یکی دو سال است علاقه مندان به سینمای ایران، برنامه ی عصر پنجشنبه خود را طوری تنظیم کرده اند که مجموعه های مستند "یک فیلم، یک تجربه" را ببینند و ساعتی با نوستالژی سینمایی این مستندها دلخوش باشند و از لحظه های شیرینی که برای دیدن فیلم های ماندگار ایرانی، به ویژه در دهه ی اول پس از انقلاب، در صف های سرد سینما و جشنواره ایستادند، یاد کنند.
"یک فیلم، یک تجربه" گرچه بنا به مقتضیات گاه به فیلم های برجسته ی قدیمی پرداخت (نمونه ی شاخص آن فیلم گاو اثر داریوش مهرجویی) و گاه سریال های تلویزیونی را به مثابه یک "فیلم ماندگار" مدنظر قرار داد، اما در آغاز با همین رویکرد وارد میدان شد و قصد داشت مخاطبان خود را نه فقط از بین دانشجویان و عاشقان سینما بلکه از میان طیف گسترده ی مخاطبانی که فیلم های برجسته ی سینمای ایران را در زمان اکران شان در سالن سینما دیده اند و از آنها خاطره دارند، انتخاب کند اما بنا به دلایلی که البته قابل پیش بینی هم بود، در میانه ی راه گام های محکم اولیه را فراموش کرد، به طوری که بنا به دلایل مختلف به آثاری پرداخت که هر بیننده منصفی می توانست درباره ی مهم نبودن آن در یک روند تاریخی نظر بدهد ... .
شاید معضلات اساسی"یک فیلم، یک تجربه" را در یک نگاه کلی بتوان در استفاده از مستندسازان گاه بی نام و نشان و از سوی دیگر توجه به آثاری دانست که مشخص است با بی سلیقگی یا در یک برنامه ریزی بدون مطالعه انتخاب شده اند و نیز بی توجهی به جامعیت مستندها از بعد آموزشی که این سه عامل با گذشت زمان بر کیفیت و تعداد مخاطبان این برنامه اثر منفی گذاشته اند.
"کیانوش عیاری" کارگردان سینمای ایران درباره ی "یک فیلم، یک مجموعه" و مستندهایی که درباره ی آثار او در این مجموعه روی آنتن رفته اند، به اعتماد می گوید:" در این مجموعه دو مستند بر اساس دو فیلم من ساخته شده است؛ یکی در مورد بودن و نبودن، که شهرام مکری آن را ساخت و دیگری در مورد آن سوی آتش که کاری از شاه وردی است که هر دو مستندهای موفقی بوده اند." او ادامه می دهد:" زمانی از دوستی شنیدم که فیلم مکری توجه بسیاری را به خودش جلب کرده، به خاطر ساختمان جذابی که برای این مستند قائل شده بود." این کارگردان اشاره می کند:" این مستندها لزوماً به بیوگرافی کارگردان نمی پردازند و آنچه مدنظر کارگردانان این آثار است، نگاهی کارشناسانه به آثاری است که ساخته شده است و در کنار آن کارگردان هم مطرح می شود و به زیربنای فکری او هم رجوع می شود و این خود برای یک فیلم امتیاز است که در مقابل نظرات افراد پیرامونی و سازندگانش مطرح می شود."
عیاری درباره این که این مستندها چقدر می توانند به عنوان یک آرشیو حرفه یی در اختیار فیلمسازان جوان قرار بگیرند، می گوید:" تا این لحظه این هدف که این مستندها کلاس درسی برای فیلمسازان جوان باشند زیاد برآورده نشده است اما در کار شهرام مکری درباره ی فیلم بودن و نبودن، سکانس پلکانی بود که برگرفته از پلان پلکان فیلم بود و در آن سعی شده بود یک شکل ترسیمی برای این صحنه قائل شود که یکی از استادان دانشگاهی کارگردان نیز در ترسیم این پلان کمک کرده بود. این می تواند نمونه یی باشد از آنچه تلویزیون و تهیه کنندگان این مجموعه برای آموزش نکات فنی به هنرجویان در نظر داشته اند. تجسم این پلان برای من جذاب بود و گاهی احساس می کردم نکات تازه یی را درخصوص این پلان دریافت می کنم. اما در کل این مساله که این مستندها آرشیوی باشند برای سینماگران جوان پیگیری نشده است و باید در ادامه ی این مسیر به آن توجه بیشتری شود."
عیاری درباره ی این که این مستندها برای ماندگاری چه ویژگی هایی باید داشته باشند، می گوید:" اولین نکته یی که برای ماندگاری باید در نظر گرفته شود، این است که این مستندها خارج از ظرف زمان و مکان بررسی و ساخته شود به گونه یی که غبار زمان شامل آن نشود و خود فیلم هایی که درباره ی آن مستند ساخته می شوند نیز موجودیت و ویژگی های ماندگاری داشته باشند." او درباره ی انتخاب فیلم هایی که برای این مجموعه انتخاب شده، می گوید:" گاهی جای برخی از فیلم ها را خالی می دیدم و زمانی از خودم دلیل ماندگاری فیلمی که از آن مستند ساخته شده بود را می پرسیدم و مواردی بود که خود اثر ویژگی ماندگاری نداشت و مشخص بود تنها به خاطر آوازه ی نام سازنده اش درباره ی آن مستند ساخته شده است. امیدوارم در ادامه آثار ماندگاری که جایشان در لیست خالی بود پرداخته شود."
عیاری درخصوص مخاطب این مستندها نیز می گوید:" تلویزیون به دلیل فراگیری مخاطب می تواند مخاطب خاص را در نظر بگیرد و نباید انتظار داشت مستندی با جذب مخاطبان محدود در تلویزیون ساخته شود. اولین نکته یی که به ذهن می رسد این است که وظیفه ی ساخت مستندهای تکنیکی با هدف جذب مخاطب خاص و حرفه یی چرا برعهده دانشکده های سینمایی گذاشته نمی شود؟ و پاسخ آن هم در نبود سرمایه خلاصه می شود که جوابی قانع کننده است، چرا که نمی توان این انتظار را از تلویزیون داشت که فروتنانه سرمایه خود را صرف ساخت مستندهای تخصصی کند و آن را از آنتن فراگیر خود پخش کند. پس باید با اندیشه یی متعادل هر دو جنبه را در نظر گرفت."
"محمدحسین لطیفی" کارگردان سینما و تلویزیون نیز که "یک فیلم، یک تجربه" به سریال صاحبدلان او پرداخته، می گوید:" هر فیلمی که ساخته می شود، می تواند کلاس درسی باشد برای بعد. اگر این حرکت آگاهانه و درست آغاز شده باشد، حرکت بزرگ و خوبی است که ما بتوانیم از زمان آفرینش تا پایان یک کار تجربه کسب کنیم."
او ادامه می دهد:" در این مستندها باید از لحظاتی استفاده شود که بیننده آنها را ندیده است. چه از لحاظ حسی و چه از نظر علمی، بیننده بسیار دوست دارد از لحظه ی آغازین اثر یا از مسائلی که در هنگام تماشای اثر نهایی متوجه آن نمی شویم، آگاه شود. جوان ترها حق دارند بدانند فیلم چه لحظاتی را گذرانده و با چه مسائلی روبه رو بوده که حالا نتیجه اش این گونه شده است." وی با اشاره به ذهنیت غالب بر مخاطب از فیلم پشت صحنه می گوید:" بیشتر پشت صحنه هایی که الان پخش می شود، شامل تصویر مفرح اشتباهاتی است که حین خلق یک سریال یا فیلم رخ می دهد. حرکتی در اثر اشتباه چندبار تکرار می شود یا خنده هایی که در زمان گفتن یک دیالوگ باعث قطع صحنه می شوند و ... اما تکرار این روش بعد از مدتی دیگر برای مخاطبان جذاب و دیدنی نیست." لطیفی اعتقاد دارد:" خاطرات بچه های سازنده و آنچه باعث شده این اثر ماندگار خلق شود، از جمله بخش های مهمی است که در این گونه مستندها باید وجود داشته باشد." او درباره ی نقش کارگردان اصلی اثر در مستندهایی که از پشت صحنه ها ساخته می شود، می گوید:" کارگردان فیلم تنها باید همراه خوبی باشد و حتماً باید برای ساخت مستندهای پشت صحنه از کارگردانی دیگر و با تفکر و هدف گیری جداگانه استفاده شود و کاملاً از بیرون به فیلم نگاه شود." لطیفی، نظری درباره ی مستندی که از صاحبدلان در این مجموعه ساخته شده است، نمی دهد و می گوید که هنوز موفق به دیدن این مستند نشده است.
"سعید ابراهیمی فر" هم که "نار و نی" او در این مجموعه ی مستند روی آنتن رفته، می گوید" برنامه ی یک فیلم، یک تجربه به فیلم های قابل توجهی که در 30 سال گذشته در سینمای ایران ساخته شده، می پردازد. تهیه کننده لیستی از این فیلم ها تهیه کرده و هر مستندساز بر اساس علاقه و برداشت خود از آن فیلم، مستند خودش را ساخته است." او ادامه می دهد:" این مستندها با آنچه "شما و سیما" از پشت صحنه ی فیلم ها نشان می دهد، تفاوت دارد. در اینجا مستندسازان در دایره یی محدود، متناسب با تفکر و تاثیری که از فیلم گرفته اند، پلات خود را درست می کنند و مستند را می سازند."
ابراهیمی فر اشاره می کند:" گاهی اطلاعات کافی به دلیل آن که این فیلم ها مربوط به 30 سال گذشته است به دست کارگردان نمی رسد. یا متریال اولیه ی کمی از پشت صحنه فیلم باقی مانده یا آدم هایی که می توانند درخصوص فیلم صحبت کنند در دسترس نیستند. این کمبودها خودبه خود، سبب ضعف فیلم ها می شود، اما در مجموع شروع این حرکت قابل تقدیر است؛ این که یادآوری شود در تاریخ کوتاه سینمای معاصر ما چه فیلم هایی و چگونه ساخته شده اند."
ابراهیمی فر پرداخت کم این مجموعه به مسائل فنی را هم به دلیل محدودیت های زمانی می داند و می گوید:" یک زمان فیلمی که قرار است مستندش ساخته شود، از نظر ویژگی های بصری بسیار خاص و حائز اهمیت است، اما مثلاً مدیر فیلمبرداری آن در دسترس نیست و کارگردان مستند قادر به کسب اطلاعات موردنظر خود نیست. اگر هم باشد، نمی تواند تمام اطلاعات را در یک مستند 35 یا 40 دقیقه یی منتقل کند و بیان ویژگی های تکنیکی، فنی، هنری و بازشکافی و تحلیل یک اثر در 40 دقیقه کار ساده یی نیست."
او تاکید می کند:" برای موشکافی هنری و فنی یک اثر نیاز به زمان بسیاری است. زمانی که آقای راستین می خواست مستند نار و نی را بسازد، من مشغول ساخت تله فیلمی بودم. ایشان سه روز پیاپی می آمد و لابه لای پلان های آن تله فیلم، با من درخصوص نار و نی صحبت می کرد و یک روز هم در منزل از ب بسم الله از نار و نی سخن گفتم تا انتها ... شاید سه الی چهار ساعت درباره ی این فیلم با هم صحبت کردیم ... به همین اندازه آقای همایون پایور، فیلمبردار کار درخصوص نار و نی حرف زد و همین طور آقای جهانگیر الماسی درباره ی بازی اش در فیلم که اگر قرار بود چکیده ی حرف های ما آورده شود، مستندی چهار ساعته ساخته می شد اما محدودیت زمان سبب شده بسیاری از حرف ها حذف شود و نار و نی در همان 40 دقیقه معرفی شود." ابراهیمی فر معتقد است:" یک فیلم، یک تجربه، در حد یک یادآوری است. این که به جوان ترها تلنگری بزند که 30 سال پیش چنین فیلمی در این سینما ساخته شده است و به آنها بگوید اگر کنجکاو هستی، درخصوص اش تحقیق کن." او اضافه می کند:" قطعاً حق هیچ فیلمی در این مستندها به دلیل محدودیت ها ادا نشده است اما ما به همین یادآوری هم قانع هستیم."
اما "رسول صدرعاملی" نظر متفاوتی در این خصوص دارد. او می گوید:" ساخته شدن این مستندها فرصت خوبی بود که بسیار هم دیر اتفاق افتاد، اما آنچه انتظار می رفت رخ نداد." او ادامه می دهد:" همیشه بیوگرافی و اتوبیوگرافی برای کسانی که در زمینه یی کار تخصصی و تحقیقی می کنند و می خواهند از راز و رمز حرفه یی مطلع شوند، بسیار مفید است و خواندن بیوگرافی، خاطرات، ضدخاطرات و ... از آدم هایی که چند دهه در یک حرفه فعالیت کرده اند، توصیه شده است. به همین دلیل امید می رفت سازندگان این مستندها به جای آن که در پی ساختن مستندی تبلیغاتی باشند، از این زمانی که در اختیارشان گذاشته می شد، بر اساس اهدافی آموزنده تر و تاثیرگذارتر حرکت کنند."
صدرعاملی گفت:" مستندسازان باید چگونگی رسیدن فیلمساز به فیلم ها را بررسی می کردند، تا این که به طور مقطعی به خود فیلم می پرداختند. این که چرا این فیلمساز با وجود محدودیت هایی که در سینما - به خصوص در سینمای اجتماعی - دارد، فیلم خود را ساخته و این که همیشه تحولات اجتماعی و دانش تماشاگر به دلیل سرعت تحولات از فیلمی که قرار است ببیند جلوتر هستند و ممیزی و سانسور همیشه دست و بال فیلمساز را بسته و این گونه او سراغ ساختن فیلم خود رفته است. به عبارتی دیگر چگونگی رسیدن فیلمساز به خلق اثری که محبوب مردم است در این مستندها باید در نظر گرفته می شد که این اتفاق رخ نداده است."
او همچنین عقیده دارد با وجود همه کاستی ها، ایده ی یک فیلم، یک تجربه خوب بوده و نباید زیاد به سازندگان آن خرده گرفت، اما به اعتقاد صدرعاملی شوق و ذوقی که هنگام شروع کار با سازندگان این مجموعه برنامه ی مستند بوده، دیگر همراه مجموعه نیست و انگار قرار است کارهایی ساخته شوند تا قراردادها به انتها برسند.
سازنده ی "من ترانه 15 سال دارم" می گوید:" این کار باید همچنان تداوم داشته باشد، اما با این تفکر که به مسیری که کارگردان برای رسیدن و خلق آن اثر طی کرده، بپردازد. در هنرهایی که قائم به فرد است مثل نقاشی، فیلمسازی، نویسندگی و ... باید به این پرداخته شود که این فرد برای رسیدن به این مقصد چه مسیری را طی کرده و در این مسیر چه فراز و نشیب ها و موانعی را گذرانده تا به حال رسیده است. آن زمان است که می فهمیم فلان فیلمساز چگونه بعد از ساخت پنج تا شش فیلم ارزشی حالا به ساختن فیلم های عامه پسند با استفاده از هر ابزاری روی می آورد و آن وقت است که هویت جعلی برخی آدم ها روشن می شود ... . کارگردانی که قرار است مستندی درخصوص من ترانه 15 سال دارم بسازد، باید ببیند روند فیلمسازی کارگردان آن چه بوده که حالا به من ترانه ... رسیده است."
صدرعاملی اضافه می کند:" وقتی قرار است درباره ی یک فیلم مستندی ساخته شود باید درباره کارنامه ی کاری کارگردان و چگونگی رسیدن کارگردان به لحنی که خاص خود اوست، تحقیق شود."
تولید "یک فیلم، یک تجربه" همچنان ادامه دارد و در سری جدید آن نام چند سریال مطرح تلویزیون هم دیده می شود که نشان از این دارد که پرداختن به سریال ها برای سازندگان این مجموعه مستند از استثنا به قاعده بدل شده است. تهیه کننده ی "یک فیلم، یک تجربه" آن را فرصتی برای کارآفرینی فیلمسازان جوان می داند اما با توصیفاتی که سه کارگردان مطرح سینما به عنوان نماینده ی خیل فیلمسازانی که در این مجموعه در موردشان مستند ساخته شده، از نقاط ضعف آن کردند، باید دید تا چه زمانی این برنامه، به دلیل نبود یک طرح از پیش تعیین شده و هوشمند، فرصت سوزی می کند و به جای کارآفرینی برای مستندسازهای شناخته شده، فرصت تجربه اندوزی بر فراز نگاتیوهای نوستالژیک را در اختیار افرادی قرار می دهد که گاه خود با فیلم و فیلمسازی که درباره اش مستند می سازند، بیگانه اند.
در همین زمینه:
قاعده مندی یا خلاقیت
آن قایق کوچک کاغذی