ورنر هرتزوگ امتیاز ویژهی فیلمبرداری از داخل غارهای شووه در جنوب فرانسه را به دست آورده است، تا قدیمیترین آفرینشهای شناخته شدهی بشر را در محیط طبیعی شگفت آورش به تصویر بکشد. او فناوری سه بعدی را به وجهی عمیق به کار میگیرد تا ما را بیش از ۳۰ هزار سال در زمان به عقب ببرد.
هرتزوگ جادوگری است که تصاویر رویایی فراموش ناشدنی را ظاهر میسازد؛ از کشتیای که در فیتز کارالدو از روی کوه عبور داده میشود تا چشم اندازهای قطب جنوب در برخورد در انتهای زمین. او اکنون قدیمیترین تخیلات و رویاهای شناخته شدهی آدمی را در برابر دیدگان ما قرار میدهد؛ هنر غاری شووه پوندارک (Chauvet-Pont-d» Arc) در جنوب فرانسه، که بیش از ۳۰ هزار سال پیش خلق گردیده است.
در مقام قیاس، هنر غاری مشهور غار لاسکو تقریباً نصف این غار قدمت دارد. از زمان کشف غار شووه در سال ۱۹۹۴، به دلیل اینکه قرار گرفتن بیش از حد حتی در معرض نفس انسان میتواند به طراحیهای بیاندازه ارزشمند آن لطمه بزند، دسترسی به آن به شدت محدود بوده است. تاکنون تنها شمار اندکی از پژوهشگران توانستهاند شخصاً این هنر گران قدر را رویت کنند.
هرتزوگ مجوز غیرمعمول فیلمبرداری از درون غار را با استفاده از نورهایی که حرارت آزاد نمیکنند، به دست آورد. اما هرتزوگ، هرتزوگ است، پس این کار مسلماً تنها به مستندسازی سادهی هنر درون غار ختم نمیشود. او در آغاز در برابر فیلم برداری به روش سه بعدی مقاومت میکرد، اما بعد آن را با جان و دل پذیرفت، و اکنون تصور فیلم به گونهای دیگر دشوار به نظر میرسد.
درست به آن گونه که غار لاسکو، پیکاسو را مسحور عظمت و شگفتی خود کرد، نگارههای شووه نیز از جنبهی هنری نفس بیننده را بند میآورند. فرمت سه بعدی برای بازنمودن سطوح ناهمواری که اشکال با زغال روی آن ترسیم شده، ضروری به نظر میرسد. هرتزوگ در آن سوی دیوارها، از فرمت سه بعدی برای به تصویر کشیدن استالاگمیتهای غار مانند کلیسای جامعی بلورین و ثبت تصاویر هوایی مدهوش کننده از پُل طبیعی پوندارک در همان نزدیکی سود میجوید. سوالات موشکافانهی او برای متخصصان غار نیز بسیار عمیق و نافذ است؛ به عنوان نمونه: "چه چیزی انسانیت را میسازد؟"
در مقالهای با عنوان "چرا از ۳-D متنفرم (و شما نیز باید متنفر باشید)" منتقد سینمایی، راجر ایبرت مینویسد، تنها توسط فیلم سازی مثل هرتزوگ است که میتواند با فرمت سه بعدی آشتی کند. غار رویاهای فراموش شده وعده میدهد که ذهن شکاکانی مثل ایبرت را هم باز کند و هم مدهوش.
جرقهی غار رویاهای فراموش شده با مقالهای از جودیت تورمن (Judith Thurman) در نیویورکر زده شد. جودیت تورمن همان کسی است که بیهوده تلاش کرده بود مجوز دسترسی به غارهای شووه را به دست آورد و سرانجام مقالهاش را بر اساس عکسها و مصاحبهها نوشته بود. من اخیراً در جلسهی نمایش این فیلم که تورمن نیز در آن حضور داشت، بودم. واکنش او بعد از روشن شدن چراغها این بود: "این معجزه است."
