سانسور کردن هنر نیست
یادداشت کارگردان، درباره ی فیلم مستند "خاطره نی آوران"

[ هادی آفریده ]


موضوع و ایده
ایده ی ساخت مستند "خاطره نی آوران" خیلی اتفاقی من را پیدا کرد، یا شاید من آن را پیدام کردم. اردیبهشت سال 1387 خانم زهرا حبیبی زاد که به عنوان پژوهشگر میراث فرهنگی فعال است به من پیشنهاد داد که به کاخ نیاوران بروم و مستندی از وقایع تسخیر کاخ نیاوران بسازم. واقعا در ابتدا سوژه خیلی برایم جذاب نبود. چون سال گذشته خیلی ها داشتند درباره ی موضوع انقلاب مستندهای سفارشی و تلویزیونی می ساختند، اما پس از اینکه چندین بار به کاخ نیاوران رفتم و توانستم ارتباط موثر و قوی با افراد قدیمی و مخصوصا روابط عمومی کاخ، رضا دبیری نژاد برقرار کنم به آنجا علاقه مند شدم. اما زمانی تصمیم گرفتم این فیلم را بسازم که یک روز در کوچه پس کوچه های محله ی قدیم نیاوران یا ده نیاوران در جستجوی شناخت بافت منطقه و شاید پیدا کردن سوژه گم شدم. در آن زمان که داشتم خودم را پیدا می کردم، با انبوهی از خانه های بزرگ سلطنتی ویران شده که مشخص است ساکنانشان با پیروزی انقلاب کشور را ترک کرده و خانه هایشان را رها کرده اند روبه رو شدم. اما خانه های بزرگ ویران شده، هنوز فرهنگ و معماری خاص دوران خودشان را که برگرفته از فرهنگ ایرانی و ترکیبی از معماری غربی آن دوران بود، در خودشان داشتند و من با ویرانه هایی با شکوه برخورد کردم که من را به گذشته می بردند؛ و البته همین جا اعتراف می کنم که گذشته، تاریخ و همچنین تاریخ ایران را زیاد دوست ندارم، چرا که ما از یک مرحله ای به بعد پویایی مان را از دست می دهیم. شاید دلیلش این است که تاریخ گذشته را نمی دانیم و همچنان درحال تکرار گذشته هستیم ... . همه ی اینها علاقه مندم کرد تا بخواهم درباره ی کاخ و محله ی نیاوران با محوریت وقایع تسخیر کاخ و آن حوادث تاریخی، مستندی با روح امروزی بسازم؛ که بتواند با زبان تصویری معاصر با مخاطب امروزی ارتباط برقرار کند و تاکید داشتم از بیان های معمول کلیشه ای و کسل کننده تاریخی که در سینمای مستند ایران معمول است پیروی نکنم و اینها تلنگری برای آغاز روند تحقیقات جدی تر برای تولید فیلم شد.

تحقیق
تحقیقات این فیلم دقیقا از همان لحظه ی شناخت موضوع برای من به شکل خیلی درونی شروع شده بود. اما تحقیقات تکمیلی در حوزه های مختلف بعد از پیدا کردن تهیه کننده آغاز شد. تحقیقات کتابخانه ای را با خواندن و مطالعه کتب تاریخی معاصر و جغرافیایی شمیرانات آغاز کردم. مهمترین و بهترین کتابی هم که در این زمینه پیدا کردم، کتاب سفر نامه یک فرانسوی به نام "کریستف لودو" با مقدمه ی" ایرج افشار" بود، تحت عنوان "شمیرانات یا باغ های گمشده"، همین طور کتب مربوط به وقایع انقلاب ایران در سال 1357 را هم خواندم. هر چند فکر می کنم اکثر آن کتب سندیت لازم را ندارند؛ مثلا بارها متوجه شدم درباره ی همین ماجرای تسخیر کاخ ها در جریان انقلاب، درباره ی یک محل یا یک مکان ضد و نقیض های فراوانی مطرح شده و ... تقریبا از آن مطالعه ها مواد مستند معتبری پیدا نکردم. اما در سایت کاخ موزه ی نیاوران تعدادی مقاله و نوشته است که به نظر من با گفته های قدیمی های محله ی نیاوران همخوانی بیشتری دارد. من به عنوان یک فیلمساز باید به این نکته دقت می کردم که وقتی درباره ی یک حادثه ی بزرگ تاریخی فیلم می سازم، مثلا همین انقلاب مردم ایران، که در نوع انقلاب های مختلف کلاسیک قبل یا بعدش همچنان موضوعی جذاب برای پژوهشگران جهان است، باید خیلی دقت کنم تا بر ضد و نقیض های موجود در تاریخ و نوشته ها چیزی اضافه نکنم و فیلمم تاریخ را اشتباه مستند نکند؛ چراکه یک مستند با بنیه ی ضعیف تحقیقی و اشتباهات تاریخی بیشتر آسیب رسان است تا فرهنگ ساز. در مرحله ی بعد تحقیقات فیلم خانه ای و آرشیوی را شروع کردم. متاسفانه آرشیو مرکزی تلویزیون در انحصار برنامه سازان فله ای مرتبط با تلویزیون و از ما بهتران است، در سال گذشته و امسال مستندهای تازه تولید شده ای را از تلویزیون دیدم که پر از اشتباهات تاریخی بود؛ مخصوصا حس کردم اکثریت آن مستندها با داشتن منابع قوی آرشیوی و دیده نشده فقط آن تصاویر را حرام کردند تا زمان فیلمشان را بالا ببرند و پول در بیاورند، و نه برای کارگردان و نه تهیه کننده اصلا مهم نبوده که چه گنجینه ای در اختیارشان بوده است. اما در فیلم خانه ی ملی اوضاع خیلی بهتر از تلویزیون است. منظورم از نظر رفتاری و همکاری کردن کارمندان آنجا است. قبل از رفتن به فیلم خانه مشورت هایی با آقایان محمد تهامی نژاد و همایون امامی انجام دادم تا فیلم های مورد نظر را زودتر پیدا کنم. مشکل بزرگی که فیلم خانه ی ملی ایران دارد این است که فیلم ها فهرست نشده اند تا بر اساس فهرست در دسترس قرار گیرند. با این حال در فیلم خانه ی ملی در میان چند کاست 35م م – 16م م و 8 م م تصاویری را پیدا کردم، اما با ایده آلی که در ذهنم بود فاصله داشت. ولی می دانستم در فیلم خانه فیلم های بهتری هم وجود دارد. مثلا یکی از مشکلاتی که من در فیلم خانه داشتم، این بود که کپی فیلم های شاه و خانواده اش را به بهانه ی ممنوع بودن در اختیارم قرار ندادند و مجبور شدم بخشی از تصاویر دیگر را از سایت های اینترنتی با قیمت های بسیار بالایی خریداری کنم. همچنین در بخش تصاویر آرشیوی، همیشه از منوچهر مشیری که یکی از سه فیلم بردار مستند سینمایی "طپش تاریخ" است سپاسگزار هستم که نسخه ی اصلی و باکیفیت و بدون سانسور این فیلم را در اختیارم گذاشت. نسخه ی اصل مستند "برای آزادی" ساخته ی حسین ترابی و مستند دو قسمتی "سقوط یک شاه" ساخته ی مازیار بهاری از دیگر فیلم هایی بودند که به عنوان منابع تصویری از آنها استفاده کردم. در "خاطره نی آوران" عکس هایی از ورود نیروهای انقلابی در روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی، زندگی و محافظت مردم محلی در کاخ نیاوران برای اولین بار بعد از30 سال دیده می شود. این عکس ها با دوربین های خانگی و برای یادگاری توسط محلی های نیاوران در آن دوران گرفته شده بود که آنها را جمع آوری کردم. مجموع تحقیقات بر اساس تحقیقات کتابخانه ای – اینترنتی – آرشیوی و میدانی شکل گرفت. به عنوان نمونه، شخصیت "محمدرضا مرادی" خدمتکار و ظرف دار اختصاصی دربار را از مصاحبه های او با سایت های اینترنتی پیدا کردم و این مرد بعد از بیش از 30 سال حرف هایی را در فیلم می زند که دریچه های جدید پژوهشی و تاریخی را باز می کند.

کارگردانی
دوست داشتم  این مستند با فیلمنامه ساخته بشود؛ و منظورم از فیلمنامه ی مستند این نیست که تمام جزییات فیلم را از قبل بنویسم. اینجا منظورم از فیلمنامه، یک طراحی ساختاری برای ساختمان فیلم مستند است و البته مدعی نیستم که محصول فعلی تماما و از قبل طراحی شده است.
عوامل متعددی مثل تصویربرداری محمد عاشقی، تدوین حمید نجفی راد، آهنگسازی حمیدرضا آفریده و دیگر نیروهایی که یک فیلم به آن نیاز دارد، همه با هم کار را به نتیجه رساندیم و من از یک جاهایی فقط مدیریت هنری کرده ام تا آن چهارچوب اولیه به بی راه نرود. "خاطره نی آوران" مستندی آرشیو محور نیست، مستند گزارشی هم نیست و حتی مستند شخصیت یا تاریخی هم نیست. فیلم ترکیبی کاربردی از تمامی این شیوه هاست. اما هر کدام از این شیوه ها بر اساس موقیعت و کنش ها از خودشان واکنش نشان می دهند و یک جاهایی لازم است فیلم گزارش بدهد، تا اطلاعات بدون نگاه ما به مخاطب منتقل شود. و آنجاهایی که لازم است از آرشیو استفاده کند این کار را با احتیاط انجام می دهد و تصاویر آرشیوی در فیلم صرفا تایم پُرکن نیستند. تصاویر حامل پیام هستند، کاربرد دارند و فقط فضاسازی نمی کنند. با تصاویر آن روزها و همان مکان ها در این روزگار تصاویر جدید در تقابل و تضاد هستند و این تضادها و زوال فرهنگی حرف اصلی فیلم است. شخصیت ها نیز درام فیلم را جلو می برند و بیشتر با احساسات مخاطب کار دارند. یکی انقلابی است و دیگری از خدمه ی دربار و یکی هم راهنمای کاخ است که تقریبا خاکستری است و بیشتر اطلاعات می دهد و موضع گیری خاصی نمی کند. بخشی از مردم منطقه ی نیاوران هم در این فیلم نقش دارند و به نوعی راویان ناشناس آن روزگارند. همان افرادی که تاریخ را ساختند اما امروز هیچ کس آنها را نمی شناسد. آنها ارتباط بهتری با مخاطب در فیلم برقرار می کنند و با زبان مردم برای مردم حرف می زنند. مطمئن هستم مخاطب با این مستند ارتباط خوبی برقرار خواهد کرد؛ چون فیلم با اینکه موضوعی تاریخی را مطرح می کند اما پرداخت و زبان بصری کاملا امروزی و معاصری دارد.

و ...
خرداد 1388 "خاطره نی آوران" آماده ی نمایش شد. دلایل زیادی چون کمبود بودجه، زمان صدور مجوزهای میراث فرهنگی و عدم همکار دستگاه های دولتی، تحقیقات و پیدا کردن مواد آرشیوی و ... موجب شد یکسال تولید این فیلم زمان ببرد. خرداد ماه 1388 فیلم را به تهیه کننده فیلم، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، برای تسویه حساب پایانی تحویل دادم. فیلم را شورای تولید مستند مرکز دید و مورد تائید اکثریت اعضای آن شورا متشکل از آقایان حسین ترابی، فرید فرخنده کیش، مجتبی میرتهماسب و اُرد عطاپور قرار گرفت. این را طبق صورت جلسه شورای مستند مرکز گسترش می گویم. اما مدیر تولید وقت مرکز پس از یک هفته به من زنگ زد و گفت:" جاهایی از فیلم باید ممیزی شود." با اینکه فیلم را تحویل گرفته بودند! آقای طباطبایی لیستی از ممیزی ها را شفاهی به من گفت و گفت بهتر است جاهایی از فیلم را اصلاح کنی. هرچند این حرف ها با حرف های یک هفته ی پیش شورای مستند مرکز در تناقض بود و اصلا نقض شورا بود. من گفتم که نمی توانم همه ی این موارد را حذف کنم، فقط سعی می کنم مواردی را اصلاح کنم که به حقیقت ماجرا و ساختار آسیب نزند و ... ، قبول کرد. فیلم را دوباره تحویل دادیم، اما متوجه شدم همه چیز تغییر کرده است. گفتند ما این را نمی خواهیم، باید حدود هشت دقیقه ی فیلم را سانسور کنی! گفتند فیلمت آرشیو می شود، گفتم بشود، گفتند به جشنواره سینما حقیقت نمی رود، گفتم نرود! پیش از آن فیلم خودم فیلم را به جشنواره ی فیلم تهران داده بودم. به گفته ی هیات انتخاب، فیلم جز فیلم های پذیرفته شده ی جشنواره ی فیلم کوتاه تهران بود. آنجا هم دیدم فیلم توسط مدیریت انجمن سینمای جوانان و مدیر جشنواره از لیست جشنواره خارج شده است. به انجمن مراجعه کردم، گفتند: اداره نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی مسئول است. به اداره ی نظارت رفتم که گفتند: ما اصلا فیلم را ندیدیم! کپی فیلم را دوباره به آنها داده ام. آنها هم گفتند حالا که انجمن فیلم را از جشنواره درآورده صلاح است در جشنواره شرکت نکند. من هم در جواب این برخوردها فقط نامه ای نوشتم و در اختیار خبرگزاری ایسنا گذاشتم و گفتم فقط بدانید که این فیلم در جشنواره بوده است. من مطمئنم همه ی آن افرادی که فیلم را توقیف کردند و خواستند این فیلم دیده نشود، بعد از مدتی که فیلم را ببینند حتما درک می کنند آن طور که آنها فکر و عمل کرده اند نبوده. سینمای کوتاه و مستند جسور است، طنز تلخ دارد و زبانش تلخ و گزنده است، اگر این قابلیت را نداشته باشد، باید درش را تخته کرد. سینمای مستند اگر بخواهد از سینمای بلند پیروی کند که دیگر سینمای فرهنگی نیست! این سینما نباید جوری حرف بزند که سینمای بلند ما حرف می زند."خاطره نی آوران" قبل از اینکه برای تولید به مرکز پیشنهاد بشود، در دومین دوره ی جشنواره ی سینماحقیقت سال 1387 در صندوق فیلمنامه های مستند کاندید دریافت جایزه ی بهترین فیلمنامه ی مستند شد. آن هم در جشنواره ای صد درصد دولتی. فیلمی که طرح، فیلمنامه و ساخت آن مرحله به مرحله در همین سیستم ساخته شده است، حالا چرا باید توقیف شود؟ یک سال زحمت می کشیم برای 30 دقیقه فیلم که 8 دقیقه اش را می خواهند ممیزی کنند و می گویند فقط 8 دقیقه است! این فیلم فقط یکبار، 10 آبان 1388، برای سینماگران، مستندسازان و خبرنگاران در خانه ی سینما یک اکران خصوصی داشت و مورد استقبال هم قرار گرفت. این فیلم ، واقعا فیلمی است که الان مردم باید آن را ببینند؛ معتقدم آنچه که در دنیا ماندنی خواهد بود هنر است، ولی سانسور کردن هنر نیست، پس ماندنی هم نیست.

 

منبع: رای ُبن مستند | تاريخ: 1388/12/19
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد