مردم و مسوولان باید بدانند که چه اتفاقی برای محیط زیست دارد میافتد
گزارش نشست سازندگان مجموعه ی مستند " گنجینه تتیس"
10 هنرمند عرصه ی مستند و سازنده ی مجموعه ی مستند" گنجینه تتیس" از روند ساخت این مستند، دغدغه های هنری و مشکلات ساخت مستندهایی با موضوعات زیست محیطی و سرزمین ایران سخن گفتند. فرهاد ورهرام، همایون امامی، روبرت صافاریان، سودابه مجاوری، حسن نقاشی، فرخ الدین سیدی، سعید نبی (تهیه کننده و کارگردان)، دکتر اصغر عبدلی (محقق و استاد دانشگاه)، رضا تیموری (تصویربردار)، احمدرضا طاعی (صدابردار) شرکت کنندگان این نشست بودند.
"همایون امامی" که "مرثیه جنگل" را در دو قسمت از این مجموعه کارگردانی کرده است، درباره ی اهمیت داشتن فیلم نامه برای مستند در بدو کار گفت:" سبک های مختلف در سینمای مستند نسبت شان با فیلم نامه متفاوت است؛ در بعضی از سبک ها اصلا مستند نباید فیلم نامه داشته باشد، ولی بعضی سبک ها مثل مستند تجربی و مستندهای اجتماعی به فیلم نامه نیاز دارند." این مدرس سینما با تاکید بر این که به هرحال فیلم نامه جایگاه غیرقابل انکاری در سینمای مستند دارد، اظهار کرد:" متناسب با سبک و اهداف فیلم ساز و شیوه ی برخورد با واقعیت، فیلم مستند ممکن است در عرصه ی بدیهه سازی شکل بگیرد و در این جا اصلا نیازی به فیلم نامه نیست، شاید فیلم آن شب که باران آمد اثر کامران شیردل مثال خوبی برای این امر باشد." امامی درباره ی دلایل همکاری خود با مجموعه ی گنجینه تتیس گفت:" وقتی درباره ی شمال ایران صحبت می شود، طبیعی است همان گونه که ما دریا داریم، جنگل نیز داریم، در ابتدا در نظر من اهمیت قضیه این طور نبود و مثل خیلی ها فکر می کردم که جنگل مجموعه یی از چندین درخت است، ولی وقتی به بطن قضیه رفتم، به ویژه در جنگل های هیرکانی که جزو نوادر باقی مانده از میراث طبیعی و سبز دوره ی سوم زمین شناسی است، یکه خوردم؛ متاسفانه دیدم جنگل دارد روزبه روز از بین می رود و فاجعه ایی درحال رخ دادن است که هیچ کس پاسخگوی آن نیست." وی با بیان این که ما شاهد روند رو به رشد تخریب در جنگل های شمال هستیم و پیامدهای بسیار ناگوار آن را نیز می بینیم، گفت:" سیل های استان گلستان و تخریبات وسیع آن نمونه یی از آن است و با دیدن آنها متوجه می شویم که چگونه به این سرمایه ی عظیم ملی بی توجهی می شود." این مستند ساز اظهار کرد:" با وجود این که شرایط تولید این مستند با توجه به بودجه یی که شبکه به آن می داد مهیا نبود، ما آن چنان تحت تاثیر این واقعه تلخ قرار گرفتیم که ساخت آن را پیگیری کردیم و نزدیک به 5 ماه تحقیقات کتابخانه یی و میدانی برای ساخت آن انجام دادیم. در ابتدا برای ساخت یک اپیزود با سعید نبی صحبت کرده بودیم، ولی بعد دیدیم که بخش پارک ملی گلستان به دلیل عمق فاجعه یی که دارد در آن جا اتفاق می افتد، خود به تنهایی نیازمند یک فیلم جداگانه است."
"فرهاد ورهرام" نیز درباره ی ضرورت فیلمنامه برای مستند گفت:" علاوه بر این که برخی از ژانر ها اصلا نمی توانند سناریو داشته باشند، مشکل مستند ما این است که اصلا بلد نیستیم سناریوی مستند بنویسم. در دانشگاه های ما نیز سناریونویسی مستند اصلا تدریس نمی شود و ما هنوز تا جایی که من می دانم سناریوی چاپ شده یی از مستند نداریم. ممکن است فیلم این خانه سیاه است را روی کاغذ آورده باشند، ولی آن هم سناریو نبوده است، دلیل ضعف ما نیز کارگردانان نیستند، بلکه مشکل ما نداشتن ساختار تولید مستند در کشور است. ما اصلا سازمان تولید مستند نداریم تا سلسله مراتب ساخت مستند نیز به درستی دنبال شود، هرکس هرچه می خواهد به سلیقه ی خودش طرحی را می نویسد و نکاتی را یادداشت می کند؛ البته بهتر است که به سازوکاری برسیم که مستندسازان مجبور شوند حداقل 70 درصد از گفتارش را از قبل بنویسد. اگر سناریو داشته باشیم، گفتار تمام شده است در صورتی که تقریبا در تمام مستندهای ما بعد از پایان فیلم، گفتار نوشته می شود. موضوعات بسیاری از مستندهای ما خوب است و اصولا کارهای خوبی ساخته می شود. ولی از نظر تولید و ساختار جدی نیستند و همه چیز در عمل پیش می رود و ساخته می شود." ورهرام درباره ی چگونگی ورودش به این پروژه و روند همکاری خود گفت:" من موضوع کارم را خودم انتخاب کردم، بندر ترکمن که به خاطر قطار رشد کرد و بعد به عنوان شهر بین راهی درآمد. در ساخت این اپیزود از دو فیلم طبیعت بی جان و آن شب که باران آمد کمک گرفتم." وی در پاسخ به این پرسش که در وضعیتی که اکنون مستند ما دارد وجود فیلم نامه در روند تولید، تهدید محسوب می شود یا فرصت اظهار کرد:" تهدید وقتی مطرح می شود که فرد می خواهد فیلم سیاسی ـ اجتماعی بسازد، همه فیلم های مستند این گونه نیستند، سفارش دهنده های مستند با داستانی فرق می کند و 99 درصد از سینمای مستند دولتی هستند و اگر فیلم تهدید محسوب شود پخش نمی شود، هیچ تهیه کننده یی در ایران نمی تواند ادعا کند که خصوصی است." ورهرام ادامه داد:" نسبت به نوع رابطه و سابقه ی همکاری که با تلویزیون دارید، آنها از شما شفاهی قبول می کنند تا صد صفحه، سیما فیلم می گوید طرح بدهید (100 صفحه، 30 صفحه و سه خط) که در نهایت سه خط را می خوانند و می پذیرند. در تلویزیون فرق می کند، کسی تحقیق جامع و کاملی انجام می دهد که حتی می تواند در قالب کتاب چاپ شود، ولی پذیرفته نمی شود. در عوض فرد دیگری که تلویزیون او را می شناسد یک طرح یک صفحه یی می برد و پذیرفته می شود.
"روبرت صافاریان" نیز درباره ی ضرورت فیلمنامه برای فیلم مستند گفت:" وابسته به فیلم و فیلم ساز، سناریو می تواند برای فیلم مستند لازم باشد. ولی به طور کلی علی رغم این که خلا تحقیق و نوشتار در این زمینه وجود دارد، در سالهای اخیر یک چیزهایی دراین باره فرموله شده است." صافاریان که کارگردانی دو قسمت از مستند گنجینه تتیس را بر عهده داشته است، درباره ی روند واردشدن به این پروژه و دغدغه هایی که برای ورود به این کار داشت، گفت:" اگر این کار به من پیشنهاد نمی شد شاید هیچ گاه مستندی درباره ی راه های تهران ـ شمال و یا مسافران جاده های شمال نمی ساختم." وی با بیان این که مستندساز باید آمادگی داشته باشد و ببیند اگر می تواند کار را با برخی از دغدغه هایش هماهنگ کند آن را بپذیرد، اظهار کرد:" موضوع هر دو کار را خودم پیشنهاد دادم، چون فکر کردم با این بودجه های مستندسازی، نمی توانیم تحقیق گسترده انجام دهیم؛ بنابراین باید کارهایی را بپذیریم که درباره ی آ ها از قبل شناخت داشته باشیم، درباره ی دریای خزر یا محیط زیست شاید خیلی نتوانم کار کنم، ولی مثل تمام ایرانی ها تجربه ی سفر به شمال، وجهی است که از دریای شمال برایم شناخته شده است. در این دو مستند دو موضوع مورد بررسی قرار می گیرد، یکی راه هایی که ما را به دریای شمال وصل می کند و دیگر این که وقتی مسافران به شمال می رسند چگونه این دو هفته یا کم تر را می گذرانند؛ وضعیتی که اکنون شهرهای شمالی دارند نسبت به صد سال گذشته بسیار متفاوت است و اساسا موقعیت شهرهای شمال کشور تحت تاثیر این راه ها دگرگون شده است."
"سودابه مجاوری" از دیگر کارگردانان مستند گنجینه تتیس درباره ی مستد تالاب های استان گلستان گفت:" ساخت این فیلم برای من یک آزمون بود؛ من همواره در حوزه ی مورد علاقه ی خودم که مباحث فرهنگی، تاریخی و ملی بود کار می کردم. ولی وقتی فیلمی که ربطی به علایق من نداشت به من پیشنهاد شد فکر کردم این همان چیزی است که به دنبال آن بودم." وی با بیان این که یک فیلم ساز باید گونه ها، سبک ها و نگاه های مختلف را تجربه کند، اظهار کرد:" در ابتدا اپیزودی درباره ی کشاورزی به من پیشنهاد شد، که من علی رغم این که تجربه یی در این باره نداشتم از آن استقبال کردم و به این فکر کردم این جاست که باید استعداد و نگاه خودم را در این زمینه نشان بدهم؛ ولی به دلایل مختلف این کار ادامه پیدا نکرد و به پیشنهاد سعید نبی به بحث تالاب های شمال پرداختم." این مستندساز ادامه داد:" این کار برای من یک حرکت جدید بود که دکتر عبدلی و سعید نبی خیلی در آن به من کمک کردند، وقتی وارد ماجرا شدم، بیشتر تحقیق کردم و به بازبینی لوکیشن رفتم فهمیدم که می دانم به دنبال چه هستم، چه می خواهم بکنم، از کجا می خواهم شروع کنم و به کجا می خواهم برسم." مجاوری درباره ی ضرورت داشتن متن برای فیلم مستند ابراز عقیده کرد:" از ابتدا با نقطه نظراتی که با دکتر عبدلی داشتیم فیلم نامه یی نوشتم تا آن مباحث مورد تاکید ایشان در فیلم نشان داده شود، ولی در ابتدا هدفم این نبود که یک فیلم علمی صرف بسازم." وی ادامه داد:" در اپیزود تالاب های استان گلستان سعی شد که جنبه های علمی و تحقیقی کار نشان داده شود، ولی تنها به اعلام گزارش واره یک سری اطلاعات مستقیم درباره ی تالاب نپردازد، به عبارت دیگر این فیلم یک نگاه شاعرانه بود درباره ی ارتباط انسان و تالاب و برای بیان شاعرانه ارتباط انسان و تالاب.
"فخرالدین سیدی" نیز که کارگردانی دو قسمت از این مجموعه مستند را بر عهده داشته است، درباره ی چگونگی همکاری خود با این پروژه گفت:" در ابتدا قرار بود سه اپیزود کشتیرانی، بنادر و صید و صیادی را کار کنم؛ ولی اپیزود کشتیرانی به خاطر این که نتوانستیم از روسیه برای کار در دو بندر شمالی دریای خزر مجوز بگیریم منتفی شد، ولی دو کار دیگر که یکی از آنها قرار بود نگاهی به بنادر مهم دریای خزر (باکو و آستاراخان) داشته باشد ادامه یافتند. ولی به دلیل عدم دریافت مجوز فقط به بنادر بخش جنوبی دریای خزر محدود شد." وی ادامه داد:"چون قبلا مجموعه یی را برای راه آهن و پایانه ها کار کرده بودم این کار برایم چندان عجیب و غریب نبود. ما در این مستند به معرفی بنادر جنوبی دریای خزر پرداختیم، به عبارت دیگر به مخاطب اطلاعاتی درباره ی نقشه و کارکردهای این بنادر داده می شود. این موارد را شامل تخلیه، بارگیری، مساله نفت و غیره را به صورت نکته یی یادداشت کرده بودم." سیدی درباره ی فیلمنامه نیز گفت:" هرچند من یک سری مواردی را از قبل یادداشت کرده بودم، ولی کارم نمی توانست فیلم نامه داشته باشد؛ چراکه بخش تحقیق اولیه مان به دلیل محدود بودن بودجه کامل نبود و خیلی از جاها را نتوانستیم برویم قبل از تولید ببینیم، اگر بازدیدهای اولیه انجام می شد شاید می توانستیم فیلم نامه بنویسیم و حتی گفتار را نیز قبل از فیلم برداری بنویسیم. این امر کار ما را هم راحت تر می کرد و باعث می شد پروژه با سرعت بیشتری پیش برود."
"حسن نقاشی" از دیگر کارگردانان مستند گنجینه تتیس نیز درباره ی بخش صنایع دستی گفت:" چون زمینه ی اصلی علایق من باورهای کویر بوده است و در زمینه ی اساطیر نیز دوست داشتم کار کنم، این کار به نوعی با علائق من همخوانی داشت. من در ابتدا قرار نبود با سعید نبی کار کنم. ولی بعد از این که طرح کار را دیدم خیلی علاقه مند شدم که این کار را دنبال کنم. سوژه را خودم انتخاب کردم. بیرون رفتن از فضایی که همیشه در آن کار کرده ام باعث شد با دنیای جدیدی آشنا بشوم که برای من خیلی جالب بود. بنابراین تحقیق کردم و کتاب های زیادی خواندم و حتی در جاهایی احساس کردم کار خیلی وسیع است و من نمی توانم آن را انجام دهم." این مستند ساز با بیان این که ساخت این مستند باعث شد ترس من در زمینه ی ساخت کارهای تلویزیونی ریخته شود، اظهار کرد:" چون تجربه ی کار تلویزیونی نداشتم ترسی در من ایجاد شد و باعث شد کاری که الآن از تلویزیون پخش شده است با آن چیزی که من فکر می کردم می خواهم بسازم فرق کند. من خیلی از صحنه های ضبط شده را به خاطر همین ترس در تدوین نهایی کار حذف کردم، که این خیلی به کارم ضربه زد، بهتر بود تدوین کار را خودم انجام می دادم و الآن هم بعد از پخش به این فکر می کنم که دوباره فیلم را بازنگری و تدوین کنم." وی با بیان این که گنجینه تتیس برای من یک اتفاق خوب بود و باعث شد با شیوه ی کار در تلویزیون آشنا شوم، اظهار کرد:" همیشه فکر می کردم کار برای تلویزیون یک قاعده ی خاص دارد. ولی این روزها خیلی از حرف هایی که ما ادعا می کنیم در سینمای روشنفکرانه داریم می زنیم الان تلویزیون به راحتی و با روزمرگی تمام می زند." سازنده ی مستند بازارها ادامه داد:" من فیلم نامه نداشتم. چون در دانشگاه یاد گرفتم که فیلم نامه حداقل در سینمای مستند ایران آن چنان معنایی ندارد، اساتید ما نیز در این زمینه نمی توانستند جواب قانع کننده یی به ما بدهند و رجوع کردن به منابع هم هیچ گاه به ما کمک نمی کرد، متنی را برای سال 58 پیدا کردم که آن هم ترجمه ی یک کار خارجی بود. از آن وقت یاد گرفتم که یک تحقیق نامه بنویسم (نکات مثبت و برجسته را یادداشت کنم) و همان را در کارم منتقل کنم. ولی این حس من نیز در کار منتقل نشد." نقاشی در ادامه با اشاره به یکی از مستندهایش خاطرنشان کرد:" قسمت بازارها فرصتی است که نظارت دقیق و تازه یی بر کارم داشته باشم؛ چراکه فیلم یک سند است و اگر من در ارایه ی سند کوتاهی کنم خیانت کرده ام." وی ابراز عقیده کرد:" تلویزیون دارد تلاش می کند که کارهای درخوری بسازد و کسانی چون ارد عطارپور، رزاق کریمی، فرشاد فرشته حکمت و سعید نبی تلاش کردند که شیوه ایی بکر و خوب را به مستند تلویزیونی تزریق کنند."
"دکتر اصغر عبدلی" هم که به عنوان پژوهشگر در برخی از قسمت های این مستند حضور داشت، درباره ی چیزهایی که درباره ی مستند فکر می کرده است و چیزهایی که در این کار دیده است، گفت:" رشته ی اصلی من اکولوژی است و با محیط زیست طبیعی ایران سروکار دارم. با سعید نبی در این فیلم آشنا شدیم و با اغلب دوستان دیگر نیز در این پروژه آشنا شدم. هیچ ارتباط مالی نیز با این پروژه ندارم و تنها براساس خواست خودم و به خاطر محیط زیست ایران این کار را پذیرفتم." وی ادامه داد:" یک سال ونیم پیش سعید نبی ساخت این مستند را مطرح کرد و بعد من اعلام آمادگی کردم. قبلا نیز با مانی میر صادقی کاری را درباره ی محیط زیست کار کرده بودم. با توجه به این دو تجربه به نظرم اولین چیزی که مهم به نظر می رسد این است که هدف اصلی کار در ابتدا مشخص تر شود، سپس باید ببینیم که نظر مخاطبان ما نسبت به فیلم چگونه است. عرصه ی محیط زیست یک عرصه ی عمومی است. ما باید در زمینه فیلم سازی هم به سمتی برویم که بتوانیم آن را به مردم معرفی کنیم و به عبارت دیگر بدانیم که چه قدر مردم توانسته اند در زمینه ی محیط زیست منطقه از این فیلم ها اطلاعات بگیرند." دکتر عبدلی گفت:" محیط زیست دارد رو به زوال پیش می رود (این را همه اذعان دارند)، آن چیزی که باعث شد من وارد این عرصه بشوم همین احساس خطر بود. این خراب شدن ناشی از عدم اطلاع و آگاهی است که نه تنها از سوی مردم بلکه در بسیاری از مواقع از سوی مدیران ما نیز ناشی می شود، از طریق این فیلم می توان این آگاهی را به مردم و مسوولان داد که چه اتفاقی برای محیط زیست دارد می افتد." این محقق اضافه کرد:" به هرحال یکسری محدودیت هایی وجود دارد و ما استانداردهای درستی در این زمینه نداریم، اگر هم کاری انجام می شود به صورتی است که پیشنهاد می شود؛ این نشان می دهد که برنامه ی خاص و مشخصی در ساخت چنین برنامه هایی وجود ندارد." وی محدودیت های مالی را در عدم وجود فیلمنامه برای بسیاری از فیلم های مستند موثر دانست و گفت:" تحقیق یک امر ضروری است اگر یک تحقیق میدانی و کتابخانه یی درستی نداشته باشیم، نمی توانیم فیلم خوب و قوی بسازیم، من نگاهم به این مستند علمی نیست. اما با چند نفری از دوستان که کار کردم بازدیدهای میدانی داشتیم که در بهبود کار آنها خیلی نقش داشت." این مدرس دانشگاه ادامه داد:" از سوی دیگر بهای کافی به این نوع مستندها داده نمی شود و از لحاظ مستند سازی در تلویزیون و حتی در میان خود مستندسازان بحث محیط زیست یک موضوع دسته چندم است. این در حالی است که کار محیط زیست کار سختی است و واقعا از لحاظ فیزیکی کاری نیست که هرکسی بتواند آن را انجام دهد و من فکر می کنم بسیاری از دوستانی که این کار را انجام دادند حتما عاشق محیط زیست بودند. متاسفانه سرمایه گذاری در این زمینه خیلی کم است. در حالی که مخاطبان خیلی خوبی داریم و خیلی ها از دیدن این صحنه ها و جاذبه های طبیعی لذت می برند؛ ولی متاسفانه به آنها کم تر پرداخته می شود."
" احمدرضا طاعی"صدابردار گنجینه تتیس که در تمامی این مجموعه با کارگردانان مستند همراهی داشته، درباره ی چگونگی همراهی خود با این پروژه و اهمیت هریک از کارها از نظر صدا گفت:" هر کدام از فیلم ها برای من همراه با تجربه های متفاوت بود و به طور کلی لحظه به لحظه ی این پروژه برای من بسیار پرخاطره بود." وی درباره ی روند کارصدا در این مجموعه اظهار کرد:" ضبط کردن صدای گراز به جای صدای ببر و یا ساعت ها انتظار برای ضبط آواز موش های صحرایی، از جمله وقایعی بودند که تلاطم و هیجان خاصی به کار من در مستند گنجینه تتیس می داد." این صدابردار با بیان این که آن چه برای من اهمیت دارد رضایت سازندگان است، گفت:" کار صدا در کنار تصویر، باید خواست های کارگردان را بر آورده کند. شاید این انتظار در ایران وجود داشته باشد که کار را از نظر صدا با مستندهای شبکه بی بی سی مقایسه کنند درحالی که آنها شاید ماه ها زمان بگذارند تا شاید یک زمان چند ثانیه یی صدا ضبط کنند، ولی من با وجود محدودیت هایی که از نظر زمان و بودجه داشتیم تلاش کردم که در جهت خواست سازندگان فیلم ها عمل کنم. در خیلی از جاها صدا نمی توانست نقش سازنده ایی را که من در نظرم بود ایفا کند و یا من همان صدایی را که می خواهم ضبط کنم، ولی در نهایت رضایت سازندگان کارها برای من خیلی اهمیت داشت." وی درباره ی صداهای شاهد و صداهای تخصصی گفت:" مونتوری که کار را در نهایت می بندد می تواند در کار ما بسیار موثر باشد، به عبارت دیگر هم می تواند باعث بروز یک کار شود و هم این که یک کاری را به فاجعه بکشاند. شاید خیلی از جاها، صدایی که من گرفتم به خاطر محیط، رضایت بخش نباشد در این جا مونتور می تواند نقش بسیار مهمی را در پایان کار داشته باشد؛ من سعی می کنم که صداهای سر صحنه را تا جایی که امکان دارد ضبط کنم، ولی این که بعد از مونتاژ چه کاری از آب دربیاید در بروز کار خیلی مهم است."
"رضا تیموری" تصویربردار این پروژه نیز درباره ی نحوه و میزان همراهی خود با مستند گنجینه تتیس گفت:" در کار برای صداوسیما، پروژه های محیط زیست را بیشتر ترجیح می دهم؛ چراکه وقتی برای صداوسیما می خواهیم کار اجتماعی انجام بدهیم، تبدیل می شویم به سانسورچی و این خیلی بد است. صدا و سیما باید کاری در این رابطه بکند، یا گشت ارشادها را زیاد کند یا این که قوانین را تغییر دهد، خیلی بد است که افراد جامعه ی خود را به خاطر قیافه شان نتوانی نشان بدهی، بنابراین ترجیح می دهم که در تلویزیون در کارهای محیط زیست یا معماری و از این قبیل همکاری کنم." "روبرت صافاریان" در ادامه ی صحبت های تیموری گفت:" در جاهایی از برخی آداب و رسوم و چیزهایی که واقعا در جامعه وجود دارند، با این تصور که مجاز هستند فیلم برداری کردیم، ولی بعد از بازبینی تغییرات زیادی در آن اعمال شد که به ریتم کار لطمه زد." تیموری ادامه داد:" گاهی یک پلان را دوست داری و از آن تصویر می گیری، ولی بعد به خاطر این که کمی حجاب افراد مشکل دارد نمی توان کار را نشان داد." این تصویر بردار درباره ی ضعف های موجود در سینمای مستند در حوزه ی تصویر گفت:" یکی از شانس های من این بود که با افراد درجه یک سینمای مستند ایران کار کردم و سپس سینمای مستند به دغدغه ی من تبدیل شد و حالا آن را دوست دارم. در سینما فیلم هایمان را به همراه کارگردان می بینیم و لذت می بریم، ولی در تلویزیون لوگو و زیرنویس و غیره، مانع از دیده شدن تصویر می شود، تلویزیون ما سلیقه ندارد و حتی در جاهایی که فیلم زیرنویس ترجمه دارد یک زیرنویس تبلیغاتی هم از روی آن رد می کند." ورهرام هم گفت:" من با فیلم برداران مختلفی کار کردم؛ فیلم بردار مستند باید به جایی برسد که بتواند مثل مستندساز کار و فکر کند، هر مستندسازی که گفت این پلان مال من است جدی نگیرید، در کارهای فرهنگی و آیینی فیلم بردار باید با پچ پچ و نگاه مستندساز بفهمد که او چه می خواهد، این در کار مستند خیلی مهم است." وی با بیان این که ما چنین فیلم بردارانی کمتر داریم و اکثرا خیلی شلخته برخورد می کنند ولی خوشبختانه رضا تیموری این گونه نیست، گفت:" فیلم بردار باید با صدابردار نیز هماهنگ باشد، چراکه صدابردار چیزهایی را می شنود که فیلمبردار نمی شنود و نمی بیند یا تصویربردار چیزهایی را می بیند که صدابردار نمی بیند." تیموری نیز در ادامه گفت:" وقتی با کارگردانی مثل ورهرام یا صافاریان کار می کنی خیالت راحت است؛ برخی از کارگردانان ما فرم و نور و رنگ را به خوبی نمی شناسد و یا یکی از دردسرهای ما سر صحنه این است مدام با کارگردانان سر این مسائل چانه بزنیم و این خیلی کار را سخت می کند." همایون امامی نیز در زمینه ی بخش های فنی کار مستند، درباره صدابرداری گنجینه تتیس گفت:" حضور احمدرضا طاعی از جنبه های مختلف برای من ارجمند و عزیز بود، زمانی ما یک راهنمایی داشتیم که یک روز تمام ما را راه بردند تا به ارتفاعات مورد نظر برسیم ولی وقتی به آن جا رسیدیم چیز خاصی هم ندیدیم، با این که همه خسته شده بودیم، طاعی رفته بود که صدا بگیرد و این میزان عشق و تعهد ایشان به کار را نشان می دهد."