سینمای مستند از آغاز تا کنون دریچهای برای نگاه به زیباییهای رمزآلود آفرینش بوده است و اگرچه زیبایی تنها به خاطر رمزآلود بودنش زیبا نیست، اما ناشناختگی آن همچون هر ناشناختهی دیگری موجب کشش به درک و کشف و در پیاش وجد و لذت وصفناپذیر است.
مستند آفرینش (۱) محصول سال ۲۰۰۵ حاصل همکاری دوبارهی کلود نوریدسانی (۲) و ماری پرِِنو (۳) است که مستند موفق میکروزومز را در سال ۱۹۹۶ با هم ساختند؛ مستندی که به خاطر کلوزآپهای شاخص از جانوران برکهها مشهور شده است. داستان آفرینش اینجا نه شبیه کتاب عهد عتیق است و نه ربطی به انواع دیدگاه مذهبی دارد، اما به شکل واضحی هم در فرم و هم دیدگاه از هنر شرقی بهره برده است. به کارگیری داستانگویی مالیایی همچون سوتیگی کویاته (۴) که خود مدیر هنری باله ولتا و هنرپیشهای صاحب سبک بوده است و استفاده از موسیقی ریتمیک آفریقایی در بعضی صحنهها شاهدی بر این مدعاست.
لانگ شاتهای طولانی و ریتم کند هم شکلی از هنر شرقی را نمایش میدهد. داستانگویی با زبان ساده علمی اما شاعرانه و مطمئن کویاته میخواهد از آفرینش حیات بگوید؛ اگر چه در ابتدای داستان اذعان میکند که چیز اندکی از آغاز میداند و از انتها نیز هیچ نمیداند.
کویاته همچون خدا گونهای دور از دسترس نمایش داده میشود که کاملاً به فرضیه تکامل معتقد و وفادار است و کل داستان را در ۲۲ فصل روایت میکند. این فصلها کاملاً منطبق بر آموزههای تکامل است. حیاتی که از اتمهای فشرده، سیاره آتش را تشکیل میدهد و در آخر با جاری شدن و بازگشت داستانگو به پایان میرسد؛ اگرچه این داستانگوست که داستان را در نمایی زیبا ترک میکند و داستان همچنان باقی میماند.
جلوههای جاری حیات، حرکت و تلاش موجودات از آغاز تا انتهای فیلم با تصاویر بسیار درخشان نمایش داده میشود؛ مثل زندگی جاری در رودها، برکهها و برگها که با لانگ شاتها و یا کلوز آپهای دستچین شده دیده میشود و کلوزآپهایی بدیع و استثنایی که جانورانی را که به زعم فیلم حد واسط انسانها و پلانکتونها هستند، نمایش میدهد. فرمگرایی غالب این مستند حتی با وجود گنجاندن داستانگوی آفریقایی کاملاً واضح است و این داستانگو با استفاده از نمادهای آتش، دود، آب و شیر هم به یاری فرم میآید.
موسیقی اورژینال آهنگساز پرکار چون برونو کوله (۵) که بیش از ۱۰ جایزهی موسیقی برای انواع فیلم از سریالهای تلویزیونی تا انیمیشن در کارنامه دارد، نقطهی قوت این فیلم است که بدون آن فیلم شاید دیده نشود. کوله که برای فیلم همسرایان (۶) نامزد جایزه شده و برای انیمیشن کورالین (۷) جایزهی آنی را برده است، در آفرینش با استفاده از موسیقیهای مناسب در بخشهای مختلف فیلم از جمله موسیقی ریتمیک آفریقایی، موسیقی کلیسایی و در سکانس فراموش نشدنی عنکبوتها و اسبهای دریایی عاشق، کار زیبایی ارائه میدهد که جایزهی ستاره طلایی بهترین موسیقی فیلم را نصیب خود کرده است.
وحدت و تلاشی که در حیات به کثرت میانجامد و نقش عشق در تکوین اگرچه با نگاه نخست و رویکرد فیلم در نظر نمیآید، اما با دیدنهای بیشتر جلوه میکند و این شاید شاهدی بر نوعی عرفان و هنر شرقی باشد که در لایههای زیرین فیلم و ایدئولوژی فیلمسازان آن و در ورای داستانگویی بسیار ساده قصه تکامل نهفته باشد.
مستند آفرینش را بعضی دوست ندارند، از جمله منتقد سینمایی یک سایت استرالیایی (۸) که آن را کودکانه و با موسیقی نامناسب میداند. شاید فرم و تصاویر فاخر و گزیدهی این مستند با نمایش کلیشهای داستانگوی دانای پیر، به شکلی تعارض ایجاد میکند؛ دانایی که خود به نادانیاش اذعان دارد، اما مطمئن و آرام است. درجهبندی این فیلم جی است که به زعم عدهای این فیلم را کودکانه میکند، اما تصاویر گزیده و بسیار زیبا و جذاب جانوران این مستند، جاندار و سرشار از حیات و انرژی است و هر مخاطبی را از هر گروه سنی به وجد خواهد آورد.
موسیقی شادمانهی آخر این مستند و نمایش رقص برگها و فوجهای کثیر پرندگان و ماهیها از دیدنیهای شورانگیز این مستند است که باز مثل آغاز فیلم و حرکت یاختههای بیشمار صدای کودکان را بر بخشی از آن میشنویم. نکتهی قابل تامل این مستند شاید این باشد که آنچه مهم است، اهمیت آفرینش و حیاتی است که تکوین یافته است.
پینوشت:
۱- Genesis
Marie Perennou -۲
Claude Noridsany -۳
Sotigui Koyate -۴
Bruno Coulais -۵
The chorus -۶
coraline -۷
Urban Cinefile -۸
عکس: کلود نوریدسانی و ماری پرِِنو