بنده علاقهی وافری به چلوکباب دارم و اگر ابعاد جیب و شکم اجازه میداد هفتهای سه چهار بار کوبیده میزدم به بدن... اما اغلب فقط در تعطیلات نوروزی است که این رویا تحقق پیدا میکند. شهر خلوت است و دوستانِ معمولا گرفتار، پا. یک سایت هم پیدا کردهام به نام ۱۱۸food. com که حاوی اطلاعات ذیقیمتی است راجع به رستورانهای تهران.
همین است که در تعطیلات نوروز جستجوی صبحگاهی اخبار در سامانههای خبری جایش را به جستجوی مقصدی هیجان انگیز در سامانهی شکمی میدهد. مقصد که پیدا شد، موقع یافتن دوست یا دلبری است اهل چلو. هفتهی اول عید البته اغلب دوستان و دلبران نهار خانهی قوم و خویش مهماناند و چلوکباب تنها صرف میشود که خالی از لطف هم نیست و از هفته دوم کم کم سر و کله ی لبیک گویان به ندای هَل مِن طاعِم یَطعُمنی پیدا میشود. پشت بند نهار قدمی هم در محلهی نویافته میزنیم و چشمی هم به در و دیوار کوچه و خیابان میاندازیم، فقط از سر آسودن وجدان که بابت سوزاندن وقت و فزودن کلسترول کمی دردناک است. اما بطالت را چه باک که این روزها همه تعطیلاند و خلاص. تعطیلات نوروزی پارسال باطل باطل هم نبود و نتیجهی یکی از همین گپهای چلویی با هومن مرتضوی شد یک پروژه گروهی به نام کهریزک چهار نگاه... دنیا را چه دیدید؛ شاید ایدهی پروژه بعدی هم در یکی از همین روزهای باطل نوروز امسال از آسمان افتاد... شاید هم نیافتاد.