توصیف کنیم. ما فیلم های ناقص را برای چه کسانی نشان می دهیم؟ مخاطب چون درکی از موقعیت دارد به فیلم ها اعتماد نمی کند و همه را از دم فرمایشی خطاب می کند. تاریخ، موضوعی ست که کمتر به دنبالش می روند و کتاب ها نیز مانند فیلم های مستندی که درباره ی تاریخ انقلاب یا هر آنچه به دورانِ پس از آن ارتباطی داشته باشد ساخته می شود، قربانی قضاوت های از سرِ بی اعتمادی ما هستند (که بیراه هم نیست). تاریخ شفاهی (حافظه ی تاریخی) بیشتر از تاریخ مستند (فیلم و کتاب) اعتبار پیدا کرده و ایراد بزرگ آن این است که نسل ها می میرند و چیزی مکتوب و مستند به یادگار نمی ماند تا بتوان به آن سند تاریخی گفت. آیا مشکل از فیلمساز است؟ اما چه ارگان هایی سرمایه گذار و سفارش دهنده ی فیلم های مستند انقلاب هستند؟ مجموعه ی تصویرگران انقلاب که در بالا به آن اشاره شد برای شبکه ی یک ساخته شد و آن مجموعه ی دیگر برای جشنواره ی شهر. وقتی فیلم های انقلاب برای ارگانی ساخته می شوند که جز یک زاویه ی نگاه را نمی پذیرد و آن همان نگاهی ست که در تمام این سال ها در برنامه ها و فیلم های مربوط به انقلاب ایران دیده ایم، چطور می توان همه جانبه بودن فیلم مستند انقلاب را انتظار داشت؟ گاهی به هزینه هایی که در بردارد فکر می کنم و اینکه اصلا چه اصراری ست؟ خلق موجودات ناقص الخلقه ای که به آیندگان کمکی در شناخت تاریخ ما نمی کند.
یکبار وقتی قرار بود تحقیق و ساخت فیلمی راجع به انقلاب را شروع کنم، شادمهر راستین (مشاور پروژه) گفت به راش های روزهای حوادث انقلاب نگاه کن؛ هرجا تصویر خوب و معرف و مشخص می بینی، دوربین از روی دیوار، پشت بام یا جایی با ارتفاع زیاد نسبت به خیابان فیلم گرفته است، نگاهی با فاصله و گستره ی زیاد، طوری که همه جوانب حادثه دیده شود.
در همین زمینه:
با هزار دوربین هم ...
آینه ای در برابر تاریخ
به پیشواز مرگ، برای آزادی ...
عکس: کاوه گلستان، 21 بهمن 57، تقاطع خیابان انقلاب و فلسطین
این نوشته ابتدا در ماهنامه فیلم (شماره408 | فروردین ماه89) منتشر شده است.