از همان ابتدا نسبت به عرضهی دو فیلم به بازار ویدیو تردید داشتم. یکی آواز آفتاب بود و دیگری امپراتور و ما که کارگردانش دوست عزیزم امید نجوان است و من تهیهکنندهاش. گمانم این بود جای آنها اینجا نیست. اما جای درست یا اصلا وجود ندارد یا من به آن راه ندارم. پس باید انتخاب میکردم. یا همین که هست یا به کلی منصرف شدن. مثل اتفاقی که در بازار سوپرمارکتی ویدیو در ایران رخ میدهد و حضور فیلمها و سریالهای تلویزیونی در بازاری که برای فیلمهای سینمایی است. در حالی که اگر شبکههای خصوصی و تلویزیونهای کابلی وجود داشت، این آثار در اینجا نبودند و شاهد نابسامانی کنونی نبودیم.
آواز آفتاب به سفارش انتشارات کاروان برای نمایش در مراسم اهدای جایزهی ادبی یلدا ساخته شد. یعنی برای مخاطبانی اهل ادبیات. پس طبیعی است که فقط اشارههایی داشته باشد به چند نکتهی مهم، آن هم به فراخور یک رویداد ادبی. امپراتور و ما هم برای یک شبکهی تلویزیونی ساخته شد. یک شبکهی انگلیسی زبان دارای مجوز، که در نهایت مجوزش باطل شد و تمامی هزینههای تولید را دادم تا فیلم نیمه کاره نماند.
شاید اگر تلویزیون ایران به امپراتور و ما روی خوش نشان میداد و راهی وجود داشت که آواز آفتاب به دست انجمنهای ادبی برسد و به ویژه اگر هشت سال پس از ساخت مجوز نمیگرفت و هیجان زده نمیشدم، اصلا به فکر عرضهی ویدیویی آنها نمیافتادم. ولی با همهی اینها، ته تردید اولیه این شد که آواز آفتاب و امپراتور و ما از بازار فروش کنار گذاشته شود. از نظر اقتصادی تصمیم عاقلانهای نبود، ولی درستش همین است.