فیلم مستند شتر گریان (Weeping Camel) را می توان یک مستند قوم نگار محسوب کرد. بایام باسورن داوا و لوئیجی فالورینی کارگردان های این مستند، به بهانه ی نمایش تولد و مشکلات رفتاری که برای یک شتر در جنوب مغولستان رخ می دهد، به نوع زندگی، پوشش، خوراک، رفتارها و مناسبات قبیله ای مردم بخشی از کشور مغولستان پرداخته اند که تاکنون کمتر تصویری از آن در دست بوده.
در یک نگاه ساده حکایت شتر گریان چنین است: در دهکده ای در جنوب مغولستان، شتری دوران نقاهت قبل از زایمان را می گذراند و بعد درد زایمان و با زحمت فراوان فرزندش را به دنیا می آورد. این شتر بعد از تولد فرزند از خوردن و آشامیدن خودداری می کند. خانواده ی صاحب شتر به ترفندهای مختلف دست می زنند که شتر دوباره غذا بخورد. مطربانی را از شهر می آورند که بنوازند و شتر را به خوردن و شیر دادن به فرزندش ترغیب کند و بالاخره شتر رام می شود و ... . موسیقی به عنوان کلید دل، قلب شتر مادر را به رحم می آورد. و می گرید و شیر دادن به فرزندش را از سر می گیرد. فیلم حکایت از شباهت زندگی انسان و حیوان، زنده ماندن و با هم زندگی کردن در یک محیط سخت و خشن دارد.
مستند شتر گریان روندی صادقانه و ساده را در ثبت زندگی آدمیان پی می گیرد و به شیوه ی سینمای فلاهرتی، ثبت ماوقع برایش دارای اهمیت بیشتری از پرداخت های سینمایی است و وقتی به بازسازی یا داستان گویی نزدیک می شود، چندان موفق نیست. به عنوان نمونه بازسازی سکانس رفتن نوجوان ها به شهر و خرید کردن، با روح کلی حاکم بر اثر که ساختار آن را نیز چون سوژه بدوی و تا حدودی خشن ساخته، نه به لحاظ ترکیب بصری و نه به لحاظ ساختار سینمایی همخوانی ندارد. اگرچه از این روند گریز نیز نیست و مستندساز، برای نمایش تمام ابعاد یک زندگی در طول زمان ساخت اثر، مجبور می شود بخش هایی را نیز بازسازی کرده و یا شبیه به واقعیت کار کند؛ که اگر چه این بخش ها خود را مشخصاً نمایان می سازند (مانند فضای شهر یا سکانس مدرسه ی موسیقی، غالب مردم به دوربین و بازیگران نگاه می کنند و می خندند و از حالت طبیعی زندگی خود خارج می شوند؛ یا وقتی که دوربین به سمت کودکان در خیابان می چرخد و می بینند، با هم کشتی می گیرند و...)، اما اینها هم در کل اثر جا افتاده و تا حدودی طبیعی می نماید. در شتر گریان چوپانان چون اسکیموها در نانوک شمالی و کودکان در بودن و داشتن بازیگر به مفهوم درست واژه نیستند؛ آنها خودشان را بازی می کنند. بیننده نیز می تواند این را با اندکی اغماض بپذیرد که هنوز مشغول تماشای فیلمی مستند است.
شتر گریان به دلیل شکار صحنه ها و هم در بخش های کشف و ثبت آن لحظات از واقعیات زندگی روزمره که تا کنون از آنها تصویری دیده نشده و یا امکان مشاهده ی نزدیک آن برای همه ی مردم آسان نیست، دارای اهمیت فراوانی است. مستندهایی که چنین رخدادهای بکر و نادیده ای را ثبت می کنند، اغلب مستندی سوژه محور هستند که مستندساز قربانی ثبت سوژه شده و از پرداخت سینمایی غافل می ماند. اما سازندگان این مستند توانسته اند تا حد مطلوبی ارزش های بصری و سینمایی فیلم را حفظ کنند.
تدوین موازی تربیت شترها در بیرون چادر مغول ها و تربیت و تیمار کودکان در درون چادر که بعضاً در نمایش زندگی زنان و مردان مغول نیز همین تدوین موازی تکرار می شود از نقاط قابل توجه در پرداخت سینمایی اثر است. تیتراژ پایانی نیز که با تاکید بر عکس های پشت صحنه و هم نوعی طنز تصویری شکل گرفته، باز توجه فیلمسازان را به نفس سینمایی اثرشان می رساند. شتر گریان در سال ۲۰۰۵ نامزد اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان بوده که نشان دهنده ی ارزش های سینمایی آن است.