بی‌رودربایسی
به بهانه‌ی چهارمین سال فعالیت رای ُبن مستند

[ امیر حسین ثنائی ]

۱
همه‌ی کار‌هایم آماده بود، قرار بود به دعوت جشنواره‌ی ایدفا، امسال در آمستردام باشم. در آخرین روز‌ها نشد یا...؛ اما اسمم از رای ُبن به عنوان رسانه‌ی حاضر در جشنواره برای مستندساز‌ها ایمیل شده. از‌‌‌ همان روز، تقریبا روزی سه چهار ایمیل از مستندسازانی که مستند‌هایشان در بخش‌های مختلف جشنواره است به دستم می‌رسد که خودشان و کار‌هایشان را معرفی می‌کنند و می‌خواهند قراری در جشنواره بگذاریم و مستند‌هایشان را ببینم.
این چند روزه دارم این مسئله را مقایسه می‌کنم با فضای مستندسازی خودمان. بی‌رودربایسی باید گفت که مستندسازان ما، (تاکید می‌کنم بخشی از مستندسازان، هر چند بخش بزرگی) ارتباط با رسانه‌ها را بلد نیستند. بلد نیستند دو خط خبر تنظیم کنند. با اهالی رسانه‌ها، از خبرنگار گرفته تا منتقد ارتباطی ندارند و بلد نیستند خودشان و کار‌هایشان را معرفی کنند.
تا پیش از آغاز کار رای ُبن فکر می‌کردم نبود رسانه‌ی تخصصی‌ست که باعث این اتفاق شده؛ اما حالا و با تجربه‌ی این سال‌ها باید بگویم صد رسانه‌ی تخصصی چاپی و اینترنتی هم که باشد، تعداد کمی مستندساز را می‌توانید پیدا کنید که حرفه‌ای‌اند و بلدند که چطور با رسانه‌ها ارتباط داشته باشند. اینجا کاری به استثنا‌ها ندارم که مستندسازی بنابر موضوع فیلم‌اش اصلا نمی‌تواند و نمی‌خواهد که اطلاع‌رسانی داشته باشد، منظورم در شکل کلی ماجراست.
دارم فکر می‌کنم چرا این اتفاق می‌افتد؟ به نظرم چون سینمای مستند ایران در کلیت‌اش حرفه‌ای نیست؛ و این حرفه‌ای نبودن را اضافه کنید به تعارف و حیای شرقی مستندساز که مثلا گمان می‌کند حالا دارد یک فیلم می‌سازد، حالا فیلمش در یک جشنواره‌ای هست، حالا یک جایزه‌ای گرفته، اتفاق مهمی نیفتاده، خبر دادن نمی‌خواهد و... اما نتیجه‌ی این‌ها شده هزاران صفحه‌ی سفید از تاریخ سینمای مستند این مملکت. نتیجه‌اش شده هزاران مستندی که وقتی کاتالوگ جشنواره‌ای را ورق می‌زنی از خودت می‌پرسی چرا هیچ کسی را نمی‌‌شناسی، این مستند‌ها کی ساخته شده‌اند و... نتیجه‌اش شده مستندهای ُکُمدی و بی‌کاربردی که هیچ کس از ساخته شدنشان خبری ندارد، چه برسد بخواهند تاثیرگذار باشند و تغییری ایجاد کنند، هرچند سازنده‌اش ادعای مصلح اجتماعی دارد و مدعی ثبت روزگار و....
حاصل این کنارنشینی، بی‌تفاوتی، ناامیدی و بی‌انگیزه‌گی و جدی نگرفتن خیلی چیز‌ها، حضور افردای‌ست که تنها اسمشان مستندسازست، همین‌ها در رسانه‌ها خبرسازی می‌کنند، شده‌اند مدرس مستندسازی، طرح تصویب می‌کنند، پروژه‌هایشان را با بودجه‌های کلان می‌سازند، داوری جشنواره‌ها را بر عهده دارند و.... و تنها دلیل حضورشان از بی‌حضوری افرادی‌ست که آدم حسابی‌اند.
دارم فکر می‌کنم چرا این اتفاق می‌افتد و می‌گویم سینمای مستند ایران حرفه‌ای نیست و مستندسازش دغدغه و هدفی ندارد؟ اصلا چرا باید حرفه‌ای باشد، وقتی بودجه‌اش را (کم یا زیاد) از دولت می‌گیرد، و هر چه بسازد پخش می‌شود. حالا چرا باید تلاش کند فیلم‌اش را معرفی کند، برایش نمایش بگذارد، برایش پوستر طراحی کند، برایش آنونس بسازد و.... اصلا چرا باید دغدغه و هدف داشته باشد؟ دارد؟ در حرف یا در عمل؟ من می‌گویم ندارد. دغدغه و هدفی از ساخت مستندش ندارد؛ مخاطب‌شناسی ندارد. ترجیح می‌دهد پول پست بدهد، ساعت‌ها فرم‌های جشنواره‌ی داخلی و خارجی را پر کند، پز حضور فیلم‌اش در جشنواره‌ها را بدهد، پز جایزه گرفتنش را بدهد (که هر کدامشان در جای درستش خیلی هم خوب و لذت بخش است)، اما هیچ قدمی برای نمایش داخلی فیلم‌اش بر ندارد و بعد هم مصاحبه کند و بگوید مستند مخاطب محدودی دارد و دولت هیچ کاری نمی‌کند. ترجیح می‌دهد.... اما آیا مستندساز ما فقط در ارتباط با رسانه‌ها حرفه‌ای نیست؟ نه، این داستان ادامه دارد.
