در چهارمین جلسهی دورهی جدید نمایش هفتگی انجمن مستندسازان، دو فیلم از بنده بهنمایش درآمد که محبوبیت موضوع یکی از فیلمها یعنی جواد یساری باعث شد ۳۰ نفری که معمولا بهتماشای این فیلمها میآیند بشود ۳۰۰ نفر و گفتوگویی که بعد از هر نمایش در انجمن باب است جایش را بهنمایش دوبارهی فیلمهای جواد و تاکسی- تهران بدهد و البته روزنامهی روزگار نیز یک صفحهی کامل به نقد فیلم مستندی بپردازد که معمولا بیش از یک ستون نصیبش نمیشود.
خوب، در نگاه اول اتفاقاتی از این دست مبارکاند. بهخصوص این روزها که بحث نمایش عمومی و خانگی هم در انجمن بهمیان آمده و اقدامات اولیه هم برای این کار در حال انجام است. اما نمیدانم چرا من کمی نگرانم و دلشورهی فضایی را دارم که طی این سالها بهسعی دوستان نصیب سینمای مستند شده و نتیجهاش شاید تازه بهبار نشسته و شده رویکرد نیمه کارشناسانه و نیمه حرفهای در حوزهی تولید سینمای مستند ما.
اما حالا که در آستانهی پخش و انتشار گستردهتر فیلمهایمان هستیم شاید نباید بیگدار به آب زد و بستر سالمی که باز بهسعی دوستان برای گفتوگو راجع به سینمای مستندمان بهدست آوردهایم را ساده بیانگاریم. برای من شخصاً همان گپ معمول در انجمن با همان دوستان همیشگی کافی بود تا راجع بهکارم بگویم و بشنوم. اما حالا که در روز نمایش، فرصت گفتوگو از دست رفت و جایش را به نقدهایی عجیب با عنوانهایی غریب داده است، من هم میخواهم علیرغم میلم از این فرصت برای توضیح کوتاهی راجع بهچگونگی ساخت فیلمهای بهنمایش درآمده در خانهی سینما استفاده کنم.
من اغلب سفارشی فیلم میسازم. بهاین مفهوم که تهیه کننده که غالبا طرف یک شبکهی تلویزیونی است موضوعی را که در دل یک مجموعهی مستند تعریف شده بهمن پیشنهاد میکند و بعد از آنکه اطمینان پیدا کرد من را از چارچوب کلی کار و مخاطب مشخص آن برنامه آگاه کرده، بودجه در اختیارم میگذارد تا کار را آغاز کنم. شیوهای که من اتفاقاً از آن برای فیلمسازی استقبال میکنم. شاید چون هرچه میگذرد وجه شاعرانهی فیلمسازی برایم جذابیت کمتری پیدا میکند و دور و برم را عینیتر میبینم. خود را از سخن گفتن بهزبانی بینالمللی و پیچیده عاجز مییابم و ترجیح میدهم برای بینندهای خاص یک روایت خطی مشخص بیان کنم.
این را هم میدانم که نمیتوانم نظر بینندهای را جلب کنم که از ابتدا در طراحی فیلم گنجانیده نشده. اصراری هم در ایجاد چنین رابطهای ندارم؛ اما راستش وقتی جایی بهجز روزنامهی کیهان میخوانم که "فیلم بهدرد همان بینندگان شبکهی عربی میخورد تا حضش را ببرند و عقده تاریخیشان از ایران و ایرانی را فرو بنشانند"، برق از سه فازم میپرد.
از آنجا که در این صفحهی روزنامه روزگار بیشتر بهفیلم جواد پرداخته شده، ترجیح میدهم از این مجال در توضیح چگونگی ساخته شدن این فیلم استفاده کنم. این فیلم حدود ۴ سال پیش فیلمبرداری شد، اما بهدلایل مختلف نیمهکاره رها شد. شاید یکی از آن دلایل، پیچیدگی موضوع بود و واهمه از اتخاذ موضعی نامشخص و سردرگمی نسبت به پدیدهای بهنام هنر عامه پسند. بهعبارت دیگر من هم جزو همان کسانی هستم که فکر میکنند در فیلم مستند زاویهی دید "صحیح" نسبت بهیک موضوع بیمعنی و غیرممکن است و ترجیح میدهند بهجای جستوجوی زاویهی دید "صحیح"، در پی یافتن زاویهای "مشخص" باشند. اما این زاویه را در پروژهی جواد نیافته بودم و این مزید بر علت شده بود که رهایش کنم. تا اینکه چهار سال بعد بینال شارجه پیشنهاد ساختن فیلمی داد با تم Alienation که معادل فارسیاش را کریم امامی "بیگانگی" آورده. کمی که با موضوع انشاء کلنجار رفتم دیدم پروژهی رها شدهی جواد قابلیت گنجیدن در این مفهوم را دارد. هنرمندی که بهاجبار و از سر ناچاری در دبیای میخواند که از آن بیزار است، در عین حال حاضر نیست زادگاهش را که بهآن عشق میورزد رها کند. همین. این شد ابعاد پیالهی من برای آب برداشتن از دریای جواد و حالا که نقطه دیدم مشخص شده بود و میدانستم روایت خطی و سادهام بهقیمت لاغر بودن راجع به چیست، باید از تاریخچهی ترانههای کوچه بازاری یا تعریف جوادیسم یا معرفی زندگی خانوادگی او میگذشتم و در دقیقهی سوم فیلم میرسیدم به داستان Alienation و تا ته قصه هم همانجا میماندم.
بههرحال ترجیح میدادم بهجای اشغال فضای این صفحه با این توضیحات، آنها را در همان روز نمایش و بعد از فیلم بگویم تا کار بهجوابیه نوشتن نکشد. همان چیزی که نگرانم کرده است که سینمای مستندمان در آستانهی ارتباط با مخاطب عام و بهبهانهی اکران عمومی و نمایش خانگی مستندهایمان بهورطهاش بیافتد و گفتوگوی سالم همیشگی از ما دریغ شود.
اگر معتقدیم همه چیز سینمای مستند از مقولات تکنیکی چون فیلمبرداری و صدابرداری و تدوین گرفته تا تولید و پخش و نقد، رویکردی کارشناسانه و تخصصی میطلبد، آنوقت سخت میشود پذیرفت که یکدفعه با متر ساختارسنجی"اخراجیها" و ایدیولوژییابی دهنمکی بهسراغمان بیایند و با عباراتی مثل "اخراجیهای۴" یا "خود بنیامینبینی" بهجانمان بیافتند.
در همین زمینه بخوانید:
وضعیت کجوکولهای که خودمان هم جزئی از آن هستیم