سیف الله شکری، منیژه غرنویان، حامد جلیلوند، حامد کلجهای، محمد تهامینژاد
شناخت ابعاد واقعهای هنری در کشور، از نقد فیلم یا تلاش تک نفره خارج بود. بنابراین کوشیدم، آن را از طریق یک پژوهش کیفی (مصاحبه و جستجو در منابع) بفهمم و آن را در شب عید ۹۲، منتقل سازم. من از طریق فیلم مستند پارسیاد ساختۀ حامد کلجهای، با این پدیده آشنا شدم. تماشای چند باره، سوالهایی به دنبال آورد که نمیشد از آنها گذشت و نقد اولیه بر فیلم را پایان یافته وجدی تلقی کرد. این پرسشها هم فرامتنی بود هم در ساختار فیلم لانه داشت. به واقع متوجه شدم که پیش از هر نقدی، میبایست پاسخی برای سوالهایم مییافتم. پس، آن نقد را «طرح» تصور کردم و به صورت یک مجموعه سوال در آوردم و برای حامد جلیلوند و خانم غزنویان کارشناسهای ارشد انسانشناسی به قزوین فرستادم و آنها با آقای سیف الله شکری، پژوهشگر موسیقی و ساز ساز تماس گرفتند و در گفتگویی هفت ساعته با ایشان شرکت جستند و نوار گفتگویشان را برای من فرستادند. ضمنا همان طرح، در اختیار آقای کلجهای کارگردان فیلم هم قرار گرفت. وقتی پاسخها آمد، هم درک فیلم برایم، آسان شده بود، هم ساختار فیلم را مستقلتر از زمانی یافتم که پرسشها را میفرستادم. اما آن پدیده چه بود؟ معرفی چنگ چغامیش.
در این نوشته؛ نامه فنی حامد جلیلوند و متن گفتگو با آقای شکری و در آخر هم نامه کارگردان فیلم، آمده است. متن گفتگو به دلیل دامنه اطلاعات از سویی و شنیداری و نمایشی بودناش، یک سند تاریخی – موسیقیایی است. امید وارم این تجربهای مفید از آب در آمده و توانسته باشد در ادغام پژوهش کیفی و نقد فیلم، سه بعد؛ زیباییشناسی فیلم مستند، رابطه بین مستند ساز - شخصیت و موضوع مورد پژوهش را بشکفافد. کل این نوشته (یعنی مجموعه نوشتهها و گفتگوها) را شاید بتوان نقد- پژوهش خواند که حیطههای ثبت فرایند تماشا، درک فیلم و شرایط تولید آن به اضافه جستجو در موضوعی فراتر از این تحقیق و آن فیلم، یعنی «ساز سازی باستانی و جنبشی خلاقه برای شناخت و بازسازی دستاوردهای کهن روزگاران» را در بر میگیرد.
نقد فیلم پارسیاد
پارسیاد (حامدکلجهای - ۱۳۹۱) فیلمی به شیوهی ترکیبی و مشارکتی در باره تاریخچه چنگ در ایران است. نخستین سکانسهای فیلم، نشان میدهد فیلم میخواهد پژوهشی در تاریخ و فرایند ساختن یک ساز باشد. یعنی با محوریت «ساختن ساز»، آن را در تاریخ جستجو کند. اینکه فیلمساز توفیقی در این تلفیق دارد یا نه البته مهم هست ولی واقعیت فیلم این نیست. پارسیاد فیلمی در باره فراز و فرودهای تاریخ موسیقی و جایگاه یک ساز ویژه، در تاریخ اجتماعی ایران است. گاهی به نظر میرسد اولویت ساختاری فیلم بر ساز ساز است، ولی ساز ساز نیز خود در مصاحبههایش، در پیشبرد و اولویت بخشی به ساختار تاریخی فیلم نقش عمده بر عهده میگیرد. پیش از عنوان بندی، فیلم با تصویر درشت از صورت فردی شروع میشود که ظاهرا منتظر است و سخنانی در باره زبان موسیقی میگوید. تصویری از درخت و آسمان، زنگی متصل به طنابی که به صدا در میآید و راه پلهای را میبینیم که دو نفر الواری را پائین میبرند و آخرین تصویر این صحنهی کلاژی، کارگاه نجاری است. پس از معرفی فیلم وکارگردان، گفتار روی تصویر ابرها و خورشید در مورد آفرینش سازها و نظریه فیلمساز در باره ریشههای موسیقی در جهان را میشنویم:
آواهای زمین و آسمان میراثی است که از گذشته جهان به آدمی رسیده است. روزگاری که هر نوای انسان، ظهور و انعکاس آن چیزی بود که از کائنات میشنید و در هم آوایی با ارکستر بزرگ آفرینش بود که برای خلق نواهای خود دست به ابداع ساز زد. این سازها بعدها یادگارهای دوران کهن و پایههای تمدن بشری شدند.
نظریههای مختلفی در باره ریشههای موسیقی، توسط «باستان _ موسیقیشناسان» مطرح شده است (1)، با وجود این باید به بینیم طرح این نظریه به صورتی شاعرانه، که مثلا با جمله به غایت مبهمی مثل: «آواهای زمین وآسمان میراثی است که از گذشته جهان به آدمی رسیده است.»، در آغاز، چه کمکی به درک فیلم میکند؟
همان شخص که هنوز معرفی نشده (یعنی استاد سیف الله شکری) را در تیمره خمین میبینیم که از سنگ نگارهها عکس میگیرد و در فضای مصاحبه رو به دوربین «رابطهای بین زبان و صداها و کارکردن با صداها و به وجود آوردن سازها» را مطرح میسازد. بنابراین از همان آغاز معلوم است که فیلم با دو نظریه متفاوت به پیش میرود. نظریه آقای شکری (راوی اول شخص) و نظریهای که توسط گفتار (راوی سوم شخص) شنیده میشود. راوی اول شخص روی تصاویری از بزها نیز نظریهای در باره ابداع سازها، مطرح میسازد و میگوید: «نظریهای وجود دارد که تیر و کمان سرآغاز سازهای زهی است». از آنجایی که میدانیم و راوی اول شخص نیز ادعایی در این مورد ندارد، چنین نظریهای ربطی به حضور وی در تیمره نداشته است، بنابراین بنظر میرسد که فیلم ساز (با بردن راوی به تیمره) علاقه خود را به نمایشی سازی نشان داده است. و ساختار نمایشی که با ابرها و موسیقی و تدوین کلاژها، شروع شده بود، همچنان دوام میآورد. ضمن اینکه با ارجاع به دکتر جنیدی شرح افسانه چنگ نوازان و الههها ی «موزه» را هم میمی شنویم و فیلم «سه صدایی» میشود.
اما سابقه چنگ به چغامیش میرسد. باستانشناسان میگویند: مهره استوانهای چغامیش خوزستان، کهنترین سند از یک همنوازی است. در این مهره: آواز خوان، دونی نواز، طبال و چنگ نواز در مجلسی گرد آمدهاند.
«به گفتهی یابندگان آن، پروفسور دلوگاز و هلن جیکانتور(2)، نخستین همنوازی (ارکستر) جهان است. این لوح یک گروه موسیقی را نشان میدهد که سازهای بادی، کوبهای و زهی (چنگ) مینوازند و خوانندهای، دست را زیر گوش خود گذاشته میخواند. ساز بادی در کنار یک ساز زهی و ساز کوبهای که ضربآهنگ (ریتم) را نگه میدارد، به همراه خواننده، هماکنون نیز یک همنوازی کامل است.(3)
این سند (که در اوایل دهه ۱۳۴۰ شمسی بدست آمد) کهنترین نشانه از حضور چنگ در جهان نیز هست. فریدون جنیدی تفسیر تاریخیای از نقش آواز خوان که دستاش را کنار گوش برده، بیان میدارد و از ایجاد ارتباط بین آواز و ضرب (یا ساز کوبهای) در وسط صفحه، به این نتیجه میرسد که در پنج هزار سال پیش شعر آهنگین وجود داشته که با ساز خوانده میشده. بنابراین ما آن شعر گفتن آهنگین را از اعراب یاد نگرفتهایم. او مفهوم شعر آهنگین در دوره ایلامی را مطرح میکند که برای من لااقل به عنوان سوال باقی ماند.
در سوی دیگر شکری، تاریخ چنگ باستانی و متوقف شدن چنگ کاسهای و انشعاب و تبدیل شدناش به چنگ جعبهای در ۱۵۰۰ قبل از میلاد و ابداع ساز تنبور را مطرح میسازد. در فاصله مصاحبههای دو شخصیت (جنیدی و شکری) نقش کارگردان، نمایشی سازی است. بلافاصله، صدای تنبور نوازی کردی بگوش میرسد. و نمایشی سازی ادامه مییابد. البته میدانیم که ساز تنبور در شوش ظاهر شد. نوای کردی (که البته هوره خوانیاش هفت هزار ساله است) در اینجا به چه معناست؟. هر چه فیلم پیش میرود مشخص میشود که صدای راوی سوم شخص (صحنه آرا، تدوین و موسیقی وگفتار در برخی موارد صدای فیلمساز) بیشتر نقش گرد آورنده و تلطیف کننده را دارد. بارها صدای چنگ میشنویم و انتظاری برای شنیدن چنگ چغامیش وجود ندارد. البته فیلم مبتنی بر یک تعلیق طولانی است. استاد را در کارگاه نجاری و ساز سازی میبینیم و تقطیع تصاویر و ادامه موسیقی کردی به این صحنه حالت آوا – نما میبخشد. تداوم تاریخی ی ساز و ارجاع به تخت جمشید و تراولینگ درکاخ آپادانا و پخش یک سمفونی پرشکوه، مخاطب را از شکری و کارگاه و صدای چنگ او دور میکند. تا اینجا تنها چیزی که در ذهن من به عنوان مخاطب ماند، همان نوشته ابتدای فیلم بود که کارگاه را به آن پیوند میداد:
پروژه احیای قدیمیترین ساز سیمی جهان قیش. ضاق. سال (4) یا همان چنگ عیلامی پس از هفت سال تحقیق توسط سیف الله شکری و سازنده سازهای سنتی از دیماه ۱۳۸۶ در آب انبارحکیم شهر قزوین شروع شد. این چنگ باستانی به عنوان سمبل موسیقی ایران زمین برای هدیه به دبیر کل سازمان ملل ساخته شد.
ولی تدوین، چنان مخاطب را در حالت تعلیق نگه میدارد که آدم بدش نمیآید، خودش را از دست یادآوری (کارگاه و ساز ساز و چنگ چغامیش) برهاند و رخداد را به صورتی کرونولوژیک دنبال کند. مستند ساز به دنبال تاریخ چنگ به تخت جمشید میرود و کار با دو نوع برخورد اسطورهای وتاریخی ادامه مییابد. شکری از دستاوردهای پژوهش باستان _ موسیقیشناسی میگوید و نمونههایی ازچنگ جعبهای راکه امروزه در هارپ میبینیم در دوره پارتی و هارپهای باس در دوره ساسانی مشاهده میشود. فیلمساز به خوبی برای صحبتهای شکری تصویر مییابد. ولی آیا شکری دانستههای تاریخی را باز میگوید یا نظریات خود او را میشنویم، مشخص نیست؟ از سوی دیگر آقای جنیدی نیز به جستجو ی چنگ در دنیای ادبیات و فرهنگ ایران ادامه مید هد. از جمله داستان شاهنامهای ی بهرام گور و مهیار و آرزو و گفتگوی خسرو کواذان وریذکی (خسرو پسر قباد و پسرک ۱۵ ساله) که تعلیمات خود در آموزشگاه را به شاه میگوید و توضیح او در باره برترین صداها، نقل میشود و منابع اطلاعاتی و تصویری فیلم را غنا میبخشد. به واقع در میانه فیلم با فراموش شدن کارگاه درون آب انبار حکیم، جنیدی و شکری، به صورت دو شخصیت محوری فیلم در میآیند. شکری هم از داستان آزاده و بهرام گور تحلیل اجتماعی میدهد. تامدتی از حضور مستقیم راوی سوم شخص خبری نیست و تصاویر دو شخصیت، مستقیما به هم قطع میشود. جنیدی درباره نقش ایرانیان در دربار خلفای عباسی (و سلیقه عربی) و شکری از زایش دوباره سا زهای ساسانی میگوید و به اینجا میرسد که» در زمان رودکی، چنگ شخصیت پیدا میکند «و راوی سوم شخص (گفتار) رودکی را توصیف میکند و هنگامی که از آواز خواندن رودکی سخن به میان میآید که چنگ را در بر گرفت وخواند: بوی جوی مولویان را باصدای یک زن میشنویم. اتفاقا چنین ساختار شکنیای بد نیست. جنیدی، داستان پیر تنبور زن در اسرار التوحید و پیرچنگی مولوی را باز میگوید و نمایی از کتاب زمینه شناخت موسیقی ایران (۱۳۷۲) و همین کتاب در دستاش، کفه دکتر جنیدی را سنگینتر میکند.
در اینجا، همچنان با فراموش شدن کارگاه و آوا نماهای ابتدای فیلم، سرگذشت مولوی و شمس باز گو میشود و میشنویم که مولوی چنگ نواز بود. روی رقص دراویش قونیه و پس از پایان آواز، راوی سوم شخص، نظریه فیثاغورث ومولوی در باره نغمات آسمانی را توضیح میدهد که» بنابراین موسیقی زمینی یاد آور موسیقی آسمانی است «. و پس از وقفهای طولانی، به نظریه ابتدای فیلم و به کارگاه، باز میگردد که این بار، ساختن ساز به پایان خود نزدیک است. اما کرونولوژی ادامه دارد. گفتار سوم شخص به دوران صفویه میرسد و ریزش برف، نمایشگر یا نماد سردی رابطه آنها با موسیقی نوازان است. ضمن اینکه برف در صحنه بلافاصله پس از مولوی، حکایت گذشتن یک زمستان برتولید فیلم است و شکری را با دستکش، در کارگاهش در آب انبار حکیم سرگرم کار میبینیم.
گفتار سوم شخص جای جنیدی و شکری را میگیرد و تاریخچه کارگاههای موسیقی در قزوین را روی بناهای تاریخی این شهر، باز میگوید تا به زمان حذف چنگ از موسیقی ایران (در ۱۰۲۰ هجری قمری) میرسد. دوره اشرف افغان و نادر شاه به سرعت مرور میشود و چنگ در هیبت هارپ باز میگردد. (5) و در اینجا برای اولین بار نام سیف الله شکری را به عنوان احیاگر ساز پنج هزار ساله، میشنویم. شکری نظریه جالبی را مطرح میکندکه در ساختار بخشی به دقایق و نماهای پایانی فیلم، تاثیر شایسته دارد:
ما میمی دانیم که چنگ، ساز سرنوشت بوده، یک ساز آئینی بوده، ساز مقدس بوده، خب باید این را بشنویم. آیا واقعا چنگ افسانهای ایران که سحر میکنه همه را، واقعا همینطور بوده؟»
نمایشی سازی بعدی باید در تایید پرسش شکری باشد. روی تصویر معبد چغازنبیل، آوازی شنیده میشود. آیا همان صدای سحر آمیزی است که شکری میگوید؟ اما این آواز است نه چنگ نوازی. در این آواز، چنگ و به ویژه چنگ بازسازی شده هم جایگاهی دارد؟ سر انجام آخرین صحنه فیلم، چنگ نوازی سیف الله شکری در نمای بستهی دستها فرا میرسد. و پس از آن، فیلم با تصویری خبری از مراسم رونمایی چنگ چغامیش در قزوین و در حضور نمایندهای از سازمان ملل و با خبری از ایسنا در «ثبت در کنوانسیون بین المللی ثبت آثار به عنوان میراث معنوی ایرانیان» به پایان میرسد. در عین حالی که فیلم «پارسیاد» به عنوان یک اثر اطلاع رسان در باره جایگاه چنگ در تاریخ وهنر ایران، برای من بسیار جذاب هم بود. در حالی که در مرکز کشور بزرگان دیگری هم هستند که در باره این ساز تحقیق میکنند. (6) ولی باز سازی چنگ کاسهای چغامیش در آب انبار حکیم قزوین، اتفاق دیگری است که ماجراهایش هنوز به تمامی گفته و شنیده نشده است.
جستجو برای پاسخ
طرح اولیه با حذف کلیات و تاکید بر پرسشها:
* در باره شعر آهنگین در دوره ایلام وآواز خوان ایلامی در مهر چغامیش.
* اگر احیاء چنگ چغامیش یا «روایتی مستند از تاریخچه وچگونگی احیاء چنگ ایران باستان» در میان است. از نظر ظاهر چه شباهتی به آن دارد؟ در فیلم، شما میگوئید که از خانواده چنگهای عمودی کاسهای است؟ پس اگر از این خانواده است، اینک چه نویی در آن هست؟ آیا عمودی بودن ساز در تولید صدا موثر است؟ یا دستاوردی شکلی است؟ که همین شکل مبین خاستگاه آن در ایران است؟ در نقش چنگ چغامیش، خمیدگی وجود دارد، در چنگ بازتولید شده چی؟ آیا چنگ بازتولید شده حاصل شناخت مجموعه دستاوردهای چنگ سازی در ایران باستان است که در فصل دوم فیلم پس از تصویر تخت جمشید مرور میشود؟
* نام: آیا نام ساز، «پارسیاد» گذاشته شده است؟ در صورتی که تمدن چغامیش متعلق به دوران ایلام باستان بوده است. آیا پارسیاد نامی است که حامد کلجهای برای فیلم خود نهاده و ربطی به ساز ندارد؟ از کجا آمده؟ مثلا چرا چغامیش یاد نیست؟ آیا فیلم هم میبایست به دبیر کل سازمان ملل تقدیم میشد؟ واژه «چنگ» آیا فارسی است؟ کهنترین نام آن چیست؟
* صدا: آیا صداهایی که از چنگ در سراسر فیلم میشنویم از همین ساز و نوازندهاش آقای شکری است؟ صدای این چنگ، با هارپها چه تفاوتی دارد؟ آیا صدایی که از این چنگ شنیده میشود، همان است که آقای شکری میگوید و سحر آمیز است؟ و نخستین بار آن را روی نقشه جنوب ایران و به ویژه خوزستان میشنویم؟ آنچه صدایی است که پس از سخنان ایشان بر روی ساز در برف و ساختمان چغازنبیل شنیده میشود؟ آیا نوایی باستانی است که شنیدم؟ این چه اجرایی بود؟ تصاویر گرفته شده توسط آقای رون فریک درفیلم برکت را میدیدم؟ صدا از کجا بود؟ اگر این صدا هست و دیگری به وجود آورده پس ما چه کوششی به خرج دادهایم؟ این صدا بود و وجود داشت! از طریق باز تولید این چنگ با دانش امروزی، چه تحولی در نواختن ساز بوجود میآید؟ ایشان میگوید منظور این است که سازهای باستانی رااصلاح کنیم و در ارکسترهای امروزی به کار بگیریم. منظور شکل است؟ یا اتفاقی در درون میافتد؟
* با توجه به اینکه چنگ نواز چغامیشی، زن بوده آیا چنگ جدید زنانه است یا مردانه؟
* درسراسر فیلم شاهدیم که آقای شکری در حال ساختن کاسه تشدید کننده صدا است. در این میان، خلاقیت و دانش موسیقیایی چه نقشی دارد؟ اصلاح از نظر فنی چیست؟ در نوشته آغازین فیلم میخوانیم: این چنگ باستانی به عنوان سمبل موسیقی ایران زمین برای هدیه به دبیر کل سازمان ملل ساخته شد «. پرسش دیگر اینکه اهدای چنین کاری و معرفی» چنگ چغامیش «و پیدایش چنگ پیشرفته درخطه ایران به دبیر کل سازمان ملل، چه هدفی را دنبال کرده و چه نتایجی برای موسیقی امروز ایران، داشته است؟
سوالها را برای آقای حامد جلیلوند فرستادم. پایاننامه کارشناسی ارشد ایشان در رشته انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، با عنوان «سازشناسی فرهنگی موسیقی دستگاهی ایران» است.
(بخشهایی از) نامه حامد جلیلوند:
... امروز من و منیژه جلسهای ۷ ساعته با آقای شکری داشتیم. آشنایی ما با آقای شکری و دیدار اولمان به سال ۸۴ برمیگردد که برای پایاننامه کارشناسی من درباره سهتار بود. بسیار دقیق است. به شدت در حوزه تخصصیش مطالعه داشته و به روز است. با آکوستیک آشنایی دارد و وقتی صحبت میکند فکر میکنی با یک استاد دانشگاه طرفی. با واژگان و تسلطش بر موضوعات از همان جلسه اول، بهتزدهمان کرد!
هنوز در همان آب انبار حکیم قزوین است که اولین بار دیدیمش. این آبانبار همان کارگاهی است که حدود ده دوازده سال پیش آقای شکری از میراث فرهنگی تحویلش گرفته و با شرط اینکه برای بازدید باز باشه اجازه استفاده از آن را برای کارگاه داره. ایشان در قزوین چهره بسیار شناختهشدهای هست و آدمهای مختلف معمولا برای دیدنشان میآیند. از چهرههای شاخص موسیقی هم تعداد زیادی به آنجا رفتوآمد دارند. درب ورودی آبانبار را میراث فرهنگی براش یک پوشش فلزی با پوششی شبیه به شیشه زده. زنگی وجود نداره، فقط یه سیمه که وقتی بکشیش زنگوله پایین پلهها به صدا درمیاد و صاحبخانه متوجه آمدنت میشود و با کشیدن طنابی، در را باز میکند. از پلهها که پایین میری دو طرف با کندههای بزرگ پوشیده شده و حس جنگل را به آدم میدهد. در نهایت فضای اصلی آبانبار، کارگاه ایشان است که با چند پارتیشن چوبی دستساز و زیبا از نی و خرده چوب، توسط خود شکری تقسیم فضایی شده. آب داخل آبانبار نیست و برای تهیه چای و شستن ظروف باید به بیرون مراجعه کنند. همین طور برای دستشویی. عموما هوای سردی دارد، تقریبا در تمام طول سال و همیشه باید چراغ روشن باشد و از دریچه کوچک سقفی میتوان رنگ آسمان را دید و زمان را تشخیص داد. موبایل داخل آن آنتن نمیدهد و از جهان بیرون قطع میشوی.
نکتهای که به نظر من میرسد اینست که بحث احیای سازهای باستانی، تاریخچه چندان زیادی ندارد. اولین تجربهای که من ازش اطلاع دارم برمیگردد به برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله. در آن جشنها، کارگاه سازسازی اداره فرهنگ و هنر (اگر اسمش درست یادم باشد) به سرپرستی ابراهیم قنبری مهر، تعدادی از سازهای قدیم ایران را بازسازی میکند. بعد از آن، با جریان انقلاب، این جریان کمکم خاموش میشود تا اینکه دوباره با اندیشه احیای موسیقی قدیم و با کارهای کسانی چون درویشی و فخرالدینی و... این اندیشه دوباره جان میگیرد. یکی از مهمترین سازهای مورد توجه در این مورد، ساز چنگ است. کسان دیگری هم برای احیای آن اقدام کردهاند از جمله سیامک مهرداد (تهران)، باقرینژاد (کرج) و ظاهرا آقای ناظمی که من امروز اسمش را شنیدم که احیاء کرده بوده است. من خودم با باقرینژاد و شکری هر دو از سالها پیش در ارتباط بودم. چنگ آقای مهرداد را هم دیدهام. چیزی که میتوانم بگویم اینست که شیوه نگاه شکری کاملا متمایز با سایر نمونههاست. برای مثال، برای احیای چنگ، مجموعهای از اطلاعات آکوستیک، باستانشناسی، نشانهشناسی و... را جمعآوری کرده و کاملا مستند صحبت میکند و بسیار دقیق است. از نظر صنعت ساخت هم کارهای بسیار ظریفی انجام میدهد. به عنوان نمونه، سهتاری دارد که تکنیک کاسهاش برگرفته از گنبدهای ایرانی است و بیش از هزار قطعه دارد یا ساز فرش او را هم که کلی سروصدا کرده احتمالا باید دیده باشید و حتما شنیدهاید که با سازمان ملل، طرف قرارداد است. ازدواج کرده. یک دختر مدرسهای دارد و زندگیای واقعا ساده. هر روز تا ۱۱-۱۰ شب هم سر کارش در کارگاهش است. او علاوه بر چنگ چغامیش، چنگ ایلامی، چنگ قزوین، بربط قدیم را احیاء کرده و همانطور که در فایلهای صوتی هم اشاره کرده به یک دورهبندی معتقد است و ویژگیهای چنگ هر دوره را به تفکیک توضیح میدهد و صحبتهای زیادی درباره تفاوت آن با هارپ غربی دارد که عینا برایتان ارسال کردهایم.
در مورد فیلم، عین مطلب شما را برایش پرینت گرفته و بردیم. سوالها را کلمه به کلمه خواند و برایش خیلی جالب بود. گفت کلی انتظار کشیده تا کسی پیدا شود و بالاخره سوالاتی از این دست از او بپرسد. با حوصله تمام آنها را پاسخ داد و سلام ویژه هم به شما رساند و البته تشکر و استقبال از اینکه میزبان خودتان در این فضا باشد. به تمام سوالهایتان پاسخ داد که در فایلهای ضمیمه، عین مصاحبه را با صدای خودش برایتان ارسال میکنیم. در مورد این فیلم اما یک نکته اساسی وجود دارد. ظاهرا اختلافی... بین آقای شکری و کارگردان جوان فیلم در میانه راه پیش آمده... او میگوید کارگردان با اینکه با هزینه شخصی خودش کار میکرد و زمان زیادی گذاشت، عجله... داشت. تمام راشهای اصلی کار هماکنون در اختیار خود آقای شکری است و این جزئی از توافق اولیهشان بوده که همهچیز با تایید شکری و بخشی از سازمان ملل که کارفرمای پروژه احیای ساز بوده صورت گیرد که ریزهکاریها و مسائل علمی تماما رعایت شوند... »
متن گفتگو با سیف الله شکری
(بخشی از گفتگو پیاده شده و کامل نیست. با وجود این برای تکمیل شدن برخی موارد به منابع دیگری مربوط به آقای شکری نیز رجوع شد)
مقدمه:
«سیفالله شکری، متولد ۱۳۵۴حدود ۲۰سالی میشودکه درگیر موسیقی شده و ۱۷سال است که به صورت تخصصی سازسازی را دنبال میکند. او تاکنون حتی توانسته تعدادی از سازهای ایران باستان را نیز از نو زنده کند؛ سازهایی مانند نی ۳هزارساله خوزستان، چنگ باستانی، بربط ایلامی، لیر اشکانی و همچنین ابداع سازهایی چون ساز «نگاره». تازهترین فعالیت او ابداع «ساز فرش» است. (7) میگوید با ابداع این ساز رویای کودکیاش به حقیقت پیوسته است: از کودکی با قالیبافی آشنا بودم و اعضای خانوادهام به این هنر مشغول. به نوجوانی و جوانی که رسیدم همیشه به فکر این بودم که چطور میتوانم احساسات، شادیها، رنجها و دردهای قالیبافان را به گوش همه برسانم».
همچنین با الهام از کار گروهی در فرش بافی، این ساز را چند نفر با هم میتوانند بنوازند. ساز کوچک آن را ۴ نفر، ساز متوسط آن را ۶ نفر و ساز بزرگ آن را ۱۰نفر میتوانند به صورت گروهی بنوازند. اندازه ساز ۱۰ نفره ۲۶۵ در ۱۵۵سانتی متر است. این ساز به صورت همزمان یک ساز مضرابی، چکشی، زخمهای، آرشهای، کوبهای و چند صدایی است.(8) روی این ساز، نقشه فرش قزوین معرق شد.(9) به عقیده او دار قالی در زمان چله کشی محدوده صدایی بین اکتاو صفر و اول پیانو را دارد. قالی به یک سوم بافته شده که میرسد اکتاو صدای دوم پیانو از آن شنیده میشود و وقتی به نیمه میرسد اکتاو صدای سوم تا ششم پیانو از آن به گوش میرسد و به همین دلیل است که وقتی قالی به نیمه میرسد، زنان قالیباف همزمان با بافت آن آواز میخوانند و این یعنی واکنش به صدایی که قالیبافان میشنوند. (10)
حامد جلیلوند و منیژه غزنویان ابتدا سوالات را میخوانند، آنگاه آقای شکری، توضیح مورد لزوم را میگویند برای مثال در مورد اولین سوال که به شعر پیش از اسلام وصحبت دکتر جنیدی مربوط میشودحامد جلیلوند ضمن اشاره به این مهم که سوال البته مربوط به آقای دکتر جنیدی است، مختصری در مورد شعر عروضی پس از اسلام و شعر هجایی پیش از اسلام میگوید. بعد نوبت به توضیح آقای شکری میرسد:
آواز خوان وشعر ایلامی
«البته من صحبتی با آقای دکتر کرده بودم. ایشان در اینجا میگویند کلام ریتم دار. منظورکلام مطنطن شعری نیست. کلام ریتم دار؛ مثل دعاهای نامفهوم مثل موسیقی اوستایی مثل موسیقی تبتی مورد نظر است. آقای شکری شعر نو «غلام حلقه گیسوی شیدایی تو میشود» را میخواند بعد آن را به صورت آواز و با ریتم تکرار میکند و میگوید: به این صورت شعر به صورت آهنگین در میآید. شعر آهنگین».
استاد شکری درجای دیگر نوای آواز خوان چغازنبیل را بازآفرینی میکند که شنیداری است و قادر به نگارش آن نیستم. فقط میدانم که بازتاب حس خودم از آوای خواننده ایلامی است که میاندیشیدم شاید دارد آوای پرندگان را تکرار میکند. شاید صدای بیکلامی است، مثل خود چنگ. شکری میخواند و با اشاره به یک اجرا میافزاید: ما در اونجا شعر نداشتیم. گفتم فرم معابد بودایی بخودش نگیره نه گامی وجود داره نه آوازی».
شباهت با چنگ کهن
«جزو چنگهای عمودی نیست بلکه جزو چنگهای کاسهای است. البته بحث ما کپی کاری نبوده بلکه دوباره سازی بود... مثلا چنگ فرش قزوین را که بازسازی کردیم یک نفر پرسید بود چرا رنگش سیاه است، گفتم اگرمی خواستم برای موزه درست کنم باید رنگش سفید میبود ولی من برای موزه کار نکردهام، من بازسازی کردهام. این رنگ مبین آن چنگ نیست. خمش هم همینه... الان سیم چرمی هم ساخته شده.... این خمش به خاطر فشار بدست آمده است ما قرار است سازی را دوباره سازی کنیم... من خیلی سعی کردم خمش را در آورم... این یک مسئله فنی است (آقای شکری، پیش ازاین هم گفته بود» این ساز با طرح گرافیک قو، با دارا بودن پیشرفتهترین مکانیزم ساختار جعبههای تشدید، قابلیت اجرای ۱۲ فاصله موسیقایی را داراست و توانایی اجرای تمام ملودیهای جهان و باستانی را دارد (به نقل از ایسنا ۳۰/۴/۱۳۸۷).
ما بربط ساسانی را میبینیم.... در تاریخ باستان بربطها وچنگها شبیه هم هستند... اما تفاوتاش نسبت به چنگ چی میشه؟ در چنگ سیم مستقیم به کاسه وصل میشود اما در بربط (دوره ساسانی) شبیه عود خرک دار است.
در هر صورت این حرکت شروع شد.
پارسه یاد
«اولآ در اصل پارسه یاد بوده. قرار بود در اولین المییاد مسکن وشهرسازی سرود آفرینش مربوط به چهار هزار سال قبل با این ساز به اجرا در آید . (11)
اما پروژه؛ سازمان ملل بودجههای بسیار محدودی برای کارهای پژوهشی دارد. البته برای ما اعتبار سازمان ملل مهم بود، در صورتی که خود من دستمزی دریافت نکردم. خیلی از بخش هارا با بودجه شخصی پیش رفتم. وقتی پذیرفتم، باید تمام میکردم. قرار بود سازمان ملل در نشر و اعتبار این فیلم دست داشته باشد. گفتند در نشر داخلی و در هدیه به سران و موزه ملل متحد استفاده میشود. بانکی مون دبیر کل سازمان ملل متحد، از اینکه چنین اتفاقی در قزوین میافتد اظهار خوشحالی کرد. خودم نام پرنده صلح را روی آن گذاشته بودم ولی اسم چنگ، چنگ چغامیش است چرا؟ چون در چغامیش بدست آمده و متعلق به یک دوره خاص است. همچنان که جام ارجان به دلیل اینکه در ارجان بهبهان کشف شد جام ارجان نامیده میشود. همین حرفی که آقای تهامینژاد زدن باید چغامیش باشه. چنگ چغامیشه. اگر تو اینترنت سرچ کنین اولین مصاحبه من هم همین را گفتم که براساس اطلاعات باستانشنان میگویم چنگ چغامیش چون باستانشناسان مهر چغامیش را زدن. (12)
الان شیوه چنگ نوازی نداریم. تنها هارپ نواز حرفهای ایران همسر مجید انتظامی است. خانم صدر [آذر نوش صدرسالک] مابقی دارن مینوازن بر اساس متد اروپایی دارن میزنن، آنطور که متخصصین میگن، اتنو موزیکولوژیستها میگن، باستانشناسها میگن، یک تفاوت عمده بین چنگ و هارپ وجود دارد (13) در نوازندگی. در هارپ از دو تا انگشت یک، دارن استفاده میکنند (اگر اشتباه نکنم) یعنی شش تا یا هفت انگشت استفاده میکنند، الان حضور ذهن ندارم، اما در چنگ از ده انگشت استفاده میشود».
در اینجا آقای شکری از شاگردان ودوستان حاضر در آب انبار میپرسد: سازهایی که از خانواده چنگ الان باقی مونده و شیوه نوازندگیاش هست چیه؟ همانها که گفتم از چنگ کاسهای چغامیش، استفاده شده.
و می شنویم که بچهها از تنبور خبر میدهند و در اینجا بحث شکل نمایش بین استاد و شاگردان وتابلوها و کتیبههایی ازچنگ نوازان دوران آشور بانیپال و تاریخ موسیقی ایران باستان را بخود میگیرد که فقط میتوان آن را حدس زد. ودر تمام این موارد استاد شکری از کشف نحوه نوازندگی چنگ در جهان کهن و تفاوتاش با هارپ میگوید و میافزاید: این شیوه هنوز وجود دارد. حتی در تنبور نوازی و فرمهایی که در تنبور نوازی میزنن، مضراب نوازی ی عرف نیست. در تصاویر مربوط به آشور بانیپال هم ده انگشته است. این بحثی کاملا تخصصی است که هیچ کس تا به حال به آن نپرداخته (در اینجا آقای شکری به فیلم جدیدی اشاره میکند که در مورد پژوهشهای او دارد ساخته میشود).
و در بحث زنانه یا مردانه بودن چنگ باز سازی شدۀ چغامیش میگوید:
ما مهر چغامیش را کاملا بازسازی کردیم و نوازندهها میزنند و آهنگ ساختیم. فقط دوست دارم این آهنگو بشنوین از نزدیک. من خودم بالشخصه وقتی دیسکاش اومد، واقعا وقتی میزنه رعب برم میداره. دو گروه اون کوبهایها، اون چنگها. اصلا شعر نداشتیم همانطور که گفتم. اینجا یک بحثی داریم که چنگ در ایران زنانه است. دو باستانشناس، با دو اعتقاد مختلف وجود دارند که میگن این نوازندگان زن هستند و مرد. چون دقیقا نمیشه تشخیص داد که چی ان. اما من خودمعتقدم چنگ سازی است مطلق زنانه. دلیلاش هم اینه. سیمهای چنگ برای اینکه..... باید بسیار سفت کشیده بشه به همین دلیله که میگم.... مگر یک نوع چنگ پوستی که آن را در مقاله عبدالقادر مراغی دیدم (استاد شکری در اینجا عملا با نواختن چنگ تفاوت نوازندگی زنانه و مردانه را نشان میدهد) اما درمعابد ایلامی میبینیم که نوازندگان چنگ در آنجا مرد هستند. اما در دوره هخامنشی به بعد همه جا نوازندگان زن هستند. شاید دلیلاش زن سالاری _ در امور اجتماعی - در این دوران است یا اینکه زنان نقش بیشتری در امور دارند. یا شاید هم موضوع بیولوژیک و فیزیکی باشد. (در اینجا به ارکستر و هم نوازی در دوران هخامنشی اشاره میشود.)
البته از نظر تاریخی رودکی چنگ نواز بوده. رودکی اولین مرد چنگ نوازایرانی است. میدانید که رودکی کور نبوده به چشمانش میل کشیده میشه. مولوی هم چنگی بوده.
مقوله تاثیرات
[کار ما] در شهر قزوین تآثیرات زیاد داشته. در موزههایش جستجو کنید دو تا چنگ میبینین. اگر در اینترنت سرچ کنین میتوانید از سال ۱۳۸۶ به این طرف آمار روبه رشد کنسرتها در قزوین را به بینید. حد اقل سه کلاس آموزش موسیقی در این شهر هست که رقابت بسیار زیادی بین آنها وجود دارد. (14) اما در مورد تا ثیرات بین المللی؛ اولین بار بشما میگویم ما برنامه پایه گذاری اولین پژوهشکده بین المللی موسیقی در نوازندگی و ساخت، تحت حمایت مطلق سازمان ملل را داریم. حتی من اگر فقط به اندازه پایه گذاری آجر قدم بردارم برایم کافی است. این رویایی نیست. حالا ده سال بعد یک خشتاش پایه گذاری شده باشد تآثیر بسیار بنیادی بر جای گذاشته و شروع یک جریانی شده است. تلاشم این است که بیمصرف نباشم. من فقط وظیفهام کار کرن است.
مستند سازی و فیلم مستند
آقای شکری در گفتگو و مصاحبههایش بر مستند سازی تاکید داشته است از جمله اینکه به ایسنا گفت: «تمام اسناد مربوط به این ساز بهصورت یک کتاب و CD مستند تهیه و مراحل ساخت آن جمع آوری شده است که بهزودی در اختیار علاقهمندان آن قرار خواهد گرفت.» (15)
در اینجا مستند سازی به معنای داکیومنتیشن است که البته با فیلم سازی مستند میتواند تفاوتهایی داشته باشد. فاصله تولید فیلم بر مبنای داکیومنتیشن و فیلم چهره نمایی به توافقهای اولیه و قرار دادهای کتبی وشفاهی مرتبط است. آقای شکری در باره اخلاق مستند سازی و توافقها و تائید یا عدم تائید کار در همان نوار صدا میگوید:» پروژه دقیقا این بود؛ ثبت مراحل ساخت این پروژه. (16) من به آنها میگفتم؛ شما باید یک واقعه را ثبت کنید نه حالات یک شخص را. اما وقتی در باره حرفه ساخت فرش کار میکنیم فرق میکند. ۲۵ نفر از بزرگترین فیلمسازان ایران در باره فرش ایرانی فیلم ساخته و به فرش پرداختهاند. تمام مراحل فرش بافی... فیلمیهایی است با محوریت فرش نه با محوریت فرشباف. مهم محوریت است. هر حرکتی چند دوره دارد اگر آن حرکت را در دوره خودش نبینیم، قضاوت وپیش بینیمان اشتباه خواهد بود. هر تفکری وهر حرکتی از جنین، نوزدادی، رشد، کودکی، نوجوانی و پختگی (ونه پیری) دارد. حرکت ما، در اینجا، برای اولین بار در ایران است که شخصی موسیقی ایرانی را تا سازمان ملل، پیش میبرد. حالا باید ادامه پیدا کنه، ادامه پیدا کنه وبره جلو. باید یک جایی شروع بشود دیگر... این اتفاق داستانش به این شکل بود... بحثی که با این دوستان داشتیم این بود. تاکید داشتم که در بررسی، این دو چیز باید مورد توجه قرار بگیرد:
اولا اتفاقی است که به سفارش سازمان ملل دارد میافتد توسط یک هنرمند و اتفاق دیگر از لحاظ گذر. و در وجه هنری، این گذر مهمی میتواند باشد. زیرا اولین بار کاری دارد انجام میشود بطور جدی، بدون هیچ ادعایی وهمین مستقیم منتقل شده به یک بخش معتبر بین المللی و میتواند فرصت بسیارخوبی باشد برای اینکه کارهای بزرگتر و قوی تری بشود.
نامه حامد کلجهای
* - «پارسیاد» نام نخستین المپیاد معماری و شهرسازی (17) بود به دبیری رضا پوروزیری؛ (رئیس بخش اسکان بشر سازمان ملل متحد در ایران) بنا بود در سال ۲۰۰۸ در تخت جمشید (پارسه) (18) برگزار شود و در این میان اقدام به ساخت ساز چنگ چغامیش به عنوان میراث گرانبهای این سرزمین کهن به عنوان سمبل موسیقی ایران زمین توسط سیف الله شکری جریانی بود که من در مسیر ساخته شدنش به عنوان مستند ساز از اولین لحظهها حضور یافتم؛ قرار بر این بود که پرده برداری از چنگ در یک مراسم با شکوه همراه کنسرتی با حضور تعداد زیادی چنگ نواز برگزار شود؛ که چنگ اصلی و چنگهای بازسازی شده دیگرتوسط استاد سیف الله شکری سمفونیای را مینواختند با نام سرود پنج هزار ساله آفرینش؛ یک سمفونی خاص ساخته شده توسط یکی از اساتید بزرگ موسیقی کشور؛ پس از آن چنگ چغامیش به عنوان سمبل موسیقی ایران زمین به دبیر کل سازمان ملل به عنوان صفیر صلحی از سوی مردم ایران اهداء میشد تا از پارسه مقر پیشین سازمان ملل (به اعتقاد اینجانب) سفری را آغاز کند به سوی سازمان ملل کنونی در نیویورک اما همانطور که در کپشن پایانی فیلم یاد کردهام به دلایلی این مهم اتفاق نیفتاد و انتقال المپیاد به شهر آکسفورد در لندن این جریان را در ایران رو به خاموشی و فراموشی برد؛ بعدها در مراسمی بسیار کوچک در شهر قزوین چنگ به نمایندهای از سازمان ملل اهداء شد؛ برای من که در تمامی مراحل ساخته شدن این ساز در کنار سیف الله شکری و دبیر المپیاد جناب رضا پوروزیری بودم دیدن حسرتها برای از بین رفتن تمامی تلاشها و دغدغهها برای معرفی فرهنگ و تمدن ایران زمین در آن مقطع از زمان مرا واداشت به آنکه نام فیلمم را «پارسیاد» بر گزینم تا خاطره آن روز و روزگار و آن جریانی که میتوانست موجب افتخار و سربلندی هر ایرانی باشد را زنده نگاه دارم.
* صدا:
در سراسر فیلم صدای موسیقی ایرانی جریان دارد؛ از تکنوازیهای هارپ توسط تارا جف از معدود چنگ (هارپ) نوازانی که در ایران هم اجراهای بسیاری داشته و قطعاتی از گروه شاهو که در سالهای اخیر تنها گروهی هستند که از چنگهای دوره ساسانی درارکستر سازهای ایرانی استفاده کردهاند و همچنین گروه شمس به سرپرستی کیخسرو پورناظری؛ در انتها سر انجام پس از تستهای صدایی در کارگاه آقای شکری قطعهای کوچک را من ضبط کردم که توسط ایشان نواخته شد؛ بنا داشتم تا چنگ چغامیش را در دست بانویی سفید پوش در کنار معبد چغامیش و در تخت جمشید تصویربرداری کنم که باز هم به دلایلی این جریان اتفاق نیفتاد و مجبور به استفاده همان قطعه کوتاه در فیلم شدم. آقای شکری در انتها میگوید که صدای این ساز سحر آمیز است و من با ایجاد وقفهای و استفاده از یک قطعه آوایی فاصلهای ایجاد کردم تا مخاطب خود درباره این صدا قضاوت کند که پس از آن شنیده میشود وبا استفاده از صدای گنجشکها همزمان با شنیده شدن صدای این ساز خواستم حس سحر انگیزی را ایجاد کنم حال آنکه چقدر موفق بودهام نمیدانم.
*- بیشک چنگ در همه دوران، سازی زنانه بوده است؛ اما چنگ در ادبیات و فرهنگ ایران یک شخصیت است نه یک ساز
میده که سر به گوش من آورد چنگ و گفت
خوش بگذران و بشنو از این پیر منحنی
اما در رابطه با چنگ چغامیش باید دید در دوران جدید آیا میتواند جایگاه خودش را دوباره در موسیقی ایرانی باز یابد چه به دست زنان نواخته شود چه مردان؟
یاد آور میشوم که پروژه مذکور از دی ماه ۱۳۸۶ تا اردیبهشت ۹۰ به دلایلی همچون طولانی شدن پروسه ساخت ساز، انتظار برای برگزاری المپیاد و جمع آوری آرشیو تصویری از سطح اینترنت (چرا که تقریبا منابع بسیار اندکی درباره این ساز در ایران وجود دارد) و همچنین تدوین، پروسهای طولانی مدت را سپری کرده است؛ در تمامی این مراحل من فیلمساز تنها بودهام و علیرغم آنکه در سایت آیارا (اسپانسر چنگ) مطرح شده بود که کتاب و فیلم مستند این پروژه با حمایت مستقیم سازمان ملل انتشار خواهد یافت ولی همچنان تا پایان کار (البته در این مرحله چرا که معتقدم چنگ بسیار بیش از اینجای کار دارد) بنده با هزینههای شخصی کار را به اتمام رساندم؛ هیچ یک از نهادهای دولتی همچون مرکز گسترش، شرکتهای فیلمسازی خصوصی، شهرداری قزوین، استانداری حتی میراث فرهنگی تهران و قزوین برای کمک به این پروژه (احتمالا به دلیل آنکه درباره موسیقی است نه سوژههای مورد پسند آقایان) اقدامی نکردند؛ و نظر به آنکه تا این تاریخ هیچ فیلمی در سینمای مستند ایران که به طور خاص درباره چنگ اطلاعات جامعی بدهد وجود نداشت بنده تصمیم گرفتم تا فیلم کنونی را به وجود آورم؛ بدیهی است ظرف آن کوچک است و گنجایش کم؛ شانس کاندیدایی در جشنواره سینما حقیقت مرا به اجبار برای بازگرداندن بخشی از هزینهها تا واگذاری فیلم به آن نهاد دولتی پیش برد اما افسوس که پس از نزدیک به یک سال این فیلم در آرشیو مرکز خاک میخورد و در هیچ جایی هم اکران عمومی نداشته «
***
ادامه سخن
شاید در مورد چنگ چغامیش و بازسازیاش، هنوز سخنان آخر گفته نشده وباید در مجامع علمی، هنری و دانشگاهی ایران و سراسر جهان بر زبان آید و سنجیده شود.
پی نوشت:
1- فصل دوم کتاب ««origins of musical instrument در هنگام اشاره به نظریه پردازان موسیقی از فیثاغورت به بعد، دچار خبط خنده داری میشود و در میحث» تئوریسینهای عرب در عرصه موسیقی «نام چهار نفر را میبرد که همگی ایرانیاند: از جمله کندی (اهل فرغانه)، فارابی، ابوعلی سینا و صفی الدین (ارموی یا اهل ارومیه). در هنگام اشاره به هارپ هم نامی از چغامیش در میان نیست. (در ص۲۰۳) به هارپهای پیشرفته بدست آمده در مقابر آسیای صغیر متعلق به ۳۵۰۰ قبل از میلاد و در مصر ۱۲۰۰ قبل از میلاد اشاره شده ولی خبری از چنگ چغامیش به گوش نویسنده نرسیده است. bayes. wustl. edu/etj/music/m۲k. pdf
2 - دو پروفسور مرحوم Pierre Delougaz و Helene Kantor در فاصله ۱۹۶۱ تا ۱۹۷۸ در منطقه چغامیش کارکردند و میراثی را که خانم کانتور بر جای نهاد توسط دستیار سابقاش پروفسور عباس علبزاده و انتشارات بخش شرقی دانشگاه شیکاگو منتشر میشود.) به نقل از http: //oi. uchicago. edu/research/projects/cho
3 - فصلنامه فروزش، شماره چهارم (پاییز ۱۳۸۸)، رویه ۱۰۲ تا ۱۰۶
4 - متاسفانه منظور از این واژهها را در نیافتم برای مثال واژه ترکی قیش در فرهنگ معین به معنای چرم. تسمه، دوال کمر. چرمی که سلمانیان تیغ خود را بدان تیز کنند. وکنایه از: نان خمیر و فطیراست.
5 - هنگام بحث از چنگ به عنوان یک ساز مهاجر، لحظاتی از نمایش عروسکی حسن و خانم حنا (صحنه چنگ اسیر شده در دست غول) اقتباس فاطمه ابطحی به کارگردانی مرحوم اردشیر کشاورزی با موسیقی مرحوم جلال ذوالفنون و یک نقاشی از کتاب جک ولوبیای سحر آمیز هم دیده میشود.
6 - عبدالله عباسی: من از چهار، پنج سال پیش تصمیم گرفتم این ساز را احیا کنم، البته خیلی سال بود به این ساز فکر میکردم. سرانجام کار را شروع کردم و همزمان خانم شاهین که از سوئیس آموزش دیده بود، در این زمینه آموزشهایی را آغاز کرد... خانم شاهین که در سوئیس آموزش دیده، زندگی خود را در آن کشور رها کرده و آمده تا این ساز را تدریس کند. به نظر من باید از تجربیات او در این زمینه استفاده کرد و در دانشگاهها و مراکز فرهنگی سرمایهگذاریهای لازم برای احیای دوباره این ساز صورت داد. رونق دادن دوباره به این ساز از چنان اهمیتی برخوردار است که میتوان حتی حقوق معلم را داد و از هنرجو شهریه نگرفت، چون نیاز به این ساز در موسیقی ما بسیار زیاد است. (گفتگوی زهرا راد باعبدالله عباسی - موسسه فرهنگی اکو به نقل از http: //ir. ecieco. org/news-۵۹۳۲. aspx (۲۳ آبان ۱۳۹۱)
چنگ عبدالله عباسی - در نگار خانه اکو (تهران - آبانماه ۱۳۹۱)
7 - در اجرای سمفونی ی» سازفرش «(ساخته سید کمال رضایی) سیف الله شکری، نوازند میهمان» فرش «بود. از او به عنوان یکی از اعضاء گروه هشت نفره زروان هم نام برده شده است.
8 - خبر آنلاین – ۱۷اسفند -۱۳۹۰
9 - به نقل از پایگاه خبری رسانه قانون
10 - روزنامه شرق - ۲۰/۱۰/۹۰
11 - سیف الله شکری گفت: این سرود که در لوحی به خط میخی کشف شده پس از برگرداندن به نتهای امروزی در یکی از دانشگاههای خارج از کشور قابلیت اجرا پیدا کرده است. (سایت ART به نقل از روزنامه کیهان)
12 - سیفالله شکری - محقق و کارشناس پژوهشی - در این باره با اشاره به مُهر یافت شده در چغامیش توسط پرفسور دلوکاس و دکتر کانتور به ایسنا گفت: با توجه به این اسناد این ساز قدیمیترین ساز زهی جهان است که از شش هزار سال پیش در ایران مورد استفاده قرار گرفته، اما هنوز بهدرستی مشخص نیست که این ساز مربوط به کدامین طایفه است.
بهگفتهی او، براساس همین اسناد ثابت شده است که اولین موسیقی ارکستر دنیا در ایران تشکیل و برگزار شده است. شکری عنوان کرد، مدل بازسازی شده نیز از همان چوپ گردویی است که در مدلهای باستانی آن نیز به کار میرفته است و تاکنون برخی از نتهای آن در لوحهای میخی دیده شده است. (به نقل از ایسنا ۳۰/۴/۱۳۸۷)
13 - در ایران باستان این ساز تنها دارای ۲۰ سیم بوده و قد آن تا روی زانو میرسیده است… بعد از اینکه این ساز در ایران فراموش میشود، در اروپا تکامل پیدا میکند و به این ترتیب تعداد سیمهایش بیشتر میشود و تا ۴۷ سیم ارتقا پیدا میکند. در ایرانباستان به ساز چنگ، چانگ یا اٍرپا گفته میشد، که احتمالا واژه هارپ هم از آن منشا گرفته است. (عبدالله عباسی - ساز ساز – موسسه فرهنگی اکو - ۱۳۹۱)
14 - در باره ساز سروش و ابداع ساز برای معلولان نیز میتوان به منابع مختلف تحت نام سیف الله شکری مراجعه کرد.
15 - خبرگزاری دانشجویان ایران – ۳۰/۴/۸۷ با نخستین ساز زهی جهان در ایران، سرود پنجهزار سالهی آفرینش نواخته میشود. نخستین ساز زهی جهان در سرای سعدالسلطنه قزوین رونمایی شد؛ قرار است سرود پنجهزار سالهی آفرینش توسط آن اجرا و نمونهاش به رییس سازمان ملل متحد اهدا شود.
16 - در اینجا به یاد مجتبی میرطهماسب میافتم که به گفته محمدرضا درویشی:» طی شش سال با هزینه شخصی خود بیش از صد ساعت راش از پروژه عبدالقادر مراغی دارد «. به نقل از سایت موسیقی ایران http: //www. musicema. com منبع روزنامه آرمان نوشته: آمن خادمی (۱۱ تیر ۱۳۹۰)
17 - نخستین المپیاد جهانی طراحی شهری اسکان بشر سازمان ملل متحد (پارسیاد) که قرار بود در سال ۲۰۰۸ در ایران و در تخت جمشید برگزار بشه به دلایلی به شهر آکسفورد در لندن منتقل شد. به نقل از سایت ا نجمن تخصصی شهرسازی ایران http: //anjoman. urbanity. ir/showthread. php
18 - بنا به گزارش خبرگزاری مهر از قول رئیس سازمان میراث فرهنگی کشور؛ قرار بود این المپیاد درشهرشیراز برگزار شود (۱۳۸۶/۰۴/۲).
- این نوشته ابتدا در ویژه نامه نوروزی انسان شناسی و فرهنگ منتشر شده و توسط فیلمساز برای باز نشر به رای ُبن مستند ارایه شده است.