۲
سال ۸۵ روبرت صافاریان و پیروز کلانتری سایت پیک مستند را راه انداختند و اهالی سینمای مستند شروع کردند به نوشتن درباره‌ی سینمای مستند. پیک مستند در نبود رسانه‌ایی که به سینمای مستند بپردازند و کمبود کتاب‌های تخصصی، تنها فضایی بود که من یکی خوره‌ی خواندن مطالبش بودم تا چیزی یاد بگیرم.
روبرت، پیک مستند را چند ماه پیش تعطیل کرد. می‌دانید یکی از دلایلش چه بود: عدم مشارکت مخاطب. ‌‌‌ همان مخاطبی (که بخشی از این مخاطب را خود مستندسازان تشکیل می‌دهند) که دائم می‌گوید ما حرف داریم و جایی برای بیانشان نداریم و.... لطفا از روبرت و پیروز بپرسید در طول این سال‌ها که مجانی کار کردند چند نفر خواسته‌اند کمکشان کنند. لطفا بپرسید چند نفر نسبت به تعطیلی سایت واکنش نشان دادند. باید پرسید چند نفر از روبرت و پیروز تشکر کردند و به‌شان خسته نباشید گفتند. و آیا مخاطب ِمستندساز تنها در مورد این موضوع مشارکت ندارد؟ نه، حتی حضور و مشارکت صنفی ندارد، چه برسد به مشارکت اجتماعی؛ همکاران خودش و آثارشان را نمی‌شناسد، چه برسد به این‌که بخواهد مثلا نسبت به سرنوشت یک مستندساز سوری واکنش نشان دهد.
بی‌رودربایسی باید پرسید اصلا چقدر وجود رسانه‌های تخصصی و منابع مطالعاتی برای ما مهم‌اند؟ چنددرصد از مستندسازان کتاب و مقاله می‌خوانند؟ مستند می‌بینند؟ مستندهای روز دنیا پیشکش، حداقل مستندهای همکارانشان را. من می‌گویم بخش بزرگی از مستندسازان کتاب نمی‌خوانند، موسیقی گوش نمی‌کنند، مجله نمی‌خوانند، روزنامه نمی‌خوانند، و... این را با قطعیت می‌گویم؟ بله، کافی است در بین هزاران مستندی که در سال تولید می‌شوند به موضوع، ساختار، روایت و... تکراری اکثر آن‌ها نگاه کنید، به آمار فروش کتاب‌های تخصصی سینمای مستند نگاه کنید، به تعداد مستندسازان حاضر در جلسات نمایش فیلم‌های مستند نگاه کنید، به واکنش‌ها و حضورهای صنفی نگاه کنید، کافی است بخواهید با مستندسازی مصاحبه یا گپ بزنید و بپرسید کتاب تازه چه خوانده، فیلم تازه چه دیده، کافی است به جلسه‌ی نقد و بررسی یک مستند بروید تا ببینید مستندسازش نمی‌تواند دو کلمه حرف بزند، کافی است...
۳
سال گذشته به بهانه‌ی تحقیق‌هایم درباره‌ی تاریخ سینمای مستند ایران و همین‌طور رصد کردن فیلم‌های مستند برای مستند بر‌تر سال، مغزم از این همه تولید سوت می‌کشید. دائم از خودم می‌پرسیدم این فیلم‌ها کی ساخته شده‌اند؟ این مستند‌ها کجا به نمایش در می‌آیند؟ این مستند‌ها کجا آرشیو می‌شوند؟ درباره‌ی این مستند‌ها کجا نوشته می‌شود و اطلاعاتشان ثبت می‌شود؟
این حجم تولید بهانه‌ای شد تا از خودم بپرسم وقتی ما داریم از سینمای مستند ایران و مستندسازانش حرف می‌زنیم، دقیقا از چه چیزی حرف می‌زنیم؟ از انجمن مستندسازان با تقریبا سیصد عضوش؟ که نصفشان بی‌کارند! یا سازندگان هزاران مستندی که در جشنواره‌های کوچک و بزرگ می‌بینی یا هر روز از شبکه‌های مختلف تلویزیون پخش می‌شوند؟
این را می‌دانم که هر مستندسازی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد با تلویزیون و یا مرکز گسترش و... کار کند؛ به هر دلیلی. این را می‌دانم که هر موضوعی را نمی‌شود با تلویزیون و یا مرکز گسترش کار کرد؛ به هر دلیلی و در مقابلش موضوعی هم هست که باید با تلویزیون و یا مرکز گسترش و... کار کرد؛ به هر دلیلی.
اما آیا این نخواستن‌ها و خواستن‌ها همه‌ی ماجراست؟ نه! ما در مقابل این نخواستن‌ها و خواستن‌ها، آداب گفت‌و‌گو را بلد نیستیم. نتوانسته‌ایم در عین دوستی و احترام با یکدیگر مخالفت کنیم. نتوانسته‌ایم هم با صراحت حرفمان را بزنیم و هم پایمان را از حریم اخلاق بیرون نگذاریم. نتوانسته‌ایم با وجود اختلاف نظر با هم همکاری کنیم. نتیجه‌اش شده عدم رابطه، توهین و فضایی به دور از تعقل، فکر و ساخت و تولید. به جای گفت‌و‌گو و ارتباط، نتیجه‌اش شده آن کسی را که برای تلویزیون و یا مرکز گسترش و... فیلم می‌سازد و یا در فلان جشنواره‌ی دولتی حضور دارد را خائن و آدم دولت بنامیم. نتیجه‌اش شده دوری. و به جای پاسخ منطقی به یک نقد و نظر، نتیجه‌اش شده حرف‌های خاله زنکی و....
نتیجه‌ی همه‌ی این نبودن‌ها، نخواستن‌ها، نشدن‌ها، خواستن‌ها و... شده طلبکاری. همه از هم طلبکاریم. طلبکاریم که چرا درباره‌ی فیلم ما نقد نوشته نمی‌شود. طلبکاریم که چرا جایگاه‌مان را نداریم. طلبکاریم که چرا بودجه نداریم. طلبکاریم و متوهم که همه بی‌سوادند و ما باسوادیم. طلبکاریم که چرا به ما جایزه ندادند و دارند حقمان را می‌خورند. طلبکاریم که... و در مقابل این همه طلبکاری، هیچ تلاشی هم نمی‌کنیم تا به حقمان برسیم و تنها دهانمان به چشم دستی است که به پیش آید.
۴
تا پیش از آغاز فعالیت رای ُبن فکر می‌کردم مشکل ازلی و ابدی سینمای مستند ایران به‌‌‌ همان نبود بودجه، نبود رسانه‌های تخصصی، نبود محل مناسب نمایش، سانسور و... ختم می‌شود. حالا فکر می‌کنم این‌ها به جای خود، اما بی‌رودربایسی، مشکل سینمای مستند ایران این روز‌ها تنها این‌ها نیست. غم انگیز و ناراحت کننده‌ست، اما متاسفانه واقعیت دارد: مشکل سینمای مستند ما در کلیت‌اش (به استثنا‌ها کاری ندارم) بی‌سوادی، فقر ذهنی و اندیشه، محافظه‌کاری و ملاحظه‌کاری‌ست که همه در آن گرفتاریم. مشکل ما این است که چشم نداریم همدیگر را ببینیم، پشت هم باشیم؛ با هم گفت‌وگو کنیم. مشکل ما این است که یادمان رفته هوای همدیگر را داشته باشیم. از موفقیت‌های همدیگر خوشحال شویم. آثار همکارانمان را به همه معرفی کنیم. مشکل ما این است که بی‌تفاوتیم، به هر بلایی که سرمان آمده عادت کرده‌ایم و صدایمان هم در نمی‌آید، ناامید و بی‌انگیزه شده‌ایم. مشکل ما این است که یادمان رفته با هم باشیم، مشکل ما این است که....
گفت: چون نیک نظر کرد، پر خویش در آن دید | گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست
۵
رای بُن مستند ۱۶ آبان ماه چهارساله شد؛ و ما همچنان به رویای شیرین تغییر فکر می‌کنیم!

در همین زمینه:
ما مستندسازیم...
چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند
برای تو و خویش چشمانی آرزو می‌کنم

 

منبع: رای ُبن مستند | تاريخ: 1391/08/28
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد