چطور با ۲۰۰۰ جعبه شکلات به اسکار برویم؟

[ امیر حسین ثنائی ]

۱
چندی پیش دوست فیلم‌سازی با یکی از خبرگزاری‌ها مصاحبه‌ای کرده بود و تجربه همکاری با تهیه‌کننده آخرین فیلم‌اش را بهترین تجربه دوران کاری‌اش خوانده بود. می‌دانستم که این‌گونه نبوده. چند روز بعد که او را دیدم پرسیدم جریان چیست؟ صادقانه گفت که طرحش را هیچ کجا نپذیرفته‌اند و این مصاحبه را کرده و در اصطلاح برای تهیه‌کننده مذکور «پالس» فرستاده تا طرح دیگرش را قبول کند و بیکار نماند. همان دوست مدتی بعد که طرحش رد شد، مصاحبه‌ای کرد و شروع کرد به خط‌ونشان کشیدن که این هم از تهیه‌کنندگان تازه به دوران رسیده و ... .

۲
اخبار مربوط به سینمای مستند ایران تا همین چند سال پیش جایگاه چندانی در میان بسیاری از رسانه‌های عمومی نداشت. هرچند این شرایط در حال حاضر نیز تفاوت چندانی نکرده، اما دو سه سال است که حجم انتشار اخبار مربوط به آثار مستند چه از جانب مستندسازها، که تا حدی ارتباط با رسانه‌ها را یاد گرفته‌اند، و چه از سوی خبرنگاران و ... نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده است.
اما در این میان گاهی اتفاقاتی می‌افتد که باید این ذکر را دائم زیر لب تکرار کنیم که «از طلا گشتن پشیمان گشته‌ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید».
از کپی پیست کردن خبرهایی سراسر غلط و مغشوش که به دست رسانه‌ها می‌رسد و در برخی‌شان عیناً منتشر می‌شود تا انتصاب القابی چون پدر یا مادر سینمای مستند، درخشش یک مستند در بازار فلان جشنواره و... همه و همه ادعاهایی است که در حال تکرارند.
از برخی رسانه‌ها و عدم تسلط کافی‌شان به سینمای مستند ایران که بگذریم، نقش کارگردان، تهیه‌کننده یا هر کسی که تهیه، تنظیم و ارسال اخبار یک فیلم را بر عهده دارد را نباید فراموش کرد. از دید این دوستان هر جشنواره‌ای که فیلمشان در آن حضور دارد، بهترین و معتبرترین جشنواره دنیاست، جایزه‌ای که می‌گیرند، همواره جایزه اول و ویژه هیئت‌داوران است و همیشه با سالن پر و تماشاگرانی که روی زمین نشسته‌اند روبه‌رو هستند و فیلمشان پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای مستند است. باور نمی‌کنید؟ همین چندی پیش و درست چند روز پس از انتشار مستند «من ناصر حجازی هستم» در متن خبری آمده بود: «من ناصر حجازی هستم از بابت فروش فیلم‌های مستند در تاریخ سینمای ایران و همچنین عرضه در شبکه نمایش خانگی، پرفروش‌ترین مستند تاریخ سینمای ایران است.» حالا این‌که چطور پس از یک هفته تهیه‌کننده توانسته به این میزان فروش دست پیدا کند و آن را به میزان فروش اکران اضافه کند، بماند. اما در متن خبر یک استناد برای محکم‌کاری هم هست: «من ناصر حجازی هستم سال قبل نیز در جشنواره سینما حقیقت موفق شده بود رکورد حضور تماشاگر را بنا بر اعلام "خبر سایت جشنواره" بشکند.»

۳
اما آنچه باعث حیرت، تعجب و بهانه نوشتن این چند خط شد، نه خبر سراسر مغشوش تهیه‌کننده‌ای که اولین کارش را تجربه می‌کند، نه اخباری که ساده‌ترین اسم‌ها را اشتباه ذکر می‌کنند که انتشار گفت‌وگو - خبر مهرداد اسکویی با خبرگزاری ایلنا بود.
اسکویی، که تاکنون موفق به دریافت ده‌ها جایزه بین‌المللی در عرصه سینمای مستند شده و با قواعد سینمای مستند به‌خوبی آشناست در این مصاحبه گفته است: «فیلم‌هایی که متقاضی شرکت در اسکار هستند ابتدا باید در جشنواره‌هایی که اسکار تایید کرده، شرکت کرده و جزو برترین‌ها باشند. حتماً قبل از هفته اول مهر باید حداقل یک هفته در کشور خودشان اکران شده باشند و در نیویورک و لس‌آنجلس هم یک هفته نمایش داده شوند. سپس فیلم برای ۲۰۰۰ داور جشنواره به همراه یک جعبه شکلات فرستاده شود که هزینه‌ای بین ۸۰ تا ۱۰ هزار یورو دربر خواهد داشت.»
راستش را بخواهید هرچقدر قوانین اسکار بخش مستند در سایت آکادمی اسکار و ترجمه آن به فارسی را بالا و پایین کردم از این‌که مستندی باید در کشور خودش اکران شود و همچنین «سپس فیلم را باید برای ۲۰۰۰ داور همراه با یک جعبه شکلات فرستاد» چیزی پیدا نکردم. حتی نمی‌توانم این احتمال را هم بپذیرم که منظور اسکویی از این صحبت‌ها در رابطه با فیلم‌های داستانی است، چراکه او دارد درباره فیلم مستندش مصاحبه می‌کند و بعد هم اضافه می‌کند تهیه و ارسال ۲۰۰۰ بسته شکلات به همراه فیلم برای داوران برای او و پخش‌کنندگانش مقدور نیست و سازمان سینمایی باید یاری‌اش کند. او از تنظیم نامه‌ای از سوی پخش‌کنندگان به سازمان سینمایی خبر می‌دهد، نامه‌ای که انتشار آن برای هر علاقه‌مند پخش فیلم می‌تواند جذاب باشد.
در بخش دیگری از متن این مصاحبه آمده: «کارگردان فیلم رویاهای دم صبح درباره علت دعوت این فیلم به اسکار به خبرنگار ایلنا گفت: فیلم [رویاهای دم صبح] ویژگی‌های ورود به آکادمی اسکار را دارد. بعد از درخشش در جشنواره‌های بین‌المللی فراوان و نگاه مثبت بزرگان نقد اروپا و آمریکا؛ امید برای رسیدن به جمع ۵ نامزد نهایی بیشتر شده است. تا امروز مستندی از ایران حتی به ۱۵ اثر برگزیده اسکار هم راه نیافته. به عبارتی از اول انقلاب تا امروز فیلمی به این جایگاه نرسیده که نظر مثبت این تعداد منتقد جهانی را داشته باشد.»
نمی‌دانم در اینجا و با این حجم اطلاعات نادرست، باید به چه کسی شک کرد! بی‌شک برای اولین بار در تاریخ سینمای مستند جهان است که آکادمی اسکار از یک فیلم «دعوت» می‌کند و بعد هم هنوز شورت لیست ۱۵تایی اعلام‌نشده، حرف از ۵ نامزد نهایی است.
فکر می‌کنم چه بلایی دارد در این عصر اطلاعات که همه چیز در گوگل خلاصه می‌شود، بر سر تاریخ سینمای مستند ما می‌آید؟!!!
اما برخلاف آنچه اسکویی می‌گوید، حتماً یادمان هست که در سال ۹۱ «این فیلم نیست» ساخته جعفر پناهی و مجتبی میرتهماسب از سوی آکادمی اسکار در فهرست اولیه ۱۵ فیلم مستند اولیه اسکار اعلام شد تا از میان آن‌ها پنج فیلم نهایی نامزد اسکار مستند انتخاب شود. همین فیلم پس از اولین نمایش بین‌المللی خود در بخش اصلی جشنواره کن ۲۰۱۱ در بیش از پنجاه جشنواره بین‌المللی به نمایش درآمد و از سوی جامعه ملی منتقدان در سال ۲۰۱۲ به‌عنوان بهترین فیلم انتخاب شد و پیتر برادشاو (منتقد و نویسنده) در مقاله‌ای که روز ۵ ژانویه در سایت نشریه گاردین منتشر کرد از آن در لیست ۵۰ فیلم برتر نیم دهه دوم هزاره نام برد.
پس فیلم‌های مستندی هستند که جایگاه بالاتری هم دارند. اما حضور و موفقیت‌های بین‌المللی مستندهای ایرانی در همین دو سه سال گذشته به این فیلم محدود نمی‌شود و شامل ده‌ها فیلم دیگر هم می‌شود؛ از مستندهایی چون نینجای ایرانی (مرجان ریاحی)، راننده و روباه