فرصت‌های مکرر
آسیب‌شناسی اجتماعی در فیلم مستند «صحنه‌هایی از یک طلاق»

[ رویا فتح‌الله‌زاده* ]

فیلم مستند صحنه‌هایی از یک طلاق (به کارگردانی مشترک شیرین برق‌نورد و محمدرضا جهان‌پناه)، روایتگر ماجرای طلاق زوج جوانی‌ست که پس از سال‌ها زندگی مشترک تصمیم به جدایی گرفته‌اند.
داستان ازاین‌قرار است که «باشو» و «مریم» سال‌ها قبل پس از آشنایی و دوستی، به پیشنهاد مادر «مریم» با هم ازدواج می‌کنند. آن‌ها در خانه‌ی پدری «مریم»، زندگی مشترکشان را با عشق و علاقه و اشتیاق به آینده شروع می‌کنند. روزهای نخست زندگی مشترک، به خوبی می‌گذرد اما به تدریج تفاوت و تناقض‌های میانشان بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود تا این‌که «مریم» احساس می‌کند که دیگر رابطه‌شان به بن‌بست رسیده است؛ بنابراین مسئله‌ی طلاق را با «باشو» در میان می‌گذارد و وی نیز می‌پذیرد. بااین‌حال «باشو» مجبور است تا زمان پیدا کردن آپارتمانی مستقل، در خانه‌ی مریم بماند. فیلم، در همین فاصله‌ی روزهای پس از طلاق و تلاش «باشو» برای مستقل شدن شکل می‌گیرد. آنچه فیلم صحنه‌هایی از یک طلاق را منحصربه‌فرد می‌کند نمایش کنش‌ها و رفتارهای زن و مردی‌ست که پس از طلاق به صورت مشترک و در کنار هم مصائب و مشکلات روزهای پس از طلاق را تجربه و تحمل می‌کنند.
فیلم بازگوکننده فرایند طلاق از زاویه‌ی دید کنش‌گران آن است. کنش‌گرانی که آن را به‌عنوان آخرین راه‌حل رابطه‌ای دانسته‌اند که دیگر به پایان حیات زنده و پویای خود رسیده است.
در این مستند می‌توان آسیب‌شناسی اجتماعی طلاق را در جامعه‌ی ایران جستجو و بازیافت. عدم بلوغ ذهنی و رمانتیسم ازدواج، طلاق پنهان یا عاطفی (۱)، طلاق و مسئله‌ی پذیرش اجتماعی از جمله مسائلی‌ست که در فیلم قابل واکاوی است.

-عدم بلوغ ذهنی و رمانتیسم ازدواج
در هر جامعه‌ای ازدواج نه‌تنها به بلوغ جسمانی دو طرف نیاز دارد بلکه بلوغ ذهنی و آمادگی روانی نیز از شرایط لازم در تحقق مطلوب آن به شمار می‌رود. بلوغ ذهنی یا روانی به شناخت واقعیت‌های جامعه و آگاهی از ویژگی‌های مثبت و منفی ازدواج اشاره دارد. یکی از مسائل مربوط به عدم بلوغ ذهنی در ازدواج مسئله‌ی «رمانتیسم ازدواج» است.  رمانتیسم ازدواج یعنی آرمان‌سازی کردن درباره‌ی ازدواج و عدم توجه به ابعاد واقعی آن؛ بدین‌صورت که فرد می‌پندارد با ازدواج بهشتی برین فراهم می‌شود و تمامی مسائل حیاتی و دشواری‌های زندگی پایان می‌پذیرد. در چنین شرایطی که فرد تنها یکروی سکه را دیده و برای تحمل شرایط اجتناب‌ناپذیر زندگی آمادگی نیافته است، رویارویی‌اش با انواع مسائل زندگی مشترک، وی را دچار سردرگمی، ناامیدی و بحران می‌کند. او خود را می‌بازد و به افرادی که در چنین حصاری (به‌زعم وی) گرفتار نشده‌اند رشک می‌برد؛ همین حالت روانی اندیشه طلاق را آرام‌آرام در ذهنش ایجاد می‌کند (نک ساروخانی، ۱۳۷۶، ۷۶-۷۵).
در مستند صحنه‌هایی از یک طلاق، «مریم» در فرایند ازدواج دچار رمانتیسم ازدواج شده است. او در زمانی که تصمیم به ازدواج می‌گیرد به بلوغ ذهنی و روانی لازم نرسیده بود و با ازدواج می‌خواست به بخشی از آرزوهایش که هرگز تحقق نیافته بود دست یابد. او می‌گوید: «تمام چیزهایی رو که دوست داشتم توی زندگی‌ام، دلم می‌خواست با این آدم (باشو) تجربه کنم». از سویی وقتی «مریم» می‌خواهد از چگونگی شکل‌گیری ازدواجش بگوید به نقش مادرش تاکید می‌کند. مسئله‌ی ازدواج نه از سوی «باشو» و نه از سوی «مریم» اندیشیده نشده بود و با پیشنهاد مادر «مریم» آن دو تصمیم به ازدواج می‌گیرند.
مریم: «یک جایی بود که به مامانم گفتم که من یه کسی رو دوست دارم و مامانم به من گفتش که چند وقته می شناسیش؟ گفتم نزدیک به سه سال، دو و نیم سال ... (مادرم) گفت: پس چرا با هم ازدواج نمی‌کنید... یا ولش کن یا باهاش ازدواج کن... »
«باشو» نیز به بلوغ ذهنی و استقلال مالی نرسیده بود. خانواده‌ی وی ازهم‌گسیخته بود، شب‌ها در محل کارش می‌خوابید و جایی برای زندگی نداشت. زمانی که «مریم» پیشنهاد ازدواج را مطرح می‌کند او بیشتر از این‌که نیاز به شریک زندگی داشته باشد نیاز به یک سرپناه و انگیزه برای ادامه زندگی داشت که تمام آن‌ها را در زندگی مشترک با مریم تحقق‌یافته دید. زمانی که از وی دلیل ازدواجش پرسیده می‌شود، نخستین پاسخی که می‌دهد این است: «دنبال یک سرپناه می‌گشتم»؛ سپس به مواردی چون هدفمند شدن در زندگی اشاره می‌کند. باشو: «اون موقعی که ازدواج کردم... یه مدتی توی ماشین خوابیدم، اون موقع با ماشین کار می‌کردم. بعد رفتم خونه‌ی یکی از خواهرهام؛ بعد هم رفتم سر یک کار ثابت، دیگه توی همون شرکت (شب‌ها) می‌خوابیدم... شاید یکی از دلایلی که این اتفاق (ازدواج) افتاد همینه که دنبال یک سرپناه می‌گشتم... »
بنابراین هر دو سوژه در تصمیم برای ازدواج دچار «رمانتیسم ازدواج» شده‌اند و پس از چند سال، زمانی که در مواجهه با مسائل و واقعیت‌های زندگی مشترک، آرمان‌هایشان را تحقق نیافته دیدند، رابطه‌شان به تدریج سرد و کمرنگ شد.

-طلاق پنهان یا عاطفی:
طلاق آشکار به طلاقی گفته می‌شود که همسران با مراجعه به دادگاه خانواده به‌طور رسمی از یکدیگر جدا می‌شوند و سند ازدواج خود را باطل می‌کنند؛ اما طلاق پنهان یا عاطفی طلاقی‌ست که از هر نظر ویژگی‌های نوع اول را دارد ولی به دلیل وجود موانع فرهنگی، ارزشی، معنوی، موقعیتی و قانونی خاص، آشکار نمی‌شود. درواقع این‌گونه طلاق‌ها اتفاق می‌افتند بدون این‌که ازدواج باطل شود. طلاق عاطفی به معنی زندگی زیر یک سقف بدون همدلی و علاقه‌ی متقابل است. این شیوه‌ی زندگی اثرات مخرب بر رفتارهای فردی و اجتماعی همسران دارد و تهدیدی جدی برای بسیاری از خانواده‌های ایرانی به شمار می‌رود.
در حرف‌های «مریم» نیز به چنین مسئله‌ای تاکید می‌شود. درواقع عمده عامل طلاق آشکار آن دو، رسیدن به مرحله‌ی طلاق عاطفی بوده است. «مریم» زندگی‌شان را فاقد احساسات و عواطف لازم برای یک زوج می‌بیند. به نظر «مریم» اگر وی به لحاظ احساسی تامین می‌شد هیچ‌گاه پیشنهاد طلاق را مطرح نمی‌کرد. مریم: «این رابطه هیچی نداشت برای هردومون؛ این رابطه اون شادابی رو نداشت، یک جوری وظیفه بود. انگار که ما طبق وظیفه، طبق قراردادی که با هم گذاشتیم اسممون زن و شوهر است... در نهایت (این رابطه) نمی‌تونه اون چیزی باشه که منو راضی کنه... تو با ازدواج کردن دنبال یک زندگی احساسی هستی. یک زندگی حسی قوی می‌تونه هر ناملایماتی رو برای یک زن بی‌اهمیت کنه... ما فضای مشترک با هم کم داشتیم، خوشی کم داشتیم... اون زندگی احساسی هی کمرنگ شد، کمرنگ شد و جایش را به یک زندگی منطقی داد...»
«پل بوهانان»(۲) (روانشناس و اندیشمند اجتماعی)، شش مرحله‌ی طلاق را متمایز می‌سازد. به باور وی زوجی که از یکدیگر جدا می‌شوند ناچار هستند این شش مرحله را بگذرانند.
۱. طلاق عاطفی
۲.طلاق قانونی (۳)
۳. طلاق اقتصادی (۴): به تقسیم ثروت و دارایی مربوط می‌شود.
۴. طلاق هماهنگی میان والدین: مربوط به بحث نگهداری فرزندان است.
۵. طلاق اجتماعی (۵): به تغییرات در دوستی‌ها و سایر روابط اجتماعی مربوط می‌شود که فرد طلاق گرفته با آن‌ها سروکار دارد. (قطع رابطه با دوستان و آشنایان فرد مقابل)
۶. طلاق روانی (۶): از طریق آن فرد سرانجام باید پیوندهای وابستگی عاطفی را قطع کند (گیدنز،۱۳۸۷: ۴۴۲-۴۴۱).
در این مستند نیز همسران از همین شش مرحله عبور می‌کنند. آن‌ها در وهله‌ی اول (برای نخستین بار «مریم»)، زندگی‌شان را فاقد احساسات و عاطفه لازم می‌یابند (طلاق عاطفی)؛ سپس به صورت قانونی با مراجعه به دفتر رسمی از هم جدا می‌شوند (طلاق قانونی)؛ به تدریج «باشو» به آپارتمانی دیگر نقل‌مکان می‌کند (طلاق اقتصادی). آن‌ها فرزندی ندارند تا برای نگهداری‌اش به تفاهم برسند اما هر دو از شبکه خویشاوندی و دوستی یکدیگر جدا می‌شوند. در انتهای فیلم «مریم» از مادرش فیلم می‌گیرد تا به قول خودش برای «باشو» که در سفرکاری است ارسال کند. مادر با بغض از «باشو» گله و شکایت می‌کند که چرا از آن‌ها خبری نمی‌گیرد و حتی طی یک تماس کوتاه جویای حالشان نمی‌شود (طلاق اجتماعی). سرانجام در مرحله طلاق روانی، وابستگی عاطفی‌شان قطع می‌شود تا جایی که «باشو» پس از یک سال و نیم با دختری دیگر ازدواج می‌کند.

-طلاق و پذیرش اجتماعی:
در جهان معاصر با توجه به مسائل اجتماعی و فرهنگی موجود در کشورهای درحال‌توسعه میزان طلاق افزایش‌یافته است. جامعه‌شناسان، دگرگونی در ساختار خانواده، توقعات فزاینده همسران از یکدیگر، استقلال مالی و تغییر نگرش زنان و کمرنگ شدن ارزش‌ها و از بین رفتن قبح اجتماعی طلاق را از مهم‌ترین عوامل افزایش طلاق در جوامع امروزی می‌دانند (نک کوئن، ۱۳۷۹: ۱۸۲)؛ اما آن‌ها به‌طور اساسی طلاق را پدیده‌ای شوم و سراسر تاریک نمی‌بینند و بر این نکته تمرکز دارند که طلاق آخرین مرحله پس از فرصت‌های مکرر همسران به یکدیگر و یک راه‌حل اجتماعی پذیرفته‌شده برای ازدواجی‌ست که با موفقیت همراه نبوده است. در جامعه‌ی ایران نیز می‌توان چنین عناصری را در فهرست عوامل اجتماعی موثر بر طلاق دانست؛ اما با توجه به این‌که هنوز نهادهای سنتی جامعه ایران از جمله نهاد خانواده هنوز کارکردهایش را از دست نداده است، طلاق مسئله‌ای کاملاً پذیرفته‌شده از سوی خانواده‌ها محسوب نمی‌شود.
در فیلم، مسئله‌ی خانواده سنتی، قبح طلاق برای آن‌ها و پذیرش اجتماعی طلاق یکی از چالش‌های پیش روی «مریم» به‌عنوان یک «مطلقه» است. از همین روی «باشو» و «مریم» تا دو سال، خانواده و آشنایان را از ماجرا مطلع نمی‌کند. آن‌ها می‌خواستند آسیب‌ها و چالش‌هایی را به تاخیر بی‌اندازند که «مریم» پس از طلاق به لحاظ خانوادگی و اجتماعی متحمل خواهد شد. زمانی که از «مریم» دلیل پنهان کردن طلاقشان پرسیده می‌شود او چنین می‌گوید: «کلاً به خاطر اون‌هاست (مادر و پدرش) که ما الان داریم این‌جوری زندگی می‌کنیم. تقریباً هیچ‌کس از خانواده‌ی من و «باشو» نمی‌دونند. به خاطر اون بافت سنتی‌ای که تو خونمون هست، دختر باید با کفن از خونه شوهر برگرده، حالا تحت یک شرایطی باشه جدا شدی حالا آفتاب و مهتاب تو رو نبینه، با کسی حرف نزنی و نخندی و بیرون نری؛ و صدبرابر اوضاع خراب‌تر از وقتی‌ست که تو مجردی و توی خانواده سنتی هستی».

پی‌نوشت
1. Divorce The Emotional
2. Paul Bohannan
3. The Legal Divorce
4. The Economic Divorce
5. The Social Divorce
6. The Psychic Divorce

منابع
ساروخانی، باقر، طلاق، پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن، چ دوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۶
ستوده، هدایت الله، آسیب‌شناسی اجتماعی (جامعه‌شناسی انحرافات)، چ ۲۴، تهران: آوای نور،۱۳۹۴
کوئن، بروس، مبانی جامعه‌شناسی، ترجمه غلام عباس توسلی، رضا فاضل، چ ۱۱، تهران: سمت، ۱۳۷۹
گیدنز، آنتونی، جامعه‌شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، چ ۲۲، تهران: نی، ۱۳۸۷

*دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی فرهنگی

صحنه‌هایی از یک طلاق
تهیه‌کننده، کارگردان و فیلم‌بردار: شیرین برق‌نورد و محمدرضا جهان پناه، تدوین: شیرین برق‌نورد، صداگذاری و میکس: امیرحسین قاسمی، گرافیست: علی باقری.

در همین زمینه بخوانید:
گفت‌وگو با شیرین برق‌نورد و محمدرضا جهان‌پناه

 

منبع: رای بن مستند | تاريخ: 1394/09/29
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد