ترس و لرز صنفی
به بهانه ی لغو گردهمائی پیگیری تامین امنیت شغلی و رفاه اجتماعی اصناف سینمایی

[ احمد میراحسان ]

کدام طرف قانون ستیز است و باید بترسد؟ خواستاران تجمع درون صنفی یا صادرکنندگان فرمان غیرقانونی بودن تجمع افراد صنف درون خانه ی خود؟ عادت به این سنت چه در پی دارد؟ تثبیت نظامی پادگانی؟ و ضد قانون اساسی؟
فعالیت صنفی در هر جامعه ای، هرگز جدا از کلیت واقعیت آن نیست. ارتباط، تاثیر و اتحاد این فعالیت با تلقی جریان های گوناگون که الگوهای مختلف توسعه را پی می گیرند، چشم پوشی ناپذیر است. سیاست بر صنف سایه انداخته است. بارها گفته ام، نگاهی که بنا به موقعیت وجودی و تعریف خود در جایگاه قدرت، معتقد است، راه پیشرفت و تعالی ایران و بقای جمهوری اسلامی و حفظ قدرت، پیروی از مدل بلوک شرق تحت شرایط حاضر است (مدلیتی، مدل چینی، کفسیوسی، مدل کره ی شمالی/ وابسته به سرمایه داری دولتی)، بدیهی است که ناگزیر به درک خاصی از جایگاه صنف، نهاد صنفی و حقوق و آزادی های صنفی می رسد و دیدگاهی که جز جامعه ای رقابتی و متکی به دستاوردهای بشری که جواب داده و فضای بهتری برای حیات اجتماعی و توسعه ایجاد کرده، راهی دیگر برای موفقیت نمی شناسد، به آزادی نهادهای صنفی ـ مثل دیگر آزادی های سیاسی و صنفی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و فردی ـ و حقوق شان پایبند است و آن را براندازی خود نمی پندارد بلکه با آن متحد است.
به نظر من نگاه اول مسلماً، نگاهی مغایر قانون اساسی جمهوری اسلامی، قراردادها و پیمان و آرمان های انقلاب اسلامی 57 و حقوق مردم است. اما بدیهی است، در عرصه ی قدرت و عمل نیروهای نوظهور غالباً قوانین را تا آنجا محترم می شمارند و تفسیر می کنند که به سودشان باشد. پس از نیروی متکی بر فهم نوع اول نمی توان توقع داشت، خودخواسته و دلخواه از حقوق صنفی قانونی نهادهای نیم بند صنفی دفاع کند. او بدیهی است از همه ی ابزارهای در دسترس، تهمت، واروگوئی، غلو، ابزار سرکوب، ترساندن و ... سود می جوید تا وانمود سازد هر حرکت و خواست قانونی مساوی با براندازی است. راست هم می گوید، وقتی شما مخالف حقوق و فعالیت صنفی باشید، حرکت صنفی برای شما، همان براندازی تفکر ضد آزادی های صنفی است. همه ی حرف آن است که آیا دیدگاه قانونی و مدافع حقوق صنفی باید به این درک ضد قانونی سر فرود آورد؟
در جامعه ی ما، از کودتای 1299، گفت و گو از مسائل صنفی اعم از حقوق، خودآگاهی و رفتارهای اعضای یک صنف و رابطه ی اصناف و دولت، داستانی است پر آب چشم. تصور افراد و اعضای مشاغل گوناگونی از خودشان، در دنیائی با این همه دستامدهای نظم یافته و تعریف شده ی صنفی و در فضائی که ما این همه دچار عقب ماندگی هستیم و جهل و ترس و پراکندگی و فقدان مسئولیت، سایه ای پهناور بر آدم ها دارد، واقعاً چه تصوری است؟ مسلماً در وهله ی اول این تصور، به عقب ماندگی تاریخی/ فرهنگی اصناف در دوران جدید، و روان شناسی ناتوانی از کار جمعی مربوط است. در گام بعدی امر سیاسی، و سرکوب های دیکتاتوری ها و نفی نهادهای صنفی، بعد از شکست انقلاب مشروطه و به بعد، و تحکیم دیکتاتوری رضاشاهی و محمدرضاشاهی که با درکی مستبدانه هیچ ارزشی برای حقوق مستقل صنف قائل نبودند در ضعف صنف در ایران معاصر، مهم انگاشته می شود. اما با نگاهی ژرف تر، به نظر می رسد، پیدایش و بقای دیکتاتوری در فاصله ی بسیار کوتاهی از آزادی ها، دارای زمینه های ژرف تر اجتماعی و تاریخی و اوضاع زندگی در داخل و مناسبات بین المللی است.
چیزهائی ملموس و روزمره در همین یکی دو روز پس از نوشتن مطلبی ـ که پیش از قرار گردآمدن اعضای اصناف خانه ی سینما نوشته بودم تایپ و اوضاع شلوغ پلوغ انتشارش را به تعویق انداخت ـ وجود دارد که تصویری زنده از اغتشاش در ادراک ما از زندگی، و عمل و کار صنفی و اوضاع دشوار آن می سازد.
از یک طرف روند انتخابات اخیر انجمن مستندسازان، یک نقطه ی پر امید و کاملاً قابل تفسیر از شکل گیری آگاهی صنفی اعضای یک صنف است. امیدوارم دوستانی که در جریان لحظه به لحظه ی آن بودند، گزارش و تفسیر مستوفائی از آن بنویسند. برای من که لاهیجان بودم و از دور می شنیدم، همه چیز امیدبخش است. تو گوئی انتخابات، اگر نه یک شورش به سود عمل انتخاب کردن که یک پافشاری و نمایش و تاکید بر گزینش مستقل، رها از حرکت رخوت زده، گله ای و یا بدون فکر بوده است. آمیزه ی درک از فردیت و رای و اهمیت انتخاب و ضمناً درک ارزش کار جمعی و گزینش آدم های هماهنگ بدون حس تحمیل، خود عمل گزینش، به تماشا گذاشتن آن در این دوره خیلی به چشم می خورد و مبین یک آگاهی و مشارکت و وسع انتخاب کردن دهن کجی به عوامل مانع برگزیدن و مخالفت با درکی توتالیتر و ضدانتخاب گیری است و رفتار مسئولانه سنجشی عاقلانه است. کاش انتخاب کردن و امکان دموکراتیک آن در کل جامعه پدیدار و رایج شود. و تفکر پلسی- امنیتی و فرمان فرمایانه محو شود. اما درست در همین عرصه ی دلگرم کننده ناگهان مواجهه می شوی با امور بسیار نومید کننده که به جای رفتار صنفی، قانونی، و مطمئن دفاع از حقوق خود رفتاری شبیه موش و گربه بازی را دارد.
وقتی صنفی قانوناً وجود دارد، نباید از رفتار غیر قانونی دولت بهراسد و ترس از الدرم بلدرم و اشتلم، او را به نهادی مفلوک بدل کند. مگر خرده شیشه ای و ریگی به کفش دارد؟ مگر یک حزب زیرزمینی و غیرقانونی است؟ مگر رفتار قانون شکنانه و خارج از حقوق خود انجام می دهد؟ این چه معنی دارد که برای ابتدائی ترین حق، گرد آمدن در خانه ی خود، وقتی با توقع غیر قانونی دید انتظامی و دولت رو به رو می شود، بر آن سر فرود آورد؟
مگر همین مجلس این همه هماهنگ با دولت، وقتی مواجه با عمل غیر قانونی دولت می شود و ... مخالفان رفتار خودسرانه و قانون گریز و مستبدانه ی خود به ابلاغ قوانین کمر همت نمی بندد؟ گرد آمدن اعضای صنف در خانه ی قانونی خود که نیاز به توافق دولت ندارد! مگر در خیابان میتینگ و راهپیمائی داشتیم؟ تقابل با چپ روی و سیاست بازی رادیکال به نام صنف نباید به تفریط در پافشاری بر حقوق و اعتراض صنف بر دولت بدل گردد. و نباید هراسید که این حقوق و رفتار قانونی با انگ و اتهام و دروغ و سیاست بازی مخالفان حرکت صنفی و دولت رو به رو گردد و بگویند اینها همدست آمریکا و دشمن هستند. نه! دشمن مردم، استبداد است که نفی حقوق اصناف و افراد ملت یکی از آنهاست و از تهمت هم نباید ترسید. و سیاست محق و معقول و معتدل قابل دفاع و راه درست و راه است.
اما به همین میزان، آن طرف ماجرا نیز نشان عدم عقلانیت است و باید در مقابلش ایستاد. این که مثلاً افراد یک صنف به جرم جدی دانستن ملموس خط آمریکا و مطامع علنی او در خاورمیانه دوزخی علیه کشور ما، به شیوه ی فاشیستی طرد شوند، مواد تهمت و بدگمانی قرار گیرند که چرا همنوا با طرز فکر ساد لوحانه ـ اگر نگوئیم تسلیم طلبانه ی شبه روشنفکری  ما نیستند. و از کار صنفی تصور کار حزبی برود. نهان روشی ابلهانه ای بر آن حاکم شود و اینها به اندازه ی همان سرکوبگران صنف در رفتار ناصادقانه و گزینشی و پر از دغل و سوء تفاهم سیاسی دخیل اند و نشانی از عمل دموکراتیک در نگاه و تفکر و رفتار عملی شان وجود ندارد. من همیشه گفته ام به این افراد و جریان های مدعی آزادی، حتی بیش از سرکوبگران مستبد و متحجر، بدگمان هستم، زیرا با ماسکی مشروع و ظاهرالصلاح، به زشت ترین رفتارهای توام با دوروئی، توهم، تهمت و خود محوری و عدم شناخت رفتار صحیح و پر از بدگمانی و روش های چریکی مآب ساده لوحانه عادت کرده اند و به راحتی نقش کاریکاتور استالین را در پشت نقاب پاره پاره ی دموکراسی خواهی پر از تزویر و بدگمانی ایفاء می کنند.
با ذهن، روحیه، تربیت و کم هوشی یک مستبد، نمی توان و با شمایل دروغین آزادی خواهی نمی توان واقعاً آزادی خواه بود. در واقع من مایلم درباره ی رفتارهای راست و چپ روانه مرزبندی کنم؛ و بگویم هم مسئولان صنف، هم اعضای صنف و هم مسئولان دولت، بهتر است به جای ستایش مستبدانه ی ضعف های خود و لاپوشانی آن، به رفتار قانونی تن دهند:
1- به تهران آمدم و دلم می خواست دعوت خانه ی سینما را اجابت کنم و برای دفاع از حقوق صنفی در خانه ی سینما به معترضان بپیوندم که حق هر ایرانی است. SMS کردند که برنامه لغو شد! چرا که حضرات از ما بهتران دستور فرمودند! به چه حقی؟ خوب شما در خانه تان جمع می شوید و آقایان هم کار غیرقانونی زیر پانهادن حقوق تان را بگذارید خود انجام دهند. شما چرا با این روش همدستی می کنید. خطابم به لغوکنندگان گردهمائی قانونی است. وقتی خانه ی سینما وجود دارد، هیچ عضو دولت، آقای شمقدری یا وزیر یا رئیس جمهور حق ندارد بفرماید چون من از چشم و ابروی برگزیدگان به وسیله ی صنف خوشم نمی آید، مانع روال فعالیت شان خواهم بود. این دیگر چه ترسی است. اگر کار غیر قانونی می کنید، اگر خلاف قانون اساسی و حقوق دولت عمل می کنید، خوب جای ترس دارد. اما وقتی این مسئولان اند که رسماً دارند کار نادرست می کنند، به این اندازه بر رفتار غیرقانونی گردن نگذارید! مطمئن باشید، نمی شود به بهانه های سیاسی کارانه سرکوب حقوق صنفی و چکمه پوشیدن و رضاشاه بازی درآوردن یک مستخدم دولتی را توجیه کرد.
پذیرش واقعیت توطئه ی آمریکا علیه آزادی مردم، نمی تواند توطئه های روحیه ی قانون ستیز مسئولان رسمی و سرکوب اعتراض صنفی و این دست رفتارها علیه آزادی همین مردم را توجیه کند و مسلماً مبارزات خانه ی سینما برای امنیت شغلی یک حق است. شما می توانید در برابر تجاوز و کشتار ارتش آمریکا در خاورمیانه و خدای ناکرده در کشورتان لباس رزم بپوشید و به جبهه بروید و در همان حال با رفتارهای ضد قانونی و نفی حقوق اصناف مردم و توهمات رضاشاه مآبی در هرجا مقابله نمائید. با این اوصاف، چرا مسئولان صنف با ضعف و ترس و ... باید با مطالبات صنفی رو به رو شوند. اگر تا این حد ضعیف هستید، اصلاً چرا دعوت می کنید و مردم را سر کار می گذارید؟
فقط اسم افرادی به دست کسانی بیفتد که آماده ی انتقام کشی هستند و به هر بهانه ای به دلیل زبان درازی از کار بیکارمان می کنند؟ همین قدر که یک قدم بعدتر را نمی توانید پیش بینی کنید، با کدام جاه طلبی در مقامی قرار گرفته اید که شایسته ی رفتار معقول در انجام وظایف تان نیستید و این قدر تحلیل هاتان بر باد و هوا استوار است؟
اگر نظرتان هم هماهنگ با مسئولان دولت، آن است که در اوضاع خطیر باید اجازه داد حضرات هرکاری دلشان می خواهد بکنند، و کسی از آنها نمی پرسد اگر این همه احساس خطر می کنید پس چرا خود از مقام تان سوء استفاده می نمائید و مدام حقوق ملت را زیر پا می گذارید و علیه قانون اقدام می نمائید، خوب اگر شما با اینان هم نظرید، اصلاً چرا به دفاع قانونی از صنف و اعتراض به رفتار غیر قانونی افراد را دعوت به گردهمائی می کنید که بعد با یک تلفن آن را به هم بزنید!!
دوستان به من دسترسی پیدا نکردند تا در اعلان حمایت از گردهمائی امنیت شغلی، توافقم را کسب کنند و البته از این بابت من از کم کاری و جیمزباند بازی های افرادی که دق دلی شان را از تفکر و انتقام شان را از نقد، به شیوه ی ناجوانمردانه می گیرند، دلخورم. اما فقدان امضای من دلیل آن نمی شود که از حق قانونی صنف در گردهمائی دفاع نکنم و اقدام پشت پرده برای بر هم زدن آن و عمل ترسان و لرزان غیر منطقی دعوت کنندگان در اجابت فرمان خفیه را ارج بنهم.

در همین زمینه:
گردهمائی صنفی خانه ی سینما لغو شد
توجه افکار عمومی به مطالبات حداقلی سینماگران
حمایت مستندسازان سینمای ایران از برگزاری گردهمائی تامین امنیت شغلی

 

منبع: رای ُبن مستند | تاريخ: 1389/05/26
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد