"بخارای من" عنوان مستندی توصیفی درباره ی"علی دهباشی" سردبیر مجله ی بخارا است، که سال هاست به تنهایی این ماهنامه را منتشر می کند. این مستند تاکنون جوایزی چون نیلوفر زرین بهترین فیلم مستند در جشنواره پروین اعتصامی، دیپلم افتخار جشنواره سایه و ... را از آن خود کرده و در جشن خانه سینما، جشنواره فیلم کوتاه تهران، هفتمین جشنواره فیلم اپسالا زنان سوئد، پنجمین جشنواره فیلم یاری سوئد و ... به نمایش درآمده است. یادداشت زیر، نوشته ای کوتاه از کارگردان این مستند است درباره ی فیلم.
درگیر ساختن فیلم مستند که می شوم، وجودم لحظه به لحظه کنکاو می کند. وقتی می روم و جستجو می کنم، دوربین به دست می گیرم و یا تدوین می کنم. هر مرحله ی فیلم برایم پر از تجربه است. وقتی مستند می سازم گویی زندگی می کنم با تعریفی تازه. نگاه می کنم با چشمی دیگر. چشمی که هر لحظه با موقعیتی غیر قابل پیش بینی مواجه است و شاید در همان لحظه ی گذراست که کشف می کند. ماجرا در حال رخ دادن است و من مدام اندازه ی نما را تغییر می دهم. این جا این زاویه بهتر است، آن جا آن حرکت دوربین؛ و پای میز تدوین با خودت می گویی انگار هیچ کدام خوب نیست! با انبوهی از راش ها جلوی میز تدوین نشسته ای و وجودت پر از تردید و استرس است. با این همه تصویر چه خواهی کرد! پلان ها را کنار هم می چینی. این نما را می گذاری، آن یکی را برمی داری. جلو می روی و می سازی؛ هی می سازی و خراب می کنی. کم کم شکل می دهی، به ساختار می رسی و این لحظه ی رسیدن شاید لذیذترین لحظه ی ساختن است. لحظه ای که منتظرش بودی. انگار رازی را اندک اندک دریافته ای. وقتی درباره ی مجله ای فیلم می سازم دیگر برایم آن مجله، صرفاً مجموعه ی مقالاتی در یک کتابچه نیست. مجله ی بخارا برای من دستگاه چاپخانه و کارگران آن، اتاق فیلم و زینک و مسئول تروفرز آن است. زیرزمین بهم ریخته ی صحافی، دستگاه قدیمی برش کاغذ، پیرمرد پرحرف مسئول آن و پسر جوان شاگردش است. مجله ی بخارا کتابفروشی های میدان انقلاب، خودنویس و کاغذهای بی خط است. اضطراب و اشتیاق، دیدارها و خستگی ها، نخوابیدن ها و بدوبدو کردن های آقای دهباشی است. گویی وقتی فیلم می سازم، معنی اشیا پر از ایهام می شود. چشم من کشف می کند، تعبیر می کند و تغییر می دهد و ... .
بخارای من (1386) کارگردان، تصویربردار، تدوینگر و تهیه کننده: لاله برزگر، صداگذار: حسین ضیایی.