پنج مستند، پنج یادداشت

[ نسیم نجفی ]

تجربه ی دید نمناک
فیلم "درژنیکا"
دیدن، تنها راه این تجربه کردن زیبایی های این دنیا نیست. شاید این چیزی ست که مستند تجربی"درزنیکا"می خواهد به ما بگوید. آنا آزِوِدو سعی می کند با دوربین خود دنیایی را خلق کند که چیزی ست بین یک خاطره ی محو بصری و احساس؛ مکانی که برف به دریا می پیوندد. فیلمساز این فیلم 14 دقیقه ای سوپر هشت را در محلی به همین نام در آفریقا ساخته، اما فیلم درباره ی معرفی این منطقه ی جغرافیایی نیست، بلکه سعی می کند تجربه ای دیداری بدهد از آن چه مردم این منطقه در مورد دیدن تجربه می کنند. این جا مکانی ست که به دلیل نوع آب و هوای آن دیدِ فوکوس وجود ندارد و اکثر مواقع، دیدِ چشم فلو است. در فیلم درژنیکا، کسانی که در این منطقه زندگی می کنند حس خود را از بودن در آن جا می گویند و فیلم ترکیبی شاعرگونه است از تصاویر فلو و ناواضح، و حس این آدم ها. شاید این آدم ها هیچ گاه نتوانند بگویند که این مکان دقیقا چه شکلی است، اما می توانند حس خود را از بودن در آن جا توضیح دهند و این احساس که گاهی لذت است و گاهی کلافگی، از طریق دوربین فیلمساز به ما هم منتقل می شود.

لیگ جونیورها
فیلم"جونیور"
به نظر می رسد هاکی روی یخ بازی پرهیجانی است، اما فیلم مستند جونیور نشان می دهد در فضای پشت صحنه هیجان و اضطراب درونی تری وجود دارد. اعضای تیم (Baie-Comeau) نوجوانانی شانزده ساله هستند که روی آینده ی خود قمار می کنند. بر روی تیم آنها که در شهر بسیار تحسین می شود حساسیت زیادی وجود دارد، آنها فرصتی برای خطا کردن ندارند. بازیکنان این تیم سوژه ی یک برنامه ی خشن تعلیمی هستند و با آنها همچون کارمندان شرکتی که بسیار متوجه منافع خود است رفتار می شود. مربی ها، والدین، سهام داران، حامیان، همه چشم به این بازیکنان جوان نخبه دوخته اند، گرچه تعداد کمی از آنها موفق خواهند شد که در آینده هاکی را به عنوان یک حرفه داشته باشند. چنانچه فیلم نشان می دهد هاکی بیش از یک بازی ست و این گرایشات جامعه مربوط را نشان می دهد. منافع مالی، رقابت های تنگاتنگ، ستایش بازیکنان مشهور، جهانی شدن، هاکی همه چیز در خود دارد. مستند جونیور یک فصل کامل از زندگی روزانه ی تیم است که توسط ایزابل لاوین و استفان تیبالت ساخته شده است. بازی هاکی در فیلم نشان داده نمی شود و به جای آن زندگی یک تیم را در بیرون از میدان یخ نشان می دهد، جایی که کنش و فعالیت همان اندازه شدید است. این مستند جنبه هایی از بازیکنان را رمزگشایی می کند که کمتر توسط طرفداران درک شده است؛ سخنرانی های مربی در رختکن، ملاقات های سطح بالا، چیزهایی که با تجارت و مقررات مربوط است.
در این فضا فشار شدید یک چیز دائمی ست. هنگام بازی شرطبندی ها به بیرون درهای مسابقه رخنه می کند و حال و احوال تمام شهر با بازی تیم تغییر می کند. بازنده جایی نزد کسی ندارد. بازیکنان و مربی ها، بردن را برای خود یک اجبار می دانند و مهم نیست به چه قیمتی. جونیور فیلمی قوی ست که ما را دعوت می کند بخش پنهان هاکی را ببینیم، آنچه ورای میدان یخ است. فیلم حاصل تصویری است از یک زندگی واقعی از محیطی که حاوی عواطف عمیقی است علی رغم نمای بیرونی خشنی که دارد. 

 بازیگری بچه ها برای بزرگترها
فیلم"کلاس"
"بازیگری را دوست دارم، چون وقتی نقشی را بازی می کنم باید کسی دیگری بشوم که با خودم خیلی فرق دارد و اینطوری می توانم در عمرم به جای آدم های زیادی باشم." این جمله که در فیلم 20 دقیقه ای کلاس از زبان یک دختر کوچک هشت، نه ساله شنیده می شود شاید یکی از مهمترین رازهای بازیگری است. کلاس، روند تمرین یک کلاس برای یک تاتر است. بچه ها برای بازی در نقش حیوانات جنگل هدایت می شوند. فیلم با دو خط موازی جلو می رود؛ نحوه ی تعلیم بچه ها برای الگوبرداری از حیواناتی که در واقعیت نه حرف می زنند و نه می توانند شخصیت داشته باشند، و اضطراب آنها برای روز اجرا. بچه ها یاد می گیرند که چگونه طور دیگری باشند و برای نقش شیر لحن خود را محکم و مقتدر کنند، و یا در نقش میمون بخندند و شاد باشند. قرار دادن خود به جای حس آن موقعیت چیزی ست که بچه ها یاد می گیرند. اما در محدوده ی موضوع تعلیم و یادگیری که در نام فیلم هم پیداست، تاثیر مربی بر اعتماد به نفس بچه ها دیدنی ست؛ با وجود آن که در شروع تمرین ها ذوق زیادی دارند اما وقتی با نزدیک شدن به روز اجرا مربی در یک جلسه می گوید همه ناامیدکننده هستند اضطراب بچه ها ناگهان رشد می کند، تا جایی که روز اجرا پشت درِ سالن استرس عجیبی در فضا موج می زند و بچه ها نمی توانند نگرانی خود را پنهان کنند. آنها از اضطراب به خود می پیچند و این وضعیت برای یک کار تفریحی که می توانست نشاط آور باشد زیادی جدی است. شاید این مربی است که برای ارائه ی یک نتیجه ی خوب از تعلیم خود،  فشارش را این گونه به بچه ها منتقل می کند و از آنها می خواهد آبرویش را نبرند. بچه های بیچاره، از یک طرف نگران آبروی خود پیش پدر و مادر هستند واز طرفی نگران آبروی مربی.

جذابیت های یک آنارشیست
فیلم"لوچیو"
" این بانک ها هستند که کلاه بردار هستند، آنها پول تان را می گیرند و شما را استثمار می کنند و جنگ ها را به راه می اندازند." این ها حرف های لوسیو است، بنابراین او هیچ منع اخلاقی برای کاری چون جعل کردن چک های سیتی بانک ندارد. انگیزه ی او درآمد شخصی نیست، بلکه خدشه وارد کردن به اعتبار این موسسه است. لوسیو به خاطر این کار دستگیر شد و به زندان رفت اما خیلی زود بر پای خود ایستاد. فیلم لوسیو یک چهره نگاری جذاب از لوسیو اورتوبیای آنارشیست است که در 1931 در اسپانیای شمالی به دنیا آمده و در دوران سربازی ارتش اسپانیا را ترک کرده و به عنوان یک کاشی ساز در پاریس مشغول کار شده است، و این جا خود را در دنیای اسپانیایی های دور از وطن غرق کرده است. از این جا با تصاویر آرشیوی، مصاحبه و بازسازی خاطرات نگاهی به زندگی باورنکردنی او می اندازیم؛ ملاقاتی با کوییکو ساباته Quico Sabate)1915 تا 1960) او را وارد دنیای آنارشیستی می کند، دنیایی که استعداد او در جعل اسناد هویتی و پول استفاده ای خاص پیدا می کند. طبع واقعی آنارشیست او در دیدگاه های صریح و غیرمحافظه کارانه اش در مورد پدیده های چه گوارا، فرانکو، فیدل کاسترو، پلنگ های سیاه، می 1968 و وضعیت ازدواج آشکار می شود.
این مستند بلند شما را با 60 دقیقه (؟) خاطره و تاریخ روبرو می کند که بخش اعظم آنها با تصاویر بازسازی شده و اسناد، شکلی استنادی و زنده پیدا کرده اند. یافتن افکار و انگیزه های این انسان خاص که عقاید ضد قانون خود را با صدای بلند داد می زند دغدغه ای ست که فیلمساز آن را دنبال می کند. او برای همسر و اطرافیانش جذابیت زیادی دارد و با وجود طول و تفصیل این مستند بلند هنوز وسعت روحیه و تاثیر افکار این شخص در این دوران پر از محافظه کاری به طور کامل اشکار نمی شود.

 

منبع: رای بُن مستند | تاريخ: 1388/06/02
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد