سینمای پشتصحنه از پرمخاطبترین انواع مستند است که امروزه بخشی از محتوای دیویدیهای سینمایی به آن اختصاص دارد. شاید عکاسی پشتصحنه که پیشینهای بهقدمت خود سینما دارد، اجداد پشتصحنههای امروزی بودهاند. آنچه مشخص است این است که بسیاری از فیلمسازان مطرح سینما مثل کریس مارکر فرانسوی توجه ویژهای به این نوع سینما داشتهاند.
حتی زمانی که میکینگ آف به مفهوم و گستردگی امروز متداول نبود، فیلمسازان بهخوبی به ارزشهای این نوع سینما واقف بودند. فراتر از ثبت لحظات تکرارناشدنی بهوجود آمدن یک فیلم، این فیلمها بهشکل بالقوه میتواند معرفی دقیق شخصیتهای واقعی عوامل فیلم، لوکیشن، محیط و فضای فیلمسازی و نشانههای فرهنگ بومی و حتی سیاسی اجتماعی فیلمسازان و افرادی باشد که فیلم در آن ساخته شده است. چنین مستندهایی بدون تردید کارگاههای آموزشی ویژه و بدون حشو و زوایدی برای علاقهمندان به کارگردانی و فیلمبرداری و حتی بازیگری هستند.
کریس مارکر که خود با ساختن آ. ک پشتصحنهی فیلم آشوبِ کوروساوا در سال ۱۹۸۵برای همیشه بهعنوان یکی از تاثیرگذاران این نوع از سینما در تاریخ سینما ثبت شده است، در این باره میگوید: "در این نوع فیلمسازی اولین تلهای که نباید در دام آن افتاد، این است که زیباییهایی را که خود خلق نکردهایم بهخود اختصاص ندهیم. اگرچه در یک پشتصحنهی خوب و دوستداشتنی بعضی از زیباییهایی که وام گرفته شدهاند، لاجرم بهنمایش در خواهند آمد، اما تلاش ما باید این باشد که آنچه را که خود میبینیم و بهشکلی که خود میبینیم بهتصویر بکشیم."
از نمونههای قابل توجه این نوع پشتصحنهها، پشتصحنهی فیلم کپی برابر اصل کیارستمی با عنوان هوشمندانهی اصل کپی برابر اصل ساختهی حمیده رضوی است که در جشن فیلم تصویرِ سال گذشته بهنمایش درآمد و این توانایی را داشت تا فاصلهی فیلمساز مطرحی چون کیارستمی را با مخاطبانش بهحداقل برساند. مهمترین ویژگی این نوع سینما باید این باشد که سوالات مخاطبان را بهسادگی و البته پویایی پاسخ دهد. حتی کنجکاویهای ساده بخشی از این پرسشها هستند که در عین سادگی میتوانند راهگشا باشند و همچنین درسهایی هستند که بهسادگی در کلاسهای آموزش فیلمسازی آموزش داده نمیشوند. انتخاب و تدوین صحنههای تعامل خاص و تاثیرگذار فیلمساز با گروه و بازیگران قادر است که شناخت عمیقی بهمخاطب نه تنها در حیطههای تخصصی بلکه فردی بدهد.
گفتوگوها که از بخشهای جدانشدنی این نوع از فیلمهاست، دغدغهها، چالشها و فراتر از آن شخصیت چهرههای سینمایی را بهتصویر میکشد؛ بهطور مثال آرامش، پختگی و اطمینان خاطر کیارستمی هنگام ساختن این فیلم در پاسخ این سوال مستندساز بهدست میآید که از او دربارهی سختیهای ساختن این فیلم میپرسد و کیارستمی در پاسخ میگوید که این فیلم از قبل بهشکل کامل در تخیل او خلق شده بوده و بنابراین تنها ابزار و شرایط و جزئیات لازم بوده که آن هم نیاز به روند طبیعی فیلم داشته است.
نمونههای تاثیرگذار این نوع فیلمها Lets Shoot پشت صحنهی فیلم کاتین است که توسط مدرسهی فیلمسازی آندره وایدا دربارهی او و فیلمش در سال ۲۰۰۹ توسط چهار نفر از شاگردانش از جمله ماسیج کوسکه و تییری پالادینو ساخته شده که در نخستین جشنوارهی سینما حقیقت ایران هم بهنمایش درآمد.
کارگاههای آموزشی موثر که علاوه بر بزرگداشت ضمنی فیلمسازان و نشان دادن شیوهی کارگردانی و تعامل انسانی آنها، ریزهکاریهای مدیریت پویای عوامل فیلمسازی و چالشهای غیر معمول آنها را هنگام ساخت فیلم نمایش میدهد و لاجرم تجربهی آموختهی آنها را که آسان بهدست نیامده است بهرایگان در اختیار مخاطبان قرار میدهد.
اگرچه در بسیاری از این فیلمها لحظات خستگی و نارضایتی عوامل فیلم و سرسختی فیلمسازان از چشم مستندسازان دور نمیماند، اما در مجموع همهی آنها لحظات شادیبخش پایان هر سکانس و گاهی در مورد فیلمهایی که به سرانجام رسیدهاند، پایان فیلمبرداری را در بر دارد که طبیعت این مستندها را شاد و امیدبخش میکند.
البته باید به این موضوع توجه داشت که مستندهایی از این دست گاهی حتی فراتر از معرفی فیلمسازان و عوامل فیلم و جزئیات سینمایی ساخت فیلم عمل میکند، مثلاً در مستندهایی همچون پشتصحنهی سلام سینمای مخملباف، مستند نسبتاً بلند سینما سینما ساخته مانی پتگر در سال ۱۳۷۵با نوعی از مستند خاص اجتماعی روبهرو میشویم که لایههای اجتماعی کسانی را که برای شرکت در مسابقه بازیگری شرکت کردهاند به تصویر میکشد. در مورد فیلم مذکور شرایط اجتماعی و تاریخی زمان فیلمسازی هم به شکل موجز در گفتوگوها که از اجزای مهم این نوع فیلمها هستند ثبت شدهاند که فیلم را بیش از پیش ویژه میکند.
سایت سینمایی تلگراف انگلستان پنج فیلم ارزشمند از این دست را فهرست کرده که در میان آنها مشقت رویاها ساخته لس بلانک در سال ۱۹۸۲ دربارهی ورنر هرتزوگ و پشتصحنهی فیتزکارالدوی او و همچنین قلبهای تاریکی ساختهی فکس بر و جورج هیکن لوپر در سال ۱۹۹۱که پشت صحنهی فیلم اینک آخرالزمان فوردکاپولا است بهدلایلی بیش از پیش جلب توجه میکنند؛ چرا که این دو اگر چه بهشکل متفاوت، نبردی در حد جدال مرگ و زندگی را برای ساختن یک فیلم بهتصویر میکشد.
امروزه گروههای متخصصی برای ساختن این نوع فیلمها در دنیا تربیت شدهاند که مثل مستندسازان صنعتی برای تهیهی این فیلمها فعالیت میکنند. اگرچه این نوع سینما بهواسطهی سینمایی دیگر موجودیت یافته، اما درست مثل مصاحبهها که در جهان ادبیات و حتی فلسفه گاهی چکیدهی دریافتهای مولفان و متفکران هستند، این فیلمها مستندهایی هستند که جزئیات و دستاوردهای مهم را در خود گرد آوردهاند و از این رو بسیار ارزشمند هستند و چنانکه سیر تاریخ سینما نشان داده است، جایگاه ویژهای در سینمای پویا و متوقع امروز دارند.