آیا مستند سه بعدی جدید ورنر هرتزوگ جهش بزرگی رو به جلوست یا حماقتی پرهزینه است؟ هرتزوگ شاید نامحتملترین مبلغ فیلمهای سه بعدی در جهان باشد. هرچه باشد او تا به حال تنها یک فیلم با فرمت سه بعدی دیده، آواتار جیمز کامرون، که آن هم به طرز آشکاری پایینتر از حد انتظار او بوده است.
فردای روزی که فیلم را دیده بود، به من گفت: "مجبور شدم چند بار عینکم را از چشم بردارم، از دیدن بیوقفهی تصاویر سه بعدی معذب شده بودم. برای ذهنم خیلی دشوار بود که جریان فیلم را دنبال کند." از طرفی، شاید او مناسبترین فرد برای افزودن قدری اعتبار هنری به فرمت سه بعدی باشد. اگر فیلم ساز ۶۸ سالهی آلمانی، که بیشتر شهرتش به واسطهی آثار نامتعارفی چون آگوئیره: خشم خدایان، فیتز کارالدو و مستند مرد گریزلی است، خواهان آن است که روش سه بعدی را با آغوش باز پذیرا شود، شاید روزی معلوم شود که این روش فراتر از کمک به هالیوود برای خالی کردن جیب سینماروها با بلیتهایی که قیمتشان سر به فلک میزند، فایدهی دیگری نیز دارد.
وقتی هرتزوگ را روز چهارشنبه در دالبی لب بربَنک دیدم، آشکارا بیقرار بود، چون ضرب الاجلی داشت که مستقیم به او زل زده بود و فیلم ناتمامی که روی دستش مانده بود. موافقت کرده بود یک مرور اجمالی تقریباً ۳۰ دقیقهای از مستند ۹۰ دقیقهای را که تا روز چهارشنبه آماده شده بود، در اختیار من بگذارد. وقتی ساعت ۱۰ صبح به آنجا رسیدم، سینماتوگرافر هرتزوگ، پتر تسایتلینگر (Peter Zeitlinger)، که بیوقفه تمام شب را به تصحیح رنگهای فیلم پرداخته بود، هنوز خواب بود. اریک نلسون (Erik Nelson)، تهیه کنندهی فیلم (همکار هرتسوگ در پروژههای متعدد) که به همراه شبکهی تلویزیونی هیستوری چَنِل بودجهی ساخت فیلم را تامین کرده است گفت: "تو ۳۰ دقیقه بیشتر از من فیلم را دیدهای."
نلسون و هرتزوگ پروژه را به تورنتو میبرند به امید اینکه شاید توزیع کنندهای برای آن بیابند. "اینجا، ورنر واقعاً از منطقهی آرامشش بیرون است. او در جریان کار مجبور بوده از چیزهای زیادی سر در آورد. حجم زیادی تکنولوژی جدید در این پروژه به کار رفته که برای اولین بار در فیلم استفاده شده است." "چیزی که اعصاب ورنر را بیشتر به هم ریخته این است که قرار است فیلم روز دوشنبه در مرکز جدید بِل لایت باکس جشنواره به نمایش درآید که تا به حال فیلم سه بعدی پخش نکرده است."
غار رویاهای فراموش شده ما را در سفری از نظر بصری منکوب کننده در زمان به عقب میبرد، اگر بخواهم دقیقتر بگویم، ۳۲ هزارسال به عقب میبرد تا نظاره گر هنر غار شووه پوندارک در جنوب فرانسه باشیم. دیوارنگارههای این غار که در سال ۱۹۹۴ کشف شده، شاید قدیمیترین تخیلات شناخته شدهی بشر باشند. تاکنون، هیچ کس قادر نبوده است هنر روی دیوارهای این غار را مستند کند، زیرا فقط تعداد بسیار اندکی از دانشمندان برگزیده بخت آن را داشتهاند که درون غار را بررسی کنند.
جودیت تورمن، که مقالهی نیویورکر او اولین جرقهی علاقهمندی به موضوع را در ذهن نلسون زد، نیز برای ورود به درون غار مجوز دریافت نکرد (مقالهی او بر اساس عکسهای موجود و مصاحبه نوشته شده بود). آن گونه که پیداست، وقتی نلسون به سراغ هرتزوگ میرود که نظر او را برای انجام پروژه جلب کند، میبیند که گویی میخواهد خود کشیش را موعظه کند. هرتزوگ، وقتی پسربچه بود، با کتابی دربارهی نقاشیهای روی دیوارهی غار که در ویترین یک کتابفروشی دیده بود، افسون شده بود. او که عملاً پشیزی در بساط نداشته، مدتی در زمینهای تنیس توپ جمع کن میشود تا پول کافی برای خرید کتاب به دست آورد. او خود میگوید: "هر هفته با ترس و لرز به کتابفروشی سر میزدم تا مطمئن شوم کسی کتاب را نخریده است. بعد از شش ماه پول کافی برای خرید کتاب را جمع کردم. آن حس بهت و حیرتی که کتاب در من برانگیخت تا به امروز با من است. به یاد دارم وقتی کتاب را باز کردم و چشمم به صفحات ان افتاد، لرزشی ناشی از احترام و شگفتی به من دست داد."
اگر از طرفداران مستندهای هرتزوگ باشید که اغلب توسط خودِ فیلم ساز روایت میشوند، میدانید که او همیشه همین طور صحبت میکند. زبان او مشحون از پیشگویی و نشانههای شگون بد است که به طرزی جدی و پرهیبت توصیف میشوند، گویی راوی در زمان واگنر یا ادگار آلن پو زندگی میکند. خوشبختانه مشاهدات او اغلب در لفافهای از طنز رندانه پیچیده میشوند.
در جایی از فیلم، یکی از متخصصین غار که هرتزوگ با او مصاحبه میکند، میگوید که در جوانی مدتی در سیرک کار کرده است. هرتزوگ میگوید: "میشود بپرسم در سیرک چه کاری میکردید؟ رام کنندهی شیر نبودید؟" از بخت یاری اوست شاید که یکی از بزرگترین طرفداران فیلمهایش وزیر فرهنگ فرانسه است. هم او بود که بعد از ملاقات با فیلم ساز و ستایش بیحد و حصر از آثارش، به او چراغ سبز فیلم برداری از درون غار در بهار امسال را نشان داد. برای اینکه همه از توافق انجام شده راضی باشند و کسی معذب نباشد، هرتزوگ داوطلب شد که به عنوان کارمند وزارت فرهنگ فرانسه خدمت کند. او میگوید: "من پیشنهاد کردم یک یورو در ازای کار به من بدهند و حتی داوطلب شدم مالیات آن یک یورو را در آلمان بپردازم. بنابراین در واقع فیلم را به رایگان به فرانسه تحویل دادم."
تدارکات برای فیلمبردای پیچیده بود. دسترسی هرتزوگ محدود به شش روز و در هر روز فقط چهار ساعت بود. وقتی تیم چهارنفرهی او به درون غار میرفتند حق نداشتند از روی گذرگاهی باریک با پهنای دو فوت که به منظور حاظت از کف مرطوب غار نصب شده بود پایین بروند. هرتزوگ مجبور بود از نوری استفاده کند که حرارت ایجاد نکند. او میگوید: "این اقدامات بوالهوسانه و بیجا نبود، در غار تاریخی دیگری، بازدم گردشگران باعث تشکیل قارچ شد و دولت را مجبور کرد هرگونه دسترسی به غار را ممنوع کند. با این حال چالش بزرگی بود. سه بعدی فیلمبرداری میکردیم، اما فقط میتوانستیم در یک بعد حرکت کنیم، چون نمیشد بدون پایین رفتن از روی معبر از کنار کسی عبور کرد."
اعضای گروه (مدیر فیلمبرداری، صدابردار، دستیار کارگردان و هرتزوگ که نور را کنترل میکرد) فقط میتوانستند تجهیزاتی را به درون غار ببرند که میتوانستند در دستان خود حمل کنند. دوربینهای سه بعدی عمدتاً درون غار سوار شدند. هرتسوگ میگوید: "زمان خیلی کم، نور خیلی کم و تجهیزات خیلی کمی داشتیم، بنابراین ضرورتاً این ابزارهای خیلی پیچیده را در درون غار میساختیم، بدون اینکه کسی از بیرون ما را کمک کند، چون همیشه درها پشت سر ما بسته میشد تا هوای غار حفظ شود."
با توجه به آنچه در فیلم نمایان است، چیزی که هرتزوگ در درون غار یافت، مبهوت کننده بود. نگارههای غار، که عمدتاً با زغال و برخی با اُخرا ایجاد شدهاند، نرم و به طور شگفت آوری مدرناند. نگارهی گاوهای وحشی کوهان دار با پستی و بلندی دیوارههای غار در هماهنگی کامل است، برآمدگی سنگ دیواره درست در جای کوهان گاو قرار گرفته است. ماموتهای پشمالو در هشت فاز مختلف تصویر شدهاند، گویی فریمهایی از فیلمی انیمیشن هستند. برای هرتسوگ، ۳-D کاملترین ابزار برای به تصویر کشیدن نگارهها بود، چرا که در هر صورت، غار که نگارهها را در خود جای داده بود، مشابه صحنهی تئاتر یا نگارخانهای امروزین بود که در آن انسانهای اولیه میتوانستند در نور مشعل، این فرم جدید و رازآمیز هنر را نظاره کنند. او میگوید: "وقتی با چشمان خود غار را ببینی، متوجه میشوی که باید فیلم برداری به صورت سه بعدی انجام میگرفت. من در هیچ یک از ۵۸ فیلمی که ساختهام از این روش استفاده نکردهام و برنامهای برای تکرار این کار نیز ندارم، اما به تصویر کشیدن نیات نقاشان اهمیت داشت. وقتی تورفتگیها و برآمدگیها و سنگهای معلق را در دیوارها میدیدی، یقین میکردی که باید از روش سه بعدی استفاده کنی." به عبارت دیگر هرتزوگ فقط به طور موقت به آیین سه بعدی گرویده است. به زعم او فناوری بسیار بیش از آنچه آزادی عمل فراهم کند، قید و بند و محدودیت ایجاد میکند. طبق گفتهی هرتزوگ: "هرگز نباید کمدی رمانتیک سه بعدی داشته باشیم، چراکه ما مخاطبان، رهیافتی احساسی نسبت به داستان گویی داریم که دنیایی از امکانات روایی را گشوده رها میکند. همین طور که فیلم را تماشا میکنیم دائم از خود میپرسیم، آیا مرد و زن جوان یکدیگر را پیدا میکنند؟ آیا عاشق یکدیگر میشوند؟ در واقع شروع به تخیل میکنیم، که در فیلمهای سه بعدی که دستبند جلوههای تکتولوژیکی را به دست داریم انجام آن غیرممکن است. در مواجهه با سینما تخیل ما باید همیشه آزاد باشد." هرتزوگ با زیرکی متوجه شد که در سینمای ۳-D گاهی کمتر، بیشتر است. او میگوید که به هنگام آغاز فیلم برداری به مدیر فیلم برداری خود گفته است تا بر جلوههای تکنولوژیک تاکید نکند. "گفتم، بیایید با ۳-D طوری برخورد کنیم که انگار ۳۰ یا ۴۰ سال است با آن کار کردهایم. باید کاملاً راحت با آن برخورد کنیم، طوری که گویی قصد نداریم همه را با بُرد و وسعت دید آن تحت تاثیر قرار دهیم." قدر مسلم در مورد هرتزوگ راحت برخورد کردن چندان معنایی ندارد. اگر بخواهم بر اساس بخشهایی از فیلم که دیدم قضاوت کنم، او صندلی کنار صحنه را به ما پیشکش کرده است تا به سرآغاز کاوش بشر در عرصهی هنر خیره شویم. و حتی نمونهای عالی از سینمای سه بعدی عرضه کرده است، زیرا اگر تاکنون فیلمی ما را ترغیب کرده باشد که تخیل خود را آزاد کنیم، این فیلم، غار رویاهای فراموش شده است.