پیچیده و دشوار
درباره‌ی گفتار در فیلم مستند

[ فرحناز شریفی ]

فرحناز شریفی تاکنون فیلم‌های مستند صدای ماه (۱۳۸۲)، قسمت (۱۳۸۳)، ایران در اعلان (۱۳۸۵)، چهره غمگین من (۱۳۸۷)، خاطرات انقلاب بهمن، عاشق لیلا (۱۳۸۷) و ۲۱ آگهی استخدام (۱۳۸۸) را تدوین، نوشته و کارگردانی کرده است. جایزه‌ی بهترین فیلم اول از جشنواره‌ی مستند کیش برای فیلم مستند صدای ماه، جایزه‌ی ویژه‌ی هیات داوران از جشنواره‌ی مستند الجزیره برای فیلم مستند قسمت، بهترین مستند سال به انتخاب انجمن مستندسازان در جشنواره‌ی آوینی برای فیلم مستند ایران در اعلان، جایزه‌ی بهترین تحقیق و پژوهش از جشنواره‌ی سینماحقیقت برای فیلم مستند ایران در اعلان، کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین جشنواره‌ی فجر برای فیلم‌های مستند ایران در اعلان و خاطرات انقلاب بهمن، عاشق لیلا و… از جمله جوایز آثار او است. کتاب خوابیدن در هوای آزاد (و چند داستان کوتاه دیگر)، نیز توسط نشر نی در سال ۱۳۸۸ به قلم او منتشر شده است. آن‌چه در ادامه می‌ آید یادداشت و پاسخ مکتوب او به پرسش ما درباره‌ی گفتار در فیلم مستند است.

