همین دو هفته پیش بود که انجمن تهیه کنندگان سینمای مستند ایران همایشی برگزار کرده بودند درباره ی تهیه و تولید فیلم مستند گزارشی (یا رسانه ای یا تلویزیونی). با همه ی اختلاف نظرهایی که بین شرکت کنندگان بود، روحیه ی غالب یک جور به رسمیت شناختن تلویزیون و مستند تلویزیونی و ناگزیری و حتی سودمندی کار برای آن از یک سو و میل به حفظ وجه ی خلاقه، هنری و زیبایی شناختی از سوی دیگر بود. یک جور میل به تعادل که نزد همه مشهود بود. و حالا محمدرضا اصلانی به ما می گوید اگر می خواهیم مستندساز شویم، تلویزیون تماشا نکنیم، نه تلویزیون خودمان را و نه تلویزیون خارجی و نه اصلاً هیچ نوع رسانه تصویری، که معلوم نیست منظورش چیست. (منظور سینما که نیست؟ شاید اینترنت؟).
نکته قابل توجه لحن مطلق گرایی است که در سخن اصلانی هست. او می گوید اگر می خواهید مستندساز شوید، باید این کار را بکنید یا نکنید، یعنی تنها قائل به یک نوع مستند است و غیر از آن را مستند نمی داند. او می خواهد بگوید تنها مستند تجربی و جشنواره ای برای مخاطب، مستند است و باقی هیچ. البته او صحبتی از این جشنواره و تجربه نمی کند، امّا اگر تلویزیون و مخاطب انبوهش را کنار بگذاریم، آنچه می ماند همین است. بعد می گوید به بیننده تان چیزی را که می داند نگوئید. در حالی که اول باید ببینیم بیننده مان کیست. برای کدام بیننده فیلم می سازیم. بیننده مطلق نداریم. باز می گوید اطلاعات عمومی دادن به مخاطب به درد مستند نمی خورد، چون به هر حال این اطلاعات برای او قابل دسترسی است. امّا چه اشکالی دارد مستند هم یکی از راه های دادن این اطلاعات به او باشد؟
به شیوه ای که آقای اصلانی توصیه می کند هم می توان مستند ساخت و مستندهای خوبی هم ساخت، امّا بر خلاف نظر ایشان، این تنها راه مستندسازی نیست. تلویزیون هزار و یک عیب دارد و اساساً رسانه ای سبک و حتی سخیف است، با این همه می توان تلویزیون تماشا کرد و برای تلویزیون مستندهای خوب ساخت. سینمای مستند یک گونه ندارد. تعریف هر یک از گونه های آن به عنوان مطلق مستند و تخطئه انواع دیگر، محدود کردن آن است.
آقای اصلانی اول می گوید رسانه های تصویری"ریتم درونی مستندساز را هم می ریزد"و چند کلمه بعد می گوید این رسانه ها "واقعیت را بازپردازی می کنند، امّا در مستند واقعیت به تصویر کشیده می شود، بدون هیچ کم و کاستی". لحن او مطلق گرا و فاقد انعطاف است. او با قید"بی هیچ کم و کاستی" بر همه امّا و اگرهایی که درباره ی بازتاب واقعیت در فیلم مستند در نظریه های سینمایی مطرح است، چشم می بندد. آیا فیلم های مستند واقعیت را بازپردازی نمی کنند؟ طبیعی است که این داعیه ها در چند سطر مختصر قابل بررسی نیست. مشکل لحن پیامبرگونه و بی چون وچرای آن است که می تواند برای بسیاری از نوآمدگان به عرصه ی سینما و مستندسازی جذاب باشد و آنها را از اندیشیدن متین به کاری که می خواهند بکنند باز دارد.
در همین زمینه:
کشف واقعیت از لابه لای عادت