ِننِت (Nenette) ساختهی نیکولاس فیلیبر را اگر فقط بهعنوان مستندی که زندگی اورانگوتانها را بررسی میکند ببینید بیشک مستندی کند و خسته کننده خواهد بود. مستندی که تصاویرش بدون صدا هرگز نخواهد توانست تا جایگاهی را که اکنون بهعنوان مستندی مطرح و مدرن یافته است، به دست آورد. ویژگی مهمی که ِننِت را در حین سادگی، استثنایی و برجسته میکند این است که ما ِننِت، مخاطبان فیلم و آرای آنها را دربارهی این بازدید در باغ وحش همزمان با هم میبینیم و فراتر از آن اینکه سوالات بازدیدکنندگان دربارهی ِننِت بهشدت ذهن ما را درگیر میکند.
چه به نظریهی تکامل داروین معتقد باشیم و چه نباشیم ِننِت پیرترین اورانگوتان قدیمیترین باغ وحش پاریس، آیینهای رو به روی ماست. این مخلوق آشنای بیشتر بازدیدکنندگان و نگهبانان و مسئولین باغ وحش، گنجی قدیمی از حیوانات باغ وحش است که بر خلاف بسیاری از حیوانات در باغ وحش متولد نشده و از طبیعت به محبس باغ وحش منتقل شده است.
ایدهی این فیلم زمانی به ذهن فیلیبر رسید که از باغ وحش دیدن میکرد؛ زمانی که صحبتها و نظرات مردم را که در واقع فیدبکهای شخصی اجتماعی و انسانی هر کدام بودند را شنید، شدیدا به وجد آمد. اینجا ما از ویترین دومی به ِننِت نگاه میکنیم و ذهن ما درگیر ذهنیتهای منحصر به فرد تکتک بازدیدکنندگان و نگهبانان قدیمی باغ وحش قرار میگیرد. اتفاق بزرگی که این فیلم رقم میزند این است که سوالات و دیدگاه بازدیدکنندگان بسیار متنوع است و ما را عمیقا به اندیشه وا میدارد.
اطلاعات سادهای که دربارهی ِننِت اورانگوتان مونث و افسردهی باغ وحش، تاریخچهی ازدواجها و فرزندانش و برنامهی روزانه و خوراک و... میشنویم عمیقا ما را با او همراه میکند و حتی در لحظاتی بهجای او قرار میدهد. ناشناختگی این موجود بر خلاف آنچه در مستندهای دقیق و اطلاعرسان حیاتوحش میبینیم لحظه به لحظه بیشتر میشود و اگر توقع از چنین مستندی همانی باشد که معمولا از مستندهای فاخر حیاتوحش طلب میشود، بهشدت سرخورده خواهیم شد و قطعا ریتم کندش بعضی را به ترک سینما وا خواهد داشت – چنانچه در جشنوارهی سینماحقیقت شاهد بودیم- اما ننت بههیچوجه نمیخواهد مستندی دربارهی اورانگوتانها باشد؛ ِننِت یک مستند فیلسوفانه دربارهی ماست؛ دربارهی انسانهایی که به بازدید این حیوان دربند آمدهاند و ناشناختگی و پیچیدگی حیات و مرگ که دغدغهای همیشگی است.
فیلیبر مانند مستندسازان کارکشته و یک فیلسوف معاصر بهدنبال بهتصویر کشیدن حیاتوحشی نیست که نمونههای فراوان تکراری در سینمای مستند دارد؛ فیلیبر آنطور که خود در مصاحبهای گفته "اورانگوتان دربندی را بار دیگر به بند دوربین میکشد!" تا جای تصویربردار و به تصویر کشیده، عوض شود و ما در لحظات زیادی خود را در جای ِننِت میبینیم و حتی شاید بعضا قضاوت بازدیدکنندگان و رویکرد ناآگاهانهی آنها ما را آزار دهد.
رخوت طولانی و ایستایی صحنههای زندگی این اورانگوتان با دوربینی تقریبا ثابت و با تصاویری که کیفیت معمولی دارند در ظاهر بههیچوجه رویکرد یک مستندساز فرمگرا و حتی مدرن نیست؛ اما کار بهشدت مدرنی که این مستند در طی حدود ۷۰ دقیقه انجام میدهد درگیری شدید ذهن ما برای دریافت و ادراک است که حتی بهشکل موثری تصاویر ایستا به آن کمک میکند. گویی نمایشگاهی از عکس را سر فرصت میبینیم که عجلهای برای رفتن برای دیدن فریم یا عکس بعدی نداریم؛ اینجا فیلمساز بهما مجال تعمق و دقت میدهد و یا حداقل به آن دعوتمان میکند.
ِننِت معصومانه بهما خیره میشود و ما از خود میپرسیم که میزان شعور و درک او از هستی چه اندازه است، رضایت و دستاورد زندگی برای او چه معنی دارد... غمگین است و یا نه؟ او از ما چه میخواهد و اساسا او منتظر چیست و جواب این سوالات پاسخ خود ماست دربارهی ما... اینکه زندگی چیست و آیا ما نیز چون ِننِت ناتوان و مقهور بندهایی هستیم که قدرت رهایی از آن را نداریم؟ آیا ما را هم از جهان آزاد و طبیعت بکری منتقل کرده و به بند کشیدهاند و... لاجرم پس از زوالی ناگزیر و سرگرم کردن دیگران خواهیم مرد؟
فیلم فیلیبر تقاطع اندیشهی محدود ما با اندیشههای دیگران اعم از کودک و زن و مرد و بیتجربه و با تجربه و جانورشناس و عامی و غیره است تا حداقل در خود و نادانستههایمان تاملی کوتاه داشته باشیم. بر خلاف رسم مستندهای حیاتوحش این مستند در دادن اطلاعات خسیس و محتاط است. جملاتی که دربارهی زندگی ِننِت میشنویم اطلاعات علمی و یا ندانستهی زیادی به همراه ندارد اما فرصتی بینظیر برای تامل است چیزی که به نظر میرسد عصر اطلاعات به خاطر سرعت و عجله و شلوغی غفلت بار، امکانش را به ما نمیدهد.
عکس: نیکولاس فیلیبر و ِننِت