فیلم مستند این قیافهی مشکوک، زندگی و شعر علی باباچاهی، به کارگردانی وحید علیزاده رزازی در قالب DVD منتشر شده است. در این مستند ۸۵ دقیقهای با آرا و عقاید چهرههایی همچون: هوشنگ چالنگی، مسعود بهنود، محمد محمدعلی، محمد قائد، مدیا کاشیگر، احمد پوری، فتحالله بینیاز،، فرخنده حاجیزاده، بهزاد خواجات، رضا عامری، اردشیر رستمی، علی عبداللهی، علیرضا مجابی و بابک صحرانورد دربارهی زوایای گوناگون شعری و شخصیتی علی باباچاهی آشنا میشویم. آنچه در ادامه میآید، نگاهیست به این مستند.
تلاش کارگردان در به تصویر کشیدن آنچه عنوان فیلم است، قابل ستایش است. خاصه در هنر کم هستند کسانی که قیافهشان به قول عکاسان فتوژنیک باشد. این اثر صرفا در سطح گفتوگو با شاعر و دیگرانی که او را شرح میدهند، نمیماند و به لایههایی که کمتر در سینمای مستند ایرانی معمول است هم سرک میکشد، اینکه از سدسانسور بگذرد تا بتواند لایههای خصوصیتری هم پیش روی مخاطباش بگذارد، بیاینکه هراسی حتا شاعر داشته باشد که مثلا آب معدنی مینوشد!
دوربین در ثبت لحظاتی که به شکلی طبیعی رُخ میدهد، از پیش از ضبط رسمی تا اتفاقات شگفت طبیعت همه را ثبت کرده است. شعرخوانی شاعر با برقی از آسمان توامان شده و به شکلی زیبا از درون شاعر میتواند حکایت کند. میتوان به مسائل زیباشناسانهی تصویری خاطرات شاعر از بزرگان ادب و هنر مانند خسرو گلسرخی اشاره کرد، مانند نقاشی دیواری پشتسر، چون پاشیدن رنگ بر دیوار، لکهی بزرگ قرمز، که میتواند قطره خونی آنرا تاویل کرد که نماد گلسرخی باشد.
این مستند تنها بسنده نکرده تا یک شاعر را معرفی کند، بلکه سطح فیلم را تا یک اثر هنری بالا کشیده است. بطری آب معدنی در جوی آب تا پایان فیلم در پلانهایی فیلم را همراهی میکند؛ و این تاویلی زیباست که بسیار نمادین است. بطری خالی در جوی آب غلطان میگذرد. در سکانسهای پایانی با ابتکاری نو شعری که شاعر میخواند بهوسیلهی شارحان هنر او، سطربهسطر بعد از قرائت شاعر به زبانهای آلمانی و انگلیسی و عربی ترجمه میشود.
فیلم سعی نمیکند مستقیما از زبان شاعر تعریفی از مرگ و زندگی دست دهد. گاه این اتفاق با اشعار شاعر وگاه با رفتارهایی که از شاعر در طول فیلم ضبط شده یا آنجا که صحنههای ابتدایی ورود به فیلم را از او میبینیم در بزرگراهی که هنوز شاعر از جانب کارگردان موقعیتی را برای نشستن و شعرخوانی پیدا نکرده است. شاید بتوان بهگونهای دیگر هم این صحنه را تاویل کرد که شاعری با خستهگیناپذیری تمام روند رو به رشدی را دارد طی میکند تا در بهترین جای ممکن شعرش قرار گیرد. هنوز در هفتادسالهگی در اجتماع حضور دارد. در جایی با شفافیت تمام از شجاعت در برابر مرگ میگوید. به گمانام فیلم با نوآوریهای بصری توانسته به زیبایی ِ شعر شاعر، پرده از قیافهی مشکوکاش که در طول فیلم بهتدریج نقاباش برمیافتد بردارد. این قیافهی اخمناک بارها در فیلم غنچهاش میشکفد و ما با آن ِ دیگری از شاعر روبهرو میشویم. آنی که هیچگاه مخفی نبوده و این ماییم که همسخن با شاعر نبودهایم. اگر خوانندهی شعرش بودیم تاکنون پی برده بودیم که عنصر و مولفهی طنز رکن جدایی ناپذیر شعر شاعرش است. هر چند تلخ!
این قیافهی مشکوک
طراحی، تدوین و کارگردانی: وحید علیزاده رزازی، تصویر: ابراهیم اصغری، صدا: محمد زمانیعصمتی، عکس: امیر رنجبران، طراح گرافیک: فهیمه امامی، تهیهکننده: حمیدرضا وَ وحید علیزاده رزازی.
عکس صحنهای از فیلم است