نمایش زوایای پنهان هنرمند

[ احمد زاهدی ]

رای ُبن مستند: زنده یاد هانیبال الخاص، نویسنده، شاعر، نقاش و استاد دانشگاه، روز سه شنبه 23 شهریورماه به دلیل بیماری سرطان، در آمریکا درگذشت. الخاص یکی از برجسته ترین نمایندگان ایرانیان آشوری بود که تمایل بسیاری به پیوند برقرار کردن میان دو زبان فارسی و آشوری داشت و در این راه ترجمه های متعددی انجام داده بود. وی از نظر نقاشی، کاملا نوگرا بود و از دهه ی 1340 که کار خود را در هر سه زمینه ی نویسندگی نقدهای هنری، تدریس و نقاشی آغاز کرد، روندی کاملا پیشرو را دنبال می کرد. آنچه در ادامه می آید، یادداشتی است از احمد زاهدی که چندی پیش تهیه و تولید فیلم مستندی را درباره ی زنده یاد الخاص به پایان رسانده است.

نوشتن درباره ی مستند سخت است و نوشتن درباره ی فیلم مستند هنرمندی که درگذشته و خودت هم در ساخت فیلمی مستند از او دستی داشتی، سخت تر است. علی الخصوص که داستان اکران و ارایه ی فیلم هم افتاده باشد در بگومگوهای سطحی و مبتذل و متاسفانه رایج گروه های فیلمسازی و احساس مالکیت توامان با بی سوادی، کم دانشی و قضاوت های زودرس‏، راه را بر هرگونه گفت وگو نیز بسته باشد.
ساخت فیلم مستند در این سرزمین از دشوارترین کارهاست، به کوه کندن فرهاد و جان کندن بی دلیل می ماند؛ که نه مستندساز را سودی از این حرفه هست و نه مخاطب امکان و فرصت دیدار مستندهای ملی را پیدا می کند. مدتی پیش فیلمی دیدم به نام رودخانه و جریان به کارگردانی توماس ریدِلشایمِر، همزمان یادداشت کوتاهی نیز بر فیلم نوشتم که در چند پایگاه اینترنتی نشر داده شد. در این فیلم ریدِلشایمِر به بهترین وجهی، یک اثر هنری درباره ی یک هنرمند و آثارش آفریده بود. این گونه است که فیلم مستند، همان اندازه که گاهی در خدمت دانش، صنعت و انسانیت قرار می گیرد، در خدمت هنر نیز درآمده و گویی هنری است برای هنر دیگر.
ساخت فیلم مستند درباره ی یک هنرمند، زمانی که فیلم خود به مثابه ی اثری هنری سعی در نمایش هنری دیگر دارد، نیاز به باریک بینی و دقت بیشتری دارد و تلاش بیشتری می طلبد تا اصطلاحاً فیلم تماشایی و موثر از کار دربیاید. فیلمی که از زنده یاد هانیبال الخاص ساخته شد، اینک در نظرم به گزارشی مستند بیشتر شبیه است تا فیلم مستندی ناب. چراکه در بسیاری مواقع با وجود تمام ساختارشکنی هایی که در ساخت فیلم دیده می شود، مدارا و خودسانسوری مانع از دستیابی به فرم هایی بدیع و هنرمندانه می شد. به هر روی هانیبال الخاص اینک در میان ما نیست و تصاویر این فیلم تنها بازمانده ی واقعی از اندیشه و آثار او در آخرین سال های حیات است.
نمایش زوایای پنهان و ظرافت های روحی یک هنرمند در فیلمی مستند نیاز به همراهی و هم زبانی با آن هنرمند دارد. اگر نه، حاصل در سطح می ماند. گاهی یک شوخی سوژه ـ هنرمند، می تواند مسیر فیلم را تغییر داده و چنان حس قوی باورپذیری در مخاطب ایجاد کند که تاثیر مورد نظر فیلمساز را هرچه بهتر منتقل کند. گاهی نیز در برابر دوربین مستند، مانند بیشتر گزارش های مستند از یک سیمنار و ... با سوژه ـ هنرمند برخورد می کنند؛ و او را فردی عصا قورت داده و خشک در قاب نشسته می بینیم که گویی متنی را از بر کرده و می خواند. متنی که غالباً به آن توجه نمی کنیم و گوش نمی دهیم. این از ضعف های بزرگ مستندسازی زندگی نامه ای است.
نمونه ی دیگر مستدی است که سوژه ـ هنرمند در آن در قید حیات نیست. فرض کنید بنا باشد مستندی درباره ی یک چهره ی سیاسی، هنری، مذهبی یا ملی که در قید حیات نیست‏ مثلاً حضرت حافظ، ساخته شود. آن گاه می توان به شیوه هایی بدیع اندیشید. یک نمونه ی قابل ذکر فیلم بلند مستندی است که زنده یاد سهراب شهید ثالث درباره ی آنتوان چخوف ساخته بود. استفاده از نماهایی طولانی از خانه ی چخوف (فرض می کنیم مقبره ی حافظ) روی صداهایی که بخش هایی از نامه ها و یا داستان های او را می خواند، در این فیلم به خوبی استفاده شده است.
در ساخت فیلم مستند هانیبال الخاص سعی کردیم، او را متفاوت از فضای رسمی و زندگی روزمره اش نمایش دهیم، هرچند که این مسئله متاسفانه با مخالفت آنانی که جز گزارش های رسمی ندیده و نمی شناختند، کمتر محق شد و در هنگام تدوین، آن بخش ها که امروز با درگذشت الخاص ارزشمندتر هم شده، حذف شدند.
باری، مهمتر از ساخت فیلم مستند، مهمتر از تمام جشنواره ها و تمام تماشاچی ها، رفاقت مستندسزا با سوژه هایش و زندگی با آنان است. حتا اگر آن سوژه ها سفالینه های بی جان تپه های مارلیکی باشند که ابراهیم گلستان به آنان جان بخشیده یا گیاهی مانند نخل که از زاویه ی دید مستندساز ناصر تقوایی، به هست و نیست مردمی مبدل می شود. این است مستندسازی. سینماگر مستند می تواند با نگاه انسانی و فارغ از منفعت طلبی، جهانی را به تصویر کشد که خود هم درون آن باشد و هم راوی دوران آن. به عنوان یک مستند ساز، فارغ از تمام گلایه ها و مشکلاتی که همیشه هست و خواهد بود، به این موضوع افتخار می کنم که می توانم هرچند مختصر و هرچند کم ثمر، جریان فیلم سازی مستند را که شریف، انسانی و بسیار محترم است، گامی همراهی کنم.
همین جا جداً و صمیمانه از همکارانم در این فیلم سپاسگزارم و آرزومندم که خردورزانه و هوشمندانه با موضوع برخورد کرده و فارغ از تنگ نظری، حسد و ریا اجازه دهند که این فیلم به هر نحوی که شده، در دسترس دوستداران الخاص و مخاطبانش قرار گیرد.

 

منبع: رای ُبن مستند | تاريخ: 1389/06/28
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد