فیلمی برای آن که "فراموش نکنیم"

[ پیروز کلانتری ]

مستندسازان ما به سراغ موضوع های اجتماعی که می روند، اغلب آسیب شناسانه یا منتقدانه فیلم می سازند و در سینمای مستندمان کمتر نشانی از فیلم های اجتماعی کاربردی (آموزش دهنده یا اطلاع رسان) می بینیم؛ فیلم هایی که قرار است قدرت سینما و مستندسازی را به کارآگاه گری و برانگیختن توجه مدیران و مردم جامعه نسبت به موضوع ها و مسائل نادیده، مغفول و حساس روز و روزگار بگیرند. با رخشان بنی اعتماد در دو، سه مستند اجتماعی او همکاری داشته ام:"این فیلم ها رو به کی نشون میدین؟" (1373)، مستند"زیر پوست شهر" (1375) و"ما نیمی از جمعیت ایرانیم" که چند روز پیش آماده و در میان مردم پخش شده است."این فیلم ها رو به کی نشون میدین؟"در ادامه ی کار یک فیلم کوتاه از وضعیت فلاکت بار زندگی حدود 400 خانواده در محله ی 13 آبان تهران شکل گرفت. آن فیلم کوتاه یک مستند کاملا "اطلاع رسان"بود و به کار شهردار آن زمان تهران آمد تا بودجه ی جابه جایی اهالی آن بیغوله را از مجلس بگیرد؛ اما "این فیلم ها رو به کی نشون میدین؟"حاصل چند ماه رابطه ی بنی اعتماد با حدود 20 شخصیت آن محل، بعد از جابه جایی و در خانه ها و فضای زندگی تازه شان بود و در قیاس با حضور همین شخصیت ها در آن فیلم اطلاع رسان، تصویری از تفاوت شخصیت آدم ها در میان جمع و در خلوت خاص شان پیش چشم می گذاشت. بیشتر این شخصیت ها سن بالایی داشتند و در مرور حالات و وضعیت تازه شان متوجه می شدیم که در مسیر جدا شدن از اوضاع غریب و آسیب زای گذشته، این آدم ها چقدر تنها و بی همزبان شده اند! این غربت تازه تنها برای بیننده و مخاطب فیلم عیان نبود و به نظر می رسید مسوولان این جابه جایی هم اگر صرفا به کالبد ماجرا نمی پرداختند و جان زندگی و روابط میان آدم های آن محله را درمی یافتند، به عوارضی اینچنین نیز آگاه می شدند و فکری برایش می کردند. مستند"زیر پوست شهر"در سال 1375 ساخته شد و به خطر شیوع اعتیاد در میان جوانان و نوجوانان می پرداخت. فیلمی آموزشی و اطلاع رسان بود که مشخصا خانواده ها را مخاطب قرار می داد و در پی آن بود که توهم خانواده ها را نسبت به این که اعتیاد چهره کریهی دارد و آدم معتاد فردی بدچهره و علیل و ذلیل است؛ بزداید و این تصویر را پیش روی خانواده ها بگذارد که فرزندشان در عادی ترین و طبیعی ترین وضعیت ظاهری و در دل روابط خانوادگی بسیار معمول هم می تواند در مسیر معتاد شدن قرار داشته باشد. مضحک و در عین حال اسفبار است که بگوییم فیلم به خاطر اطلاع رسانی روشن و برانگیزاننده درباره ی در دسترس بودن مواد مخدر و جملاتی از این دست:"فرزند شما به فاصله یک ربع ساعت از محل زندگی تان می تواند به مواد مخدر دست یابد" اجازه ی نمایش پیدا نکرد و گفته شد فیلم مردم را می ترساند! بله، قصد ما و کارشناسان همراه با فیلم هم همین بود: نگران و متوجه کردن خانواده ها نسبت به واقعیتی که چهره ی پنهان یا ناآشنا داشت و جدی اش نمی گرفتند. اطلاعات و وضعیت تصویر شده از اعتیاد در مستند"زیر پوست شهر"که آن روزها نامتعارف و قدم به پیش ارزیابی می شد، حالا و در برابر حدت و شدت مسائل اعتیاد در جامعه ی امروز ما رنگ باخته و کهنه شده است! این هم از نتایج آن لاپوشانی ها و ملاحظه کاری های دیروز."ما نیمی از جمعیت ایرانیم"به ضبط و ثبت حرکتی می پردازد که در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری امسال شکل گرفت و هدف آن طرح مطالبات زنان از کاندیداها و اطلاع رسانی در باب این خواست ها در سطح جامعه بود. در این دوره فعالان و پیگیران مسائل زنان، جدا از تفاوت تعلقات سیاسی شان در دو گروه گرد آمدند و فیلم علاوه بر طرح نظرات آنها و چند فعال مستقل دیگر، فضاهایی از فعالیت های مدنی چند زن کارآفرین و مسائل و مشکلات حقوقی و قانونی زنان جامعه را هم پیش روی مخاطب می گذارد. قوت و تاثیر این فیلم در حفظ فاصله ی بنی اعتماد با شور و شر روزهای انتخابات و انتقال یک فضای درگیر، اما درحاشیه ی انتخابات، از فعالیت ها و فضای طرح مطالبات است. زنی می گوید ما این مطالبات را طرح نمی کنیم که مشخصا از کاندیداها جواب بگیریم:" نه، اینطور نیست"؛ و زن دیگری می گوید همیشه همینطور است؛ خواسته ها مطرح می شود و فردای انتخابات همه چیز فراموش می شود. به نظر می رسد این فیلم ساخته شده است، دقیقا برای این که این فضا، این جدیت و این گرد هم آمدن ها" فراموش نشود"و در فردا و فرداهای انتخابات با نمایش مستمر آن متذکر این حضورها و این پافشاری ها باشد. در تمامی این روزها با این کشاکش سر کرده ام که رای دادنم برای من عارضه دارد و مسوولیت ایجاد می کند. بر این باورم که نه خاتمی، نه موسوی و نه کروبی و کل جریان رسمی و حزبی اصلاح طلب، به تنهایی توان مقاومت در برابر کارشکنی های جریان محافظه کار و تمامیت خواه را نخواهند داشت و حضور تنها و بی پشتوانه ی یک رئیس جمهور اصلاح طلب در صحنه ی سیاسی حتی می تواند به تنش هایی فرسایشی و حادتر از گذشته بینجامد، اگر مردم به اشکال متفاوت، اما فعال و مطالبه جو، در صحنه حاضر نمانند و ایفای نقش نکنند. ارزیابی معادلات سیاسی و اجتماعی داخل و خارج ایران در ماه های آتی و تاثیر آنها بر شرایط جامعه دور از توان و آگاهی من است، اما آنچه که در ید آگاهی و توان من است و می تواند به قول و قراری با خودم بینجامد و در حد حضور و تاثیر فعالیت خودم راضی ام نگاه دارد و رای دادنم را برایم معنا کند، یافتن فضایی ممکن و متداوم از حضور مدنی و صنفی و اجتماعی در روزگار بعد از انتخابات است تا جدا از زندگی شخصی و حرفه ای ام، رابطه ام با مردم و دولت سرزمینم را برقرار باقی نگه دارد؛ گو نتیجه ی این انتخابات هر چه می خواهد باشد. "ما نیمی از جمعیت ایرانیم"برای همه ی فعالان حاضر در صحنه طرح مطالبات زنان و در این فیلم، و برای مخاطبان درگیر با مسائل زنان، متذکر لزوم برقراری همین قول و قرار با خود و با "خود"هاست و تاثیر فیلم از این تذکر در دل همین فضا و همین فعالیت ها، برای امروز و فردای آدم های تحول خواه در این جامعه ی هنوز پدرسالار و قیمومت طلب می آید.

در همین زمینه:
زیر پوست شهر
قدم زدن در برزخ
قصد بیان سرفصل ها را داشتم
این فیلما رو به کی نشون میدین؟!
رخشان بنی اعتماد در جشنواره ی یاری
این فیلم قبل از انتخابات تکثیر می شود
دوربینی که مطالبات زنان را پیگیری می کند
مسایل زنان به همه ی مردم ایران مرتبط است

 

منبع: روزنامه اعتماد ملی | تاريخ: 1388/03/21
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد