حتی زمانی که هارا، دربارهی موضوعات فرهنگی و اجتماعی فیلم میسازد، باز به سراغ شخص میرود و دوست دارد زندگی فرد را نشان دهد: "من خیلی نمیخواهم دربارهی موضوعات خاص فیلم بسازم؛ برای همین درامی را کار میکنم که با آن درگیر شوم".
نماهای موضوعی و تکرار شونده از دستی که خاک را در جستوجوی مجسمهای میکاود تا دستی که خاک را با آب آمیخته، مجسمهای میسازد، در جهت افشای همان راز هستند.
و قرار بر این است... ما اینجاییم. هستیم. آدم وقتی که گرفتار میشود انگار و میگویند و شنیدهام که یعنی عاشق. پس گرفتار و گرفتارتر شدن و در دل این دریای بیآرام و قرار رفتن تا به کشفی رسیدن. به خلقی. ساحلی امن. کاشکی که همیشه ساحل امنی باشد. و اگر نبود... و در آخر..."من مستند ساز میمانم."
این تصویر عامیانه از شغل مستندساز در ارتباط با جدیترین امر زندگی روزمره، یعنی معاش و معشیت و درآمد برای زندگی، حقیقت بزرگی از وضعیت شغلی، مستندسازان و امن و امان و تامین امینت آن را فاش میسازد. در این میان، همهی کسانی که اطلاع کافی از ساختار جامعهی ما، بحرانهای مزمن اقتصادی و...
سینمای مستند میتواند جهان را تاویل کند، از واقعیت آشکار به معانی ناآشکار و چند لایه دست یابد. میتواند فراتر از نمایش صرف واقعه و کنش عینبهعین در واحد "نما"، با تغییر ماهوی نگاه، به منش ناپیدای سیال واقعیت، و به چند معنایی دست یابد، که این خود نه دوری از واقعیت، که عین اسناد بدان است.