۱. ایران در اعلام
از میان فیلم‌هایی که تا به حال ساخته‌ام، سه فیلم، گفتار متن داشته‌اند. ایران در اعلان از آن دسته فیلم‌هایی است که کاملا بر اساس گفتار متن شکل گرفته است. چهره غمگین من که در بخش‌هایی از فیلم گفتار متن حضور دارد و خاطرات انقلاب بهمن، عاشق لیلا که باز فیلمی است که گفتار شاید مهم‌ترین نقش را در آن به عهده دارد.
اما روند نوشتن گفتار برای هر کدام از این فیلم‌ها با دیگری کاملا متفاوت بود. ایران در اعلان، فیلمی بود که قرار بود صددرصد بر اساس آرشیو شکل بگیرد. بنابراین بدون یک گفتار اولیه که روند فیلم در آن کاملا مشخص باشد، شروع تدوین فیلم، امکان پذیر نبود. چند روز پس از اینکه راش‌ها به تدوینگر فیلم تحویل داده شد، گفتار اولیه‌ای با صدای خودم ضبط شد.
فیلم را می‌شد جورهای مختلفی چید، اما من ترجیح دادم با یک روند خطی با پیش بردن دو روایت موازی (داستان تاریخچه تبلیغات در ایران و داستان اتفاقات مهم تاریخی وسیاسی و تاثیر این دو مقوله برهم) فیلم چیده شود. در طول تدوین، گفتار تغییر چندانی نکرد و جاهایی به پیشنهاد تدوینگر فیلم (بهمن کیارستمی) چند جمله به فیلم اضافه یا جملاتی حذف شد. گفتار نهایی با صدای هوشنگ آزادی ور ضبط شد.
حالا مدت هاست که این فیلم را ندیده‌ام. فیلم شش سال پیش ساخته شد (سال ۸۵). اما آخرین بارهایی که فیلم را می‌دیدم به نظرم می‌رسید که گفتار دارد مخاطب را بمباران می‌کند. به راحتی می‌توانستم از جملاتی چشم‌پوشی کنم که آن روز‌ها نکردم. کاش می‌توانستم از دادن آن همه اطلاعات در جاهایی از فیلم صرف نظر کنم و کمی حجم گفتار را کم کنم. این دل نگرانی‌ها بابت اینکه نکند اگر این جمله را حذف کنم، مخاطب سر در گم شود یا نکند بحث کامل نشود، گریبان آدم را بدجوری می‌گیرد. می‌خواهی حذف کنی و نکنی. به نظرم این دغدغه بزرگ فیلمسازی است که تنها گفتار متن قرار است اطلاعات فیلمش را به بیننده منتقل کند. (به ویژه فیلم‌هایی با موضوعات تاریخی و با مواد آرشیوی). باید بتوانی از آن انبوه کاغذ و کتاب و مجله‌ها و یادداشت‌ها، ضروری‌ترین‌ها را انتخاب کنی و بعد تازه باید روایت خودت را وارد کنی.
کار سختی است. ‌‌‌‌ همان روز‌ها به خاطر اینکه می‌خواستم لحن یکنواخت و پرگوی گفتار فیلمم را تعدیل کنم از صداهای دیگری استفاده کردم تا آگهی‌های روزنامه‌های قدیمی را بازخوانی و بازسازی کنم. جاهایی که فیلم نفسی می‌کشد و صدای مقتدر گوینده گفتار متن برای لحظاتی فراموش می‌شود.
حالا هر وقت فیلم‌هایی از این دست از دیگر همکاران مستندسازم می‌بینم همیشه به این توجه می‌کنم که من چقدر دارم به صدای گوینده گفتار گوش می‌دهم؟ بعد از تماشای فیلم چند جمله را به خاطر سپرده‌ام؟ اساسا چقدر ما به گفتارهایی که حاوی اطلاعات تاریخی هستند با دقت گوش می‌دهیم؟ و کارگردان چه سهمی دارد تا حواسمان را بیشتر به فیلمش جلب کند؟
۲. خاطرات انقلاب بهمن، عاشق لیلا
این فیلم برای من تجربه کاملا متفاوتی بود. من عکس‌هایی داشتم که می‌خواستم با آن‌ها یک داستان تعریف کنم. فیلمی که قرار بود درباره انقلاب باشد. خب، طبیعی است که من می‌خواستم فیلمی بسازم که شرمنده خودم نباشم. می‌شد درباره انقلاب هم فیلم خوبی ساخت؟ انقلابی که چیزی از آن به خاطر نداری؟
در روند تحقیق به ماجرایی برخوردیم که برایم جذاب شد. پسری که در شلوغی‌های روزهای انقلاب گم شد و خانواده‌اش هنوز هم خبری از زنده یا مرده بودنش نداشتند. اما تنها سه عکس از این جوان در آلبوم مادرش پیدا کرده بودم. من می‌خواستم این داستان را تعریف کنم و آن روز‌ها این سه عکس در ذهن من برای داستانی که پشت‌اش بود، کافی نبود. پناه بردم به آرشیو عکس‌های انقلاب و آرشیو عکس‌های خانوادگی آدم‌ها در آن روز‌ها. می‌خواستم یک داستان واقعی را بازسازی کنم.
عکس‌هایم را گذاشتم رو تایم‌لاین و همزمان با پس و پیش کردن آن‌ها شروع کردم به نوشتن داستان. بیشتر از یک هفته طول نکشید که من یک داستان کوتاه نوشته بودم که حالا باید دوباره عکس‌ها را با توجه به روایتی که به آن رسیده بودم، می‌چیدم. آیا اساسا می‌شود به چیزی که من نوشته بودم «گفتار متن» گفت؟ یا بیشتر یک داستان؟ هرچه که بود گفتار با تصویر‌های فیلم، بده بستان داشت. جایی گفتار به تصویر حواله داده می‌شد و گاهی برعکس. همدیگر را کامل می‌کردند. با هم بازی می‌کردند و من این را دوست داشتم. داستانی که یک راوی گمشده روایت می‌کند. دیالوگ دارد، اظهار نظر می‌کند، دروغ می‌گوید و بعد به دروغش اعتراف می‌کند. حسرت می‌خورد. شاد می‌شود. غمگین می‌شود.
نتیجه کار، یک فیلم پانزده دقیقه‌ای شد با این حال و هوا. ترکیبی از عکس‌های شخصی و عکس‌های انقلاب (بیشتر تصاویر فلو و شب) و تنها یک بخش کوچک که در قطعه کشته‌شدگان آن روز‌ها در بهشت زهرا تصویربرداری کردیم. این بار، من از نتیجه کار راضی بودم. اجرای درست حسن پورشیرازی هم به داستان نفس تازه‌ای داد. چهار سال از ساخت این فیلم می‌گذرد.
۳. دو سال است که فیلم نساخته‌ام اما در این دو سال هم فیلم آدم‌های با تجربه سینمای مستندمان را تدوین کرده‌ام و هم فیلم‌های فیلم اولی‌ها و تازه کارتر‌ها را. همواره نوع استفاده از گفتار متن در طول این دوسال برایم چالش برانگیز بوده است. راستش نمی‌توانم نظر ندهم و گاهی دخالت نکنم. گفتار متن، می‌تواند یک فیلم خوب را ویران کند و همین طور می‌تواند به یک فیلم متوسط جان بدهد و آن را زنده کند. حتما فیلم‌هایی را دیده‌اید که بعد از دو دقیقه از شنیدن گفتارش دارید با خودتان تصمیم می‌گیرید که اصلا به دیدن فیلم، ادامه بدهید یا نه؟ بر عکس‌اش هم هست البته. گاهی گفتار سریع و قوی، شما را پرت می‌کند به فضای فیلم و گاهی هم آرام آرام این کار را انجام می‌دهد. من این نوع از گفتار را هم دوست دارم. پای میز تدوین، پیش آمده که کل گفتارهای فیلمی را با موافقت کارگردان دور بریزیم و تبدیل‌اش کنیم به چند میان نویس و پیش هم آمده که برای اینکه فیلمی را بهتر کنیم ناچارا از گفتار استفاده کنیم. مسئله بسیار بسیار مهم دیگری که نمی‌توان از کارکرد درست گفتار در فیلم مستند جدایش کرد، این است که خب، حالا چه کسی می‌خواهد گفتار متن فیلمتان را بخواند؟ صدای زن باشد یا مرد؟ چه سن و سالی باید داشته باشد؟ چطور باید بخواند؟
این‌ها شاید بدیهیات است اما گاهی اهمیت ندادن برخی از فیلمسازان به این مرحله از کارگردانی فیلمشان و ساده گرفتن این مسئله، باعث می‌شود حتی یک گفتار خیلی خوب، تاثیر درستی روی فیلم نداشته باشد و به جای جذب مخاطب، دفع‌اش کند. اگر بخواهم فقط بحث دیگری را تیتروار مطرح کنم، باید بگویم حتی تشخیص اینکه زیر چه جنس از صدایی، چه جنس از موسیقی قرار بگیرد (اگر که قرار است فیلم موسیقی داشته باشد) می‌تواند تاثیر گفتار را کم یا زیاد کند.
۴. در سینمای مستند ما که هنوز بخش بسیار قابل توجهی از فیلم‌هایی که تولید می‌شوند، متکی به گفتارند، دغدغه و حساسیت مستندسازان باید بیشتر از این‌ها باشد که هست. نمی‌دانم. این نظر شخصی من است. فکر می‌کنم ما آنقدر که باید به گفتار فیلم‌‌هایمان فکر نمی‌کنیم. وقت نمی‌گذاریم. طراحی نمی‌کنیم. اگر روزگاری ابراهیم گلستان یا محمدرضا اصلانی یا این سال‌های اخیر پیروز کلانتری به شیوه خودشان از گفتار متن استفاده کرده‌اند و خوب یا بد به لحن شخصی خودشان رسیده‌اند، این روز‌ها ما چه در چنته داریم؟ کمتر پیش آمده (من که به یاد ندارم) که این اواخر فیلمی به خاطر لحن و سبک گفتارش به فیلم شاخصی تبدیل شود. حتما ارتباط عمیق یک فیلمساز با ادبیات (از ادبیات کلاسیک خودمان گرفته از سعدی و بیقهی و دیگران تا ادبیات وارداتی و ترجمه‌هایی که این روز‌ها طرفداران زیادی دارد مثل کتاب‌های ریچارد براتیگان یا بوکفسکی که نثر روزمره و بسیار خودمانی دارند) می‌تواند نقش اساسی در ایجاد یک فضای‌تر و تازه و کمتر خسته کننده و تکراری در طراحی گفتار متن داشته باشد. حتما ادبیات می‌تواند برای ما پیشنهاد‌های خوبی داشته باشد.
اما من نمی‌دانم چقدر این ارتباط بین ادبیات و مستندسازان و فیلمسازان شکل فعال و تاثیرگذاری دارد. به هر حال تاثیر گرفتن هم هوش و ذکاوت می‌طلبد. چه باک من اگر می‌توانم فیلم بهتری بسازم، تاثیر می‌گیرم و شاید حتی دزدی کنم (بعدا اگر کسی مچم را نگرفت، شاید به دزدی هم اعتراف کنم) حرف‌های زیادی می‌شود درباره گفتار متن زد. اما شاید این یادداشت را پراکنده‌تر از چیزی کند که حالا هست. اما من این اواخر به این مسئله بیشتر فکر می‌کنم که فیلمی که اطلاعات‌اش را تنها از طریق گفتار متن منتقل می‌کند ناخودآگاه از موضع قدرت با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند. به بیننده‌اش چندان مجال اندیشیدن و تصمیم گیری نمی‌دهد و موضع چنین فیلم‌هایی موضع مشارکت کردن بیننده در فیلم نیست. موضع معلمی است که می‌خواهد آموزش بدهد. رهبری که می‌خواهد موعظه کند مگر اینکه فیلمساز (در مقام نویسنده گفتار) از روش‌هایی برای درگیر کردن و شریک کردن مخاطبش در فیلم استفاده کند. حالا تازه خودم فهمیده‌ام که چه مقوله پیچیده و دشواری است این گفتار متن.

این یادداشت ابتدا در پرونده‌ی گفتار در فیلم مستند در سایت ومستند منتشر شده است.

در همین زمینه:
گفتار فیلم مستند ایران در اعلان

 

منبع: رای ُبن مستند | تاريخ: 1391/09/13
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد