صادق صفایی: مستندسازی و دربارهی مستند حرف زدن، جایگاه تعارف و در پرده سخن گفتن نیست، چراکه اساسا ماهیت مستند بر واقعگرایی و نگاه شفاف و بدون اغراق به مسائل بنا شده است. بر این اساس راهاندازی شبکهیی بهنام شبکهی مستند در عین اینکه مایهی خوشحالی و مسرت است، قطعا مستلزم نوعی نگاه خاص و ژرف نه از آن نوع نگاهی است که در دیگر شبکهها و بهطور خاصتر به سینمای داستانی وجود دارد. مستندسازان و هنرمندان در این گفتارهای کوتاه به سوالاتی از این قبیل پاسخ دادهاند که گرایشات مستندسازهای ما در این سالها بیشتر معطوف به کدام موضوعات بوده و چرا اغلب مستندسازها بیشتر به سمت موضوعات بیحاشیه رفتهاند و دیگر اینکه شبکهی مستند بهعنوان یک متولی دولتی در زمینهی تولید و پخش این آثار باید کدام موضوعات مغفولمانده را در مرکز توجه خود قرار بدهد.
ممیزی و برخورد گزینشی مستندساز
خسرو سینایی
مستند انواع مختلفی دارد و بررسی انواع آن یک بحث آکادمیک است. یکی از مراحل کار مستند یعنی پایینترین مرتبهی آن، گزارش است. متاسفانه طی سالهای اخیر، بیشتر مستندهای ما تبدیل به گزارش شدهاند و این گزارشها نه موضوع خوب و جذابی دارند و نه ساخت و پرداخت حرفهای. بهنظر من این لطمهیی است که در حال حاضر از طرف نسلی که میخواست مستند را ارتقا بدهد، به آن وارد شده است.
به همین خاطر آنچه امروز بهنام مستند میبینیم گزارشهای سادهیی است که باب روز هستند. در این میان ممیزی نیز مسالهیی است که در واقع در بسیاری از کشورها وجود دارد. سینمای مستند مقولهیی است که اگر بشود بهطور عمیق به آن پرداخت، در زمینهی مسائل اجتماعی جای کار بسیار دارد. میتوان مستندهای جدی و عمیق ساخت که مسوولان کشور هم آنها را ببیند و با مسائل اجتماع بهتر آشنا شوند. اما متاسفانه ظرفیت پذیرفتن این حقایق زیاد نیست. مستندساز وقتی میداند با ساختن کدام مستندها و رفتن به سراغ کدام موضوعات ممکن است چه برخوردی با اثرش شود، مسلما گزینشی کار میکند و به سراغ برخی موضوعات نمیرود.
یکی از مسائل مهم در مستندسازی، آزاد ساختن یا سفارشی کار کردن است. اگر مستندسازی نخواهد آزاد کار کند و بخواهد سفارش بگیرد، با این مشکل روبروست که آیا سفارشدهنده سینمای مستند را میشناسد یا نه. این مشکل برای من هم پیش آمده است. به یاد دارم که یکبار یکی از سفارشدهندگان به من گفت که در عمرش جز مستند باد صبا هیچ اثر مستند دیگری ندیده است. این طور هم نیست که این مشکل فقط در ایران وجود داشته باشد.
در بسیاری از کشورها دیدگاههای نادرست دربارهی مستند وجود دارد و کاری هم نمیتوان در مواجهه با آن انجام داد. مستندساز باید آمادگی روبرو شدن با سفارشدهندهیی را داشته باشد که سفارشش اساسا تطابقی با سینمای مستند ندارد. حالا چقدر مستندسازهای ما این آمادگی را دارند، این خود مشکلی است. اما با این همه من چون زیاد تلویزیون نگاه نمیکنم، نمیتوانم دربارهی شبکهی مستند که به تازگی راهاندازی شده، اظهارنظری بکنم ولی میتوانم بگویم دستگاههایی که قصد دارند کار مستند ارایه بدهند، بر این مهم واقف باشند که اثر مستند با فیلم داستانی تفاوت دارد و کسی که قرار است مستند بسازد یا پخش کند، قرار نیست به سراغ ساخت فیلمی برود که قرار است تنها یک بازیگر مشهور در آن بازی کند.
به نظرم اگر سیما قرار است این شبکه را راه بیندازد و آن را جدی بگیرد، باید آثاری پخش کند که سطحشان از یک گزارش صرف بالاتر باشد. شاید هدف از پخش برنامهی مستند در یک شبکهی تلویزیونی این باشد که افرادی که وقت ندارند، مقداری با سینمای مستند و تفاوتهایش با سینمای داستانی آشنا بشوند.
هنوز درگیر تولید صحیح هستیم
فرهاد ورهرام
پخش آثار مستند و مستندسازی در تلویزیون تا به حال در چند گروه انجام شده و هر شبکهیی که در این زمینه فعالیت داشته، یک گروه مستند داشته و دارد. مثلا شبکهی دو گرایش به موضوعات جوانان و ورزش داشته و شبکهی یک مستندهای اجتماعی را در کارنامه خود دارد. اما اگر یک جمعبندی کلی در این زمینه داشته باشیم، نمیتوان یک نظم و نسق کلی در تولید و پخش آثار مستند در تلویزیون یافت. مثلا از شبکهیی که برنامههای معارفی پخش میکند، مستند اجتماعی یا ایرانگردی پخش میشود. یا شبکههایی که اجتماعی هستند گاهی مستند ورزشی پخش میکنند. بعضی از فیلمهای مستند هم با سیاستهای کلی یک شبکه همخوانی ندارند.
در کل فضای پخش مستند تا به حال در تلویزیون حالتی مغشوش و مشوش داشته است. بهنظرم پخش مستندهایی دربارهی موسیقی، از موضوعاتی است که تا به حال نسبت به آن غفلت شده و شبکهی تازه تاسیس مستند میتواند به آن بپردازد. موسیقی نواحی، موسیقیدانها، پرترهی آنها و حتی سازها از مواردی هستند که خیلی کم دربارهشان مستندسازی شده و باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرند. هنرهای نمایشی و گاهی حتی هنری مانند نقاشی بهدلیل مضمون یک تابلو از حضور داشتن در آثار مستند یا محور تولید یک اثر مستند قرار گرفتن، محروم شدهاند.
یک نکتهی مهم که وجود دارد این است که مستند اجتماعی، این تصویری که در حال حاضر رایج است، نیست. اینکه دوربین کوچکی را در جایی مخفی کنیم یا با معتادها صحبت کنیم، مستند اجتماعی نمیشود. مثلا مسائل و مشکلات کارگرهای ساختمان که تا بهحال اثری از آن ندیدهایم، موضوع خوبی برای ساخت یک مستند اجتماعی و پخش آن از شبکهی مستند است. ممکن است تا بهحال از کارگاه کوزهگری و کارگرانش مستندهای کوتاهی دیده باشیم، اما از یک کارخانه و کارگرانش، مستند قابل قبولی ندیدهایم. مقولهی صنعت یکی از موضوعات ساخت فیلم مستند است که تا بهحال نسبت به آن غفلت شده است.
مشکلی که وجود دارد، نوع نگاه تلویزیون است. اگر قرار باشد مستندی از موضوع نفت یا کارگران یک پالایشگاه ساخته شود و در تلویزیون پخش شود، تلویزیون میگوید این کار تبلیغ آن پالایشگاه است، پس باید مبلغی به ما اختصاص یابد. پس این مستندها ساخته نمیشوند مگر اینکه پولی این میان به تلویزیون داده شود. دربارهی ساخت مستندهای اجتماعی هم مدتی در شبکهی دو تلاشهای جدی شد ولی استمرار نداشت. وقتی هم که قرار است از آیینهای سنتی مردم یک ناحیه مثلا عزاداریشان در ماه محرم، حمل علم یا شمایل فیلم ساخته شود، آن فیلم متهم به اشاعهی خرافه و افکار منحرف میشود. مثلا عزاداریهای سنتی، حمل علم یا تصاویر شمایل در روزهای عاشورا و تاسوعا حدود ۳ سالی است که از تلویزیون پخش نمیشود. اقلیتها و آداب و رسومشان هم از موارد خوبی هستند که میتوان در این شبکهی مستند دربارهشان به تولید اثر پرداخت.
با حرفهایی که دربارهی مستندسازها و عافیتطلب بودنشان شده، مخالف هستم. کدام مجلهی سینمایی را سراغ دارید که تا به حال به مستند توجه کرده باشد؟ مستندساز که از خود سرمایهیی ندارد. او با سفارش فیلم میسازد. خط قرمزها هم که همیشه وجود دارند و جایی وجود ندارد که خط قرمز نداشته باشد. بنابراین طبیعی است که ناچار شوند دربارهی موضوعات بهصورت خصوصی فیلم بسازند. چند سال اول انقلاب فضای خوبی در این زمینه وجود داشت و مستندهای اجتماعی بسیار خوبی تولید شد. بهیاد دارم که در آن روزها چند گروه مستندساز، فعال بودند و آثار بسیار خوبی تولید کردند ولی آن جریانات استمرار نیافت. در حال حاضر درگیر این هستیم که مستند و مستندساز خوب نداریم. بر فرض دست مستندسازها راباز بگذارند، میخواهند چه کار کنند؟ مشکل این است که ما تهیهکننده، کارگردان و سفارشدهندهی خوب فیلم مستند نداریم. ما هنوز درگیر تولید صحیح آثار مستند هستیم. اصلا بیایند دربارهی یک باغچه مستند درست کنند، اما از لحاظ سفارش، تولید و کارگردانی، قواعد کار را رعایت کنند.
باید خودمان دست به کار شویم
پیروز کلانتری
اساسا من معتقدم وقتی یک شبکهی مستند راهاندازی میشود و خوراک خیلی زیادی میخواهد، نباید انتظار داشت که در قالبی حداکثری، فیلم مستند خوب تولید و پخش کند؛ چراکه به هر حال بیشتر یک رسانه است و به همین خاطر، بیشتر از آنکه مسالهاش رشد سینمای مستند باشد، پاسخ به سایتها و مخاطبانی است که دارد. بنابراین، چنین شبکهیی طبیعتا روی میآورد به برنامهسازی و مجموعهسازی تا آن تولید و نمایش تک مستند و کارهای فاخر. این هم غیرطبیعی نیست و در همه جای دنیا همینطور است، مگر شبکههای خاصی که برای نمایش تک مستندهای فاخر و هنری تعریف میشوند. بنابراین، راهاندازی شبکهی مستند هم سودمند است و هم مضر؛ در واقع از این وجه که مجبور است بهصورت انبوه کار کند و به انبوهسازی روی آورد، به ضرر است.
اما نفعش در این است که به هر حال چون یک شبکه مربوط به سینمای مستند است، با پخش مستندهای خارجی خوب و اساسا با تمرکز روی این نوع سینما، توجه مسوولان و مخاطبان را بیشتر از گذشته به انواع فیلمهای مستند ارزشمند جلب میکند. اصلا همین که اسم این شبکه مستند است و مدام این اسم را پیش چشم و گوش مخاطبان تکرار میکند، سودمند و مفید است.
از زاویهی اقتصادی هم راهاندازی چنین شبکهیی به نفع تهیهکنندگان و سازندگان فیلمهای مستند است، چون به هر حال بیشتر از گذشته نیاز به تولید فیلمهای مستند است تا از این شبکه بهنمایش درآید، اما این خطر هم وجود دارد که مستندسازان را به برنامهساز تبدیل کند و حساسیتهای ساخت تکفیلم را از آنها بگیرد. البته در حال حاضر شاید قضاوت دربارهی عملکرد این شبکه کمی زود باشد، چون هنوز دربارهی سینمای مستند داخلی کار زیادی انجام نداده است.
باید صبر کنیم و ببینیم در تولید اینگونه فیلمها این شبکه به چه نوع آثاری تمایل دارد و به سمت فیلمهای میراث فرهنگی و حیات وحش میرود یا انواع فاخرتر و متفاوتتر سینمای مستند داخلی را هم در نظر دارد. به همین خاطر در شرایط فعلی چیزی که خیلی اهمیت دارد، این است که متولیان این شبکه بدانند کار تلویزیون تولید فیلم مستند نیست، بلکه خرید رایت فیلم از کسانی است که در چرخهی آزاد تولید، فیلم میسازند. وقتی تلویزیون رایت ۳ یا ۴ بار نمایش یک فیلم را میخرد، تهیهکننده میتواند آن فیلم را در فضاهای دیگر هم عرضه کند. بدینترتیب هم فیلم در تلویزیون نمایش داده میشود و تبلیغی برای کار به حساب میآید و هم تهیهکننده میتواند با فروش فیلم در فضاهای دیگر، به تقویت اقتصاد کار خود بپردازد و مستندهای بیشتری تولید کند.
از طرفی هم چون تهیهکننده و کارگردان قرار است فیلم را به تلویزیون برسانند، مخاطب برایشان مهمتر میشود. البته در شرایط فعلی من هنوز ندیدهام که این شبکه با مستندسازان وارد ارتباطات عملی- اجرایی شده باشد. حالا شاید هنوز بحث تولید در این شبکه خیلی جدی نشده یا همان برنامهسازی که به آن اشاره کردم، برای شبکهی مستند در اولویت قرار دارد. به هر حال، آنچه میبینیم این است که هنوز این شبکه به مستندسازان جدی و فعال روی خوشی نشان نداده است. در چنین شرایطی به نظر من باید انجمنها و کارگردانان و تهیهکنندگان خواستهها و انتظاراتشان را با مسوولان شبکهی مستند مطرح کنند و به تبلیغ روی تاثیر و اهمیت این شبکه بپردازند.
یعنی نباید در ارتباط با مسوولان شبکه، عقب بنشینند تا بحث سینمای مستند ارزشمند بهطور جدیتر در این شبکه مطرح شود. بهعبارتی تهیهکنندگان و سازندگان و انجمنهای مرتبط با سینمای مستند باید تاثیری را که این سینما میتواند داشته باشد، به مسوولان شبکهی مستند یادآوری کنند و نشان بدهند.
همان شیوههای منسوخ
همایون امامی
تلویزیون ما از آنجا که تلویزیونی دولتی است و البته بهخاطر شرایط ویژهیی که دارد و داریم، آن را غیرقابل قیاس با سایر شبکههای دولتی میکند و در بازتاب حقیقتهای پیرامون خود، که حقایق روزمرهی جامعه تلقی میشوند، باز و گسترده عمل نمیکند. موضوعهای بسیاری وجود دارند که به خاطر چنین موقعیتی اصلا مورد توجه قرار نمیگیرند و از سوی دیگر، موضوعهای بسیار کماهمیت و پیشپا افتادهیی هم هستند که با طمطراق و تاکید مطرح میشوند. چنین رویکردی کارکرد اجتماعی تلویزیون را کاهش داده و به ارتقای کارکرد تبلیغی آن منجر میشود. از طرف دیگر رشد شبکههای تلویزیونی و نیاز آنها به خوراک، بحث تپش آنتن را پیش میکشد که مدیران تلویزیون را ناگزیر از نوعی سادهانگاری و سطحینگری میسازد. مهمترین خواسته در سفارشهایی از این دست سرعت آماده شدن و تهیه است، در تلویزیون کمتر به تحقیق در فیلم مستند اهمیت داده میشود و اگر از من بپذیرید باید بگویم صرفنظر از چند مورد استثنا اصلا بها داده نمیشود.
پیامد این رویکرد یک نتیجهی غیرقابل تردید برابر ما مینهد: تولید فیلمهای سطحینگر، که اصلاشناختی به مخاطب نمیدهند چراکه خودشناختی از واقعیت ندارند. البته این نکته هم قابل ذکر است که در این بخش ما با دو دسته فیلم روبرو هستیم. نخست فیلمهایی که همپای محتوای نازل خود از فرم و ریختی نازل هم برخوردارند و تنها به این درد میخورند که یکبار- و تنها یکبار- بخشی از خوراک آنتن را تامین کنند و بعد برای همیشه به آرشیو سپرده شوند. دستهی دوم فیلمهایی هستند که با وجود شناخت سطحیای که ارایه میدهند، از زیبایی و جذابیت خاصی برخوردارند. مشخصهی این نوع فیلمها برخورداری از یک ایدهی جذاب، انسانی یا فرهنگی است. مستندساز در اینجا کاری به واقعیت نداشته و بدون ورود به بحث شناخت، از دریچهی ایدهی کلی خود با آن برخورد میکند.
مستندساز ما را نه با واقعیت که با تعبیر بسیار کلی خود از آن روبرو میسازد. تعبیری که تنها در چارچوب آن ایده قابل طرح است. فرم در این دست آثار نیز فرمی پالوده است که در قالب ساختاری محکم خود را مینمایاند. در حقیقت اینجا فرم زیبا و ساختار سنجیده و استوار، پردهی پوشندهیی میشود تا ناقص بودن چنین فیلمی را بپوشد. تولید چنین مستندهایی نیاز چندانی به وقت ندارد وگاه طی یکی دو هفته میشود آنها را آمادهی پخش کرد. در مواجهه با چنین فیلمهایی، فرم زیبا و ساختار محکم آن مانع میشود تا ما به کاستی عمدهی آنکه از ضعف تحقیق و پژوهش نشت میگیرد پی ببریم. برخی از دوستان که در تولید مستندهایی از این دست ید طولایی دارند همواره بهعنوان افتخار از قابلیت شگرف خود در تولید یکروزهی این فیلمها یاد میکنند. فیلمهایی که غالبا در جشنوارههای معتبر ایران و جهان هم میدرخشند.
البته این حقیقت را هم نباید از نظر دور داشت که موقعیت مستندسازی در تلویزیون در سالهای اخیر تا حدودی متفاوت شده است، با طرح ایدههایی مترقی از سوی مدیریت روبرو میشویم که تا حدودی امیدوارکننده هم هست، لیکن از آنجا که در وجه اجرایی چنین ایدههایی بسترسازی لازم صورت نگرفته و ناگزیر در دل همان ساخت و بافت و روابط و شیوههای قدیمی چنین ایدههایی محقق میشوند، ما در این زمینه با جریانی تحولی روبرو نمیشویم. تک و توک آثاری متفاوت نگاه ما را به خود جلب میکنند، ولی در اصل، همان مناسبات کهنه و دست و پاگیر باعث میشوند که- تکرار و تاکید میکنم- صرفنظر از چند مورد استثنا، اتفاق خاصی رخ ندهد و تولید در همان مدار سابق بگردد. شاید اگر پای یک آسیبشناسی جدی به میان بیاید حقیقتهای ژرفتری آشکار شود. حقیقتهایی که عملا با ایدهی خوب طرح شده در تعارض قرار میگیرد.
برای دستیابی به تحولی واقعی در مستندسازی تلویزیون، نخست باید نگرشی تازه متناسب با قابلیتها و پیشرفتهای محتوایی، ساختاری فیلم مستند از یک سو و نیازهای مخاطب به درک تحولیافتهیی از مستند حاکم شود. باید ساختارهای کهنه و فرسوده و مزاحم گذشته دور ریخته شود و ساختاری جدید همراه با تعریفهایی جدید شکل گیرد. چنین رخدادی وقتی میتواند عامل تحول شود که نوع نگرش سازمان دربارهی فیلم مستند تغییر کند. سیاستگذاریهای کلان سازمان باید بر شناخت و رعایت این تحول و ضرورت آن استوار باشد؛ یا به عبارت درستتر، این ساختار جدید در صورتی امکان رشد مییابد که از دل سیاستگذاریهایی متحول شده بیرون بیاید.
نوع مدیریت کلان این امر باید به گونهیی باشد که قایم به خود و ضرورتهای درونی خود باشد تا در روند تغییرات مدیریتی، گام به گام از روح بالندهی خود تهی نشود. تنها در چنین شرایطی است که میتوان امید داشت یک تفکر درست در زمینه تولید فیلم مستند به حد و اندازههای جهانی خود نزدیک شده و به صورتی جریانی و جریانسازانه تداومی منطقی بیابد. پیامد چنین نگرشی به این میانجامد که ما از آن پس دیگر نگاهی تولیدی کالایی به مقولهی مستند تلویزیونی داشته باشیم.
در حال حاضر مستند تولید میشود تا عمدتا آنتن را تغذیه کند و بعد هم در گوشهی آرشیو خاک بخورد و فراموش شود. در چنین نگرشی کسی به استاندارد کردن روند تولید و تجهیزات و کیفیتهای فیلم تولید شده در مقیاسی جهانی نمیاندیشد. چرا که اثر تولید شده با هر کیفیتی، روی آنتن میرود و پخش میشود. چنین است که مشکلات فنی امروز ما در زمینهی سینما و بویژه فیلم مستند به عارضهیی چشمگیر بدل شده است. وقتی ما توانستیم در پرتو نگاهی کالایی به تولید فیلم مستند بیندیشیم، ناگزیر از آن خواهیم شد که کالایی که نامش را فیلم مستند تلویزیونی نهادهایم را واجد استانداردهای فنی دیداری و شنیداری جهانی کنیم. در چنین شرایطی فیلم مستند سودآور خواهد بود و میتواند بیآنکه خواسته باشد خود را با سیاستبازیهای بازارهای فیلم جهانی همساز کند، خوش بدرخشد و در کتابخانههای معتبر جهان در حوزههای جامعهشناسی، مردمشناسی و... جای ثابتی برای خود دست و پا کند. چنین است که ما توانستهایم به نحوی خلاق از میراث فرهنگی و معنوی نیاکانمان استفاده کرده و در عین حال سهم خود را در پیشرفت فرهنگ جهانی نیز ادا کنیم.
این یادداشت ابتدا در روزنامهی اعتماد منتشر شده است.