رایبُن مستند: فروردینماه سال جاری کمپینی با عنوان «نمایش فیلم مستند رایگان نیست» از سوی چهار مستندساز (مهدی باقری، بهروز ملبوسباف، پژمان مظاهری پور و مونا زاهد) در فضای مجازی (تلگرام) شکل گرفت که در متن آن خواستار این شده بودند که هرگونه نمایش رایگان فیلمهای مستند چه در جشنوارهها و چه مراسمها و از سوی همه نهادها متوقف شود. آن چه در ادامه میآید یادداشت مظاهری پور (مستندساز و تهیهکننده سینمای مستند) درباره موضوع پخش و نمایش فیلم مستند در ایران است. بدیهی است رایبُن مستند برای هرچه بهتر شدن فضای نقد و بررسی تحولات سینمای مستند ایران از انتشار نظرات و نوشتار دیگر از سوی مخاطبان و صاحبنظران، در جهت حفظ این فضا استقبال میکند.
***
فیلم مستند بدون بازار خریدوفروش فاقد کارکرد سینمایی آنگونه که باید باشد است. در چنین شکلی سینمای مستند نمیتواند با مخاطب خود ارتباط برقرار کند. اگر به چرخه سینمای مستند در ایران دقت کنیم در نقطهای این چرخه قطعشده و ادامه نمییابد. این چرخه درجایی معیوب است که قرار است فیلم به دست مخاطب برسد. در حال حاضر فیلم مستند کالایی فاقد ارزش اقتصادی است. به دلیل آنکه خریدوفروش نمیشود. این به معنای زیر سوال بردن ارزش فرهنگی فیلم مستند نیست. بلکه به معنای ارزش بخشیدن به اعتبار اقتصادی سینمای مستند است.
اکنون باید خوشحال باشیم که سینمای مستند ما بهجایی رسیده که قابلیت عرضه به مخاطب را دارد و میتوانیم در عوض پخش آن پول دریافت کنیم؛ اما فیلم مستند بهصورت رایگان در دسترس مخاطب قرار میگیرد و بودجه کشور بهصورت یکسویه برای آن خرج میشود. بیاییم عوارض پخش و نمایش رایگان را بر کلیه عوامل سینمای مستند بررسی کنیم. برای آنکه موضوع روشن شود بهصورت معکوس روند عملکرد سینمای مستندمان را دنبال میکنیم.
اول: پخش و نمایش فیلم مستند
فیلم بهصورت رایگان برای مخاطب به نمایش درمیآید. هزینههایی برای سالن و تبلیغات و جذب مخاطب پرداخت میشود اما معمولاً تهیهکننده یا کارگردان هیچ حق پخشی دریافت نمیکنند. پس با کالایی رایگان مواجه هستیم. تا اینجا هیچ مشکلی وجود ندارد؛ بحث فرهنگسازی است. تربیت مخاطب مستند و علاقهمند کردن مردم به سینمای مستند. آموزش عمومی و بیان واقعیتها و آسیبهای اجتماعی و همچنین آگاهی مردم نسبت به تاریخ و گذشته خود و ترویج گردشگری و... .
اما مخاطبسنجی و شناخت ذائقه مخاطبین و شناخت بسترهای مناسب برای دادن خط و علاقه به مخاطب کجاست؟ آیا سینمای مستند مخاطب خود را میشناسد؟ در این خصوص افکار سنجیای انجامشده؟ نتایجش منتشر شده؟ در اختیار تهیهکنندگان فیلم مستند قرارگرفته؟ با شرایط موجود ما فقط میتوانیم سالنهای محدود فیلم مستند را پُر کنیم. پس نتیجه میگیریم که سینمای مستند با توجه به ظرفیتهایش مخاطب خود را ندارد.
دوم پخشکننده فیلم مستند
مشکل اصلی از همینجا آغاز میشود. سینمای مستند فاقد پخشکننده حرفهای است. سینمایی که پخشکننده ندارد یعنی با مخاطب خود نمیتواند ارتباط برقرار کند. وقتی پخشکننده نیست شما نمیتوانید فیلم تولید شده را به بیننده برسانید. پخش فیلم یک حرفه مهم است. این حرفه مهم باعث فروش فیلم و بازگشت سرمایه میشود؛ حرفهای که باعث به دست آمدن ارقام میلیاردی برای فروش فیلمها در سینمای داستانی میشود.
در حال حاضر برای نمایش فیلم مستند تنها اتفاقی که میافتد این است: پوستر آن را در محل نمایش نصب میکنند و بعد با تلفن، پیامک و با استفاده از فضای مجازی دوستان و آشنایان را برای دیدن آن دعوت میکنند. پیشازاین سالنهای نمایش نیمهخالی بود، اما در سالهای اخیر سالنها مملو از جمعیت میشود. همین موضوع یک نشانه است و به ما میگوید بسترهای فرهنگی لازم برای علاقه مخاطب به فیلم مستند به وجود آمده اما چون پخشی در کار نیست شما مخاطب فیلمتان را از دست میدهید. اکنون ارائه و فروش فیلم مستند نیاز به تجربه و فکر و ایجاد ساختار مناسب برای پخش فیلم مستند دارد. مطمئن باشیم که فیلم مستند را نمیتوان بر اساس الگوهای رایج فیلمهای داستانی پخش کرد و نتیجهاش جز شکست چیز دیگری نیست. وقتی فیلم مستند را بهصورت رایگان و در محلهای متعددی به نمایش میگذارند، انتظار فروش و جذب مخاطب نباید نداشته باشیم.
سوم: تهیهکننده فیلم مستند
تهیه فیلم مستند تبدیل به یک معضل شده است. تهیهکننده علاقهای به سرمایهگذاری شخصی ندارد چون دورنمایی برای بازگشت سرمایه خود نمیبیند. وقتی فیلمی که میسازد رایگان نمایش داده میشود و فاقد پخشکننده است و هیچ واحد بازرگانی هوشمندی وجود ندارد که سرمایه تهیهشده توسط تهیهکننده را تامین کند، پس تهیهکننده فیلم مستند ریسک سرمایهگذاری را نمیپذیرد و ترجیح میدهد از سرمایه تضمینشده دولتی هزینه تولید را بپردازد و سهمی از آن برای خود بردارد. ازآنجاکه سرمایه دولتی یکسویه و محدود است پس همواره سینمای مستند با کسری بودجه مواجه است و این موضوع بر کیفیت تولید فیلمهای مستند تاثیر میگذارد.
تهیهکننده فیلم مستند فقط بخشی از وظایف خود را انجام میدهد که آنهم در شرایط موجود و با توجه به شیوههای تولید در سینمای مستند ایران جای سوال دارد. آیا تهیهکنندگان مستند میتوانند کار خود را بهدرستی انجام دهند؟ پاسخ این پرسش ابهام دارد. تهیهکنندگان با دولت قرارداد میبندند. فیلم را تهیه میکنند و به آرشیو سازمان طرف قرارداد خود تحویل میدهند؛ اما در مرحله پخش، کار آنها متوقف میشود. تهیهکننده مستند باید کارش را تا مرحله پخش و ارائه آن به مخاطب دنبال کند. تهیهکننده با مخاطبسنجی و بنا به نیاز اجتماعی یا دلایل دیگر ایدهای را انتخاب میکند، کارگردانی را به استخدام درمیآورد، پژوهشی را سفارش میدهد و با کلیه عوامل تولید فیلم را مدیریت میکند و پس از پایان یافتن فیلم آن را به دست پخشکننده میدهد تا به مخاطبان فیلم عرضه شود. سود حاصل از فروش فیلم درآمد تهیهکننده است و بازگشت سرمایه دستمایه تهیهکننده برای ساخت فیلم بعدی. آیا این روند در ایران انجام میشود؟ جواب منفی است. چون مخاطب پولی برای دیدن فیلم مستند پرداخت نمیکند. زمانی تهیه فیلم مستند رونق میگیرد که بازاری برای خریدوفروش فیلم ایجاد شود.
چهارم: کارگردان فیلم مستند
کارگردان مستند وضعیت عجیبی دارد. این شغل فاقد تعریف است. دستمزد یک کارگردان مستند چقدر است و بر چه مبنایی محاسبه میشود؟ تمام دستمزدهایی که در این رشته پرداخت میشود بر مبنای تفاهم بین سرمایهگذار (دولت – تهیهکننده) و کارگردان است. کارگردان بهعنوان یک کارگر فرهنگی وارد عرصه تولید میشود. او فاقد بیمه و فاقد بازنشستگی با عنوان شغلی خودش است. بیمه بیکاری هم ندارد. در هر کارگاه تولیدی پیمانکار و کارفرما موظف است حق بیمه کارگر خود را بپردازد؛ اما اینجا کارگردان فاقد حقوق است. اگر کارگردان در هنگام کار دچار سانحه شود تنها بیمهای که به پروژه داده شده برای جبران خسارتهای جسمی است؛ اما آیا بروز سانحه در یک پروژه فیلمسازی تنها منجر به خسارت بدنی میشود؟ لطمه به روند تولید و طول درمان و مدتزمان توقف کار همگی از عوارض خسارت به کارگردان است. قراردادی که با کارگردان بسته میشود بهقدری مغشوش است که میبینیم در مواردی کارگردان متعهد به اموری است که در تعریف شغل کارگردانی نمیگنجد. همه اینها به دلیل بودجه محدود فیلم مستند است که با ایجاد بازار میتوان به بهبود آن امیدوار بود. از سوی دیگر همه مسئولیتها به عهده کارگردان است. طراحی ساختار فیلم و اجرای آن بااعتبار اختصاصیافته بر دوش کارگردان است. وقتی فیلم پایان یافت تمام توجهها خوب یا بد متوجه کارگردان میشود. فیلم خوب جایزهبگیر به معنی موفقیت کارگردان و فیلمی که موردپسند جشنوارهها قرار نگیرد به معنای بیتوجهی به کارگردان و در ادامه باعث بیکاری اوست. (بحث نظام بردوباخت جشنوارهای موضوع پیچیدهای شده که نیاز به آسیبشناسی دارد.)
پس کارگردان مستند حقوق کم میگیرد و مسئولیت سنگینی هم دارد. در اینجا نمایش رایگان فیلم بهصورت غیرمستقیم به او مربوط است. اگر کالایی که او میسازد فروش خوبی داشته باشد، میتواند هنگام عقد قرارداد درصدی از حق فروش فیلم را بهعنوان بخشی از دستمزدش تقاضا کند؛ اما وقتی فیلمی که میسازد فروش ندارد او چه چیزی را میتواند درخواست کند؟ تنها میماند بودجه ناچیز فیلم در مقابل مخارج هنگفت آن. از سوی دیگر با عرضه فیلم این مخاطب است که درباره فیلم مستند از طریق خرید آن قضاوت میکند و نه هیئتهای داوری جشنوارهها. پس کارگردان با مخاطب فیلمش ارتباط برقرار میکند که این وضعیت در کیفیت کار کارگردان هم موثر است.
پنجم: سرمایهگذار فیلم مستند
سرمایهگذار فیلم مستند دولت است. تلویزیون، مرکز گسترش سینمای مستند و انیمیشن و سایر سازمانهای دولتی بنا به نیازشان سرمایهگذاران فیلم مستند هستند. در این میان شاید یک یا دو درصد فیلمهای مستند ایران با سرمایه شخصی و خصوصی تولید میشوند.
این سرمایهگذاران از بودجه عمومی تغذیه میکنند. مدیرانی هستند که باید تصمیم بگیرند بودجه سینمای مستند چگونه هزینه شود؛ اما در اساسنامه این سازمانها جایی برای بازار فیلم تعریف نشده است.
اگر برای فیلم مستند بازار فروش تعریف شود باری از دوش این سازمانهای دولتی برداشته میشود و تنها نقش حمایتگر خواهند داشت؛ درصورتیکه در وضعیت موجود نقش رقیب بخش خصوصی را بازی میکنند.
سخن آخر:
در وضعیت نابسامان سینمای مستند ایران چندی پیش کمپینی تشکیل شد برای حمایت از فروش فیلم مستند. تصور اینکه فروش فیلم مستند تمام سرمایه آن را بازمیگرداند اشتباه است؛ اما فروش فیلم مستند بخشی از هزینه فیلم را تامین میکند. توجه داشته باشیم که جمع زیادی از کمپین «نمایش فیلم مستند رایگان نیست» حمایت کردهاند. این حرکت در دل خود پیامی برای مدیران سینمایی کشور و اصناف دارد.
+ عکس: AG Kurzfilm