میراث گذشته یا ...
سخنی در باره‌ی هفتمین جشنواره‌ی سینما حقیقت

[ حمید جعفری ]

جشنواره‌ی سینما حقیقت امسال مدتی است که تمام شده و حالا دیگر آب‌ها از آسیاب افتاده. شور و حالش زیاد بود و حرف و حدیث‌اش هم. شلوغ بود اما از هرکه می‌پرسیدی فیلم خوب چه دیدی؟ با تردید فراوان و مکثی طولانی و من ومِن کنان به زحمت نام یکی دو فیلم را بر زبان می‌آورد. در طی روزهای جشنواره همه خوشحال بودند و با شور و شوق همدیگر را می‌دیدند و از فضای همدلانه‌ی جشنواره رضایتشان را به یکدیگر ابراز می‌کردند و حقا که چنین هم بود! دبیر جشنواره و تیم همکار و همراهش حسن خلق ستایش برانگیزی نشان دادند. روابط عمومی نسبت به دوره‌های قبل نظم بیشتری داشت و به طور کلی به نظر می‌آمد که همه چیز در جای خودش قرار بیشتری داشت. تا قبل از اعلام اسامی نامزدهای جوایز هیئت داوران هیچ اعتراضی شنیده نمی‌شد، انگار که هیچ معترضی نبود، حتی هیچ نقدی هم به گوش نمی‌رسید، نقد به قول معروف این روز‌ها دلسوزانه! – که نمی‌دانم یعنی چه، چون به گمانم این هم حربه‌ای شده است برای منکوب کردن نقدهایی که باب می‌لمان نیست – اما همین که هیئت داوران نامزد‌هایش را در رشته‌های مختلف اعلام کرد زمزمه‌ها و پچ پچه‌های اعتراضی شروع شد و در روز اختتامیه و با توزیع جوایز شدت گرفت و بعضی‌ها در آیین آن روز یا شرکت نکردند – اگر نگوییم قهر کردند – و بعضی از شرکت کنندگان هم با صدایی که تا شعاع دو، سه متریشان شنیده می‌شد شروع به اعتراض کردند، البته آن هم در حد تیکه پرانی و متلک و غرولند. و از فردای آن روز شبکه‌های اجتماعی پر شد از یادداشت‌هایی در نقد و اعتراض به داوری هیئت داوران. اما حرف بیشتر این یادداشت‌های فیس بوکی این بود که چرا فلان فیلم جایزه گرفته است و بهمان فیلم جایزه نگرفته. در اغلب این یادداشت‌ها ابتدا صحبت از نقد اصولی جشنواره بود- همین جشنواره‌ای که تا دیروز نویسنده‌اش هیچ اعتراضی به آن نداشت – اما در ‌‌نهایت تنها اصلی که مورد اعتراض واقع شد شیوه‌ی داوری بود! اگر به فیلم دلخواه ما جایزه می‌دادند، داوری‌ها اصولی بود و هیچ ایرادی به جشنواره وارد نبود؟ بعضی‌ها هم حرفشان این بود که چرا یک زن نباید در هیئت داوری باشد و یا اینکه چرا یک فیلمساز داستانی در هیئت داوری است.
نکته دیگری که غالبا در همه‌ی این یادداشت‌ها دیده می‌شد لحن پر از تعارف و پرده پوشانه‌ای بود که بر خلاف ادعای نویسنده‌شان بر آن‌ها سایه افکنده بود. وقتی رو در رو با این دوستان گفت‌و‌گو می‌کردی و بعد یادداشت‌هایشان را می‌خواندی تفاوت از زمین تا آسمان بود. همه از بی‌عدالتی در داوری‌ها می‌گفتند اما کسی از چیستی و چرایی این بی‌عدالتی حرفی نمی‌زد. به محض اینکه صحبت از یک جمع دو، سه نفری دوستانه فرا‌تر می‌رفت همه فقط به کلیاتی بی‌مصداق اشاره می‌کردند و اشاراتی مبهم به بعضی فیلم‌ها و افراد داشتند. بعضی از موضع گیری‌ها به گونه‌ای بود که تو گویی جوایز ارث و میراث پدری است و همه باید سهمی از آن داشته باشند. تا جایی که این نگارنده دریافت، کلیه یا عمده‌ی اعتراضات دو نکته را در بر می‌گرفت یکی ترکیب تیم داوری و دیگری توزیع جوایز. به نظر می‌‌آید این هر دونکته هم یک منشا دارد؛ توزیع جوایز. و چنانچه جوایز به فیلم‌های دلخواه دوستان معترض تعلق می‌گرفت هیچ اعتراضی از معترضین شنیده نمی‌شد و دیگر هیچ اهمیتی هم نداشت که زنی در هیئت داوران باشد یا نه، رئیس هیئت داوران فیلمسازی داستانی باشد یا مستندسازی شناخته شده.
با نگاهی به برخورد‌ها و موضع گیری‌های غالب دوستان دو نکته‌ی پررنگ و عمده را می‌توان دریافت. اول اینکه همه‌ی خوبی‌های جشنواره خلاصه شده در برخورد خوب و صمیمی دبیر و تیم اجرایی و صمیمیتی که در فضای جشنواره احساس می‌شد. و دوم اینکه همه‌ی نقد و بدی‌های جشنواره در داوری فیلم‌ها خلاصه شده بود. آیا یک جشنواره به صرف ایجاد یک فضای صمیمی، جشنواره‌ی خوب و با کیفیتی است؟ آیا تنها ایراد این جشنواره عملکرد هیئت داوران بود؟ بنده هیچ دوره‌ای از این جشنواره را به یاد ندارم که داوری‌هایش مورد اعتراض نبوده باشد – با کم و زیادهایی البته - به ویژه این سال‌ها که اعتراضات به یک واکنش همیشگی و معمول تبدیل شده است و چه بد که اعتراض‌ها به داوری جشنواره‌ها دیگر دارد عادی می‌شود. البته که داوری‌ها قابل نقد و حتی شگفت آور بود، اما مهم‌تر از آن شیوه‌ی تعیین هیئت‌های داوری و انتخاب است که اشکال اساسی دارد. در عین حال برخورد خوب و روی گشاده قابل ستایش وحتی این روز‌ها غنیمت است اما دخلی به کیفیت جشنواره ندارد. کیفیت جشنواره را گوهر آن می‌سازد و گوهر جشنواره آن چیزی است که در سالن‌های نمایش فیلم آن می‌گذرد. و پیش از آن در سیاست گذاری‌ها و نگاه متولی به جشنواره است که به دست می‌آید.
با چند پرسش به هم پیوسته می‌توان مسئله را در سطح دیگری بررسی کرد. اول اینکه سیاست جشنواره‌ی سینما حقیقت چیست؟ چه کسی می‌تواند پاسخی به این پرسش بدهد؟ بعید می‌دانم حتی دبیرخانه‌ی جشنواره بتواند پاسخ قانع کننده‌ای به این پرسش بدهد. پاسخی که بر اساس آن بشود دوره‌های مختلف جشنواره را توجیه کرد. دوم اینکه چرا باید جشنواره این همه تقسیم بندی‌های مختلف و بد‌تر ازآن متغییر داشته باشد؟ سوم اینکه چرا جشنواره باید هیئت‌های متعدد و مختلف انتخاب داشته باشد و چهارم اینکه چرا جشنواره باید محل نمایش حجم بالایی از فیلم‌های مختلف در بخش‌های رقابتی باشد.
به گمان بنده پاسخ این چند سئوال همگی به هم مربوطند. به فرض اینکه بپذیریم بخش‌های مختلف، عجیب و غریب و گاهی بی‌معنی جشنواره می‌تواند درست باشد چرا باید هر بخش هیئت انتخاب جداگانه‌ای داشته باشد در حالیکه اعضای هیئت انتخاب هیچ بخشی متخصص آن بخش نیستند و حتی بعضی تجربه‌ی ساخت یک فیلم هم در آن بخش ندارند در حالیکه به نظر می‌آید این تقسیم بندی در جهت تخصصی‌تر دیده شدن فیلم هاست. بدیهی است که این رویه لطمه‌ی جدی به یکدستی جشنواره وارد می‌کند و اتفاقن بد‌تر هم شده است به این جهت که بار‌ها دیده شده فیلمی در بخشی به نمایش درآمده که هیچ ربطی به آن بخش ندارد. مثلن در حالیکه جشنواره بخش مستقل پرتره دارد فیلم پرتره‌ای در بخش آزاد به نمایش درآمده ویا فیلم اجتماعی یی در بخش خانواده و... درحالیکه اگر هیئت انتخاب واحدی این مهم رابه عهده می‌داشت می‌توانست از این به هم ریختگی جلوگیری کند و مثلن هر فیلم را سر جای خودش بنشاند و با اشراف بیشتری دست به انتخاب کلیت فیلم‌ها بزند. حالا اصلن این بخش بندی‌ها را چه ضرور؟ دوسالی است که جشنواره در بخش رقابتی دست به تقسیم بندی‌هایی زده است و تغییراتی که در همین دو سال در تقسیم بندی‌ها رخ داده نشان می‌دهد که هنوز فرم و ثبات کلی خود را پیدا نکرده است. اینکه این تقسیم بندی‌ها چقدر اصولی است و چقدر با تولیدات سینمای مستند ایران همخوانی دارد، نگاه دقیق تری می‌طلبد. اما یک بررسی اجمالی نشان می‌دهد بعضی از این بخش‌ها بنا به ضرورت‌هایی در زمینه‌هایی دیگر، به جشنواره آورده می‌شوند و تنها یک سال کارکرد دارند و سال بعد برگزارکننده در رودربایستی یا ملاحظاتی دیگر خود را ملزم به حفظ آن بخش می‌کند درحالیکه اصلن تولیدی برای آن بخش وجود ندارد. مثلن چند سال پیش به مناسبت سی امین سالگرد انقلاب فیلم‌های زیادی با موضوع انقلاب تولید شد و جشنواره هم بخش ویژه‌ای برای آن تدارک دید. حالا این بخش انگار که روی دست متولیان جشنواره مانده باشد نمی‌دانند با آنچه کار کنند درحالیکه هیچ تولیدی برای آن ندارند؛ این است که در کنار بخش دفاع مقدس می‌نشانندش ولی هیچ فیلمی با موضوع انقلاب درآن دیده نمی‌شود. نمونه‌ی دیگر بخش‌های خانواده و آزاد است که در دوره‌ی پیش وجود داشتند و امسال حذف شده بودند. مبهم بودن این تقسیم بندی‌ها و بی‌توجهی به نسبت آن‌ها با تولیدات سینمای مستند ایران باعث شده که بعضی از بخش‌ها هیچ نسبتی با عمده‌ی فیلم‌های مورد تعلقشان نداشته باشند. نمونه‌اش بخش حماسه‌ی سیاسی و حماسه‌ی اقتصادی است که به جز یک فیلم تمامی فیلم‌های دیگر این بخش مربوط به خارج از ایران بود. این‌ها از جمله رودربایستی‌هایی است که جشنواره با خودش دارد که تبعات سیطره‌ی نگاه سنگین دولتی به آن است. یکی از بخش‌های سئوال برانگیز جشنواره، بخش بین الملل است. هیچ وقت معلوم نشده که فیلم‌های این بخش به ویژه فیلم‌های ایرانی آن –که بسیار سوتفاهم برانگیز هم شده - با چه متر و معیاری انتخاب می‌شوند. علی القاعده وقتی فیلمی در این بخش راه پیدا می‌کند این تصور ایجاد می‌شود که نسبت به فیلم‌های ایرانی دیگر به استانداردهای جهانی نزدیک‌تر است و آدمی را بیشتر ترغیب به دیدن می‌کند و ادعای اعتباری برای خود دارد، اما وقتی در این بخش با فیلمی مواجه می‌شوی که فاقد هر نوع ساختار و نگاه زیبایی‌شناسانه است و با شلختگی تمام مثلا دارد تاریخ حمام در ایران را روایت می‌کند – اگر روایتی برای آن قائل باشیم – نه تنها اعتباری برای این فیلم قائل نمی‌شوید بلکه اعتبار کل این بخش هم در نزد شما سقوط می‌کند و این سئوال ایجاد می‌شود که آیا حتما باید یکی از تولیدات مرکز گسترش... حالا هرچند هم نازل در بخش بین الملل حضور داشته باشد. و همه‌ی اینهاست که شایعات را می‌سازند و بعد نقل دیگری دهان به دهان می‌چرخد که فیلم دیگری از همین بخش اساسن به جشنواره راه نیافته بوده اما بعد از آن به فیلم‌های جشنواره اضافه می‌شود و برای محکم کاری در بخش بین الملل هم راه داده می‌شود. حالا می‌رسیم به حجم بالای فیلم‌های راه یافته به جشنواره. بعید می‌دانم هیچ جشنواره‌ی مهمی در جهان باشد که این حجم بالای فیلم را در بخش‌های رقابتی خود بپذیرد. جشنواره محلی است برای رقابت بهترین‌ها، نه نمایش همه‌ی فیلم‌ها، البته جشنواره می‌تواند در بخش‌های جنبی و خارج از مسابقه فیلم‌های زیادی را به نمایش بگذارد. وقتی که شما تعداد فیلم‌های پذیرفته شده را بالا می‌برید معنی‌اش این است که سقف کیفی جشنواره را پایین می‌آورید. اعتبار هر جشنواره به فیلم‌هایش است، راه پیدا کردن به جشنواره برای فیلم خودش باید یک اعتبارباشد اما اگر شما فیلم ضعیفی در جشنواره ببینید نه تنها اعتباری به آن فیلم نمی‌دهید بلکه اعتبار آن جشنواره راهم کنار آن فیلم می‌نشانید. سنگینی نگاه دولتی را در ترکیب هیئت داوران امسال به خوبی می‌توان احساس کرد. حضور دو مدیر دولتی – مدیر گذشته و حال فرقی نمی‌کند – و یک فیلمساز مشهور داستانی – مهم نیست که او مستند هم ساخته است – کافی است تا بی‌اعتمادی نسبت به قضاوت آن‌ها را دامن بزند، به ویژه وقتی که نتایج داوری مناقشه برانگیز هم باشد. گیریم که معترضین به دلیل عاقبت اندیشی در فضای عمومی جانب احتیاط را نگه می‌داشتند و به مصداق‌های بارز اعتراضاتشان اشاره‌ای نمی‌کردند، مثل اعتراض به جایزه‌ی ویژه‌ی هیئت داوران یا جوایز متعددی که به یک فیلم تعلق گرفت و اعتراض به نادیده گرفتن بعضی از فیلم‌ها به ویژه پیر پسر و زنجموره – که این دومی اسمش برده شد اما به حرف و حدیث‌های پیرامونش اشاره‌ای نشد – زنجموره حرف و حدیث‌های فراوانی را بر سر زبان‌ها انداخت که چون یکی از داوران در حال کار بر روی این موضوع است دست به تخریب آن زده و باعث شده که نادیده گرفته شود. اگر این موضوع درست باشد به این معنی است که همکاران و هم صنفی‌های خودمان در مقام قضاوت هم که قرار می‌گیرند نمی‌توانند احساس رقابتشان را کنار بگذارند؛ و اگر هم درست نباشد که فرض ما هم بر این است، باید اندیشید که چرا چنین شایعاتی این قدر با قوت بر سر زبان‌ها می‌افتند و همه در جمع‌های دوستانه حرف آن را می‌زنند اما در مجامع عمومی به دلیل‌‌ همان عاقبت اندیشی‌های حرفه‌ای! لب فرو می‌بندند. اینجا جایی است که در مورد داوری و نتایج آن بعضی‌ها بحث سلیقه را به میان می‌کشند و این حرف فریبنده و گمراه کننده که: «هر تیم داوری سلیقه‌ای دارد» گفته می‌شود. حرفی که این سال‌ها به یک غلط مصطلح مشهور تبدیل شده. به هر حال فرق است میان اینکه از یک فیلم خوشمان بیاید و یا اذعان کنیم که فیلم خوبی است. یک فیلم اجزا و عناصری دارد که که هر اهل فنی قوت وضعف آن را تشخیص می‌دهد. یک داور برای انتخاب‌اش باید استدلال بیاورد، نمی‌گویم سلیقه باید بی‌تاثیر باشد اما آخر این سلیقه چقدر باید فرا‌تر از استدلال عمل کند؟
اما این اشکالات به نظر می‌رسد از آنجا برمی آیند که دبیر جشنواره خود یک مدیر دولتی است. این اساسی‌ترین ایراد جشنواره است. مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی می‌تواند برگزارکننده‌ی جشنواره باشد اما مدیر مرکز، دبیر جشنواره نباشد. مدیر مرکز می‌تواند و بهتر است اهل فنی توانمند را به دبیری جشنواره بگمارد و همه‌ی امور هنری جشنواره از ترکیب هیئت‌های انتخاب و داوری و تعیین بخش‌های جشنواره و تعداد فیلم‌ها و برگزاری و... را به او بسپارد و خود، مدیر جشنواره باشد و مسائل اداری و مالی را حل و فصل کند. کاری که بسیاری از جشنواره‌های معتبر جهانی می‌کنند.
می‌دانم این‌ها که برشمردم میراثی است از گذشته که مدیریت جدید به ارث برده است و اگر پیش از این گفته نشده شاید به این دلیل که گوش شنوایی نبوده و حالا آن روی گشاده ما را به شنوایی‌اش هم امیدوار کرده است.

 

منبع: رای بن مستند | تاريخ: 1393/01/23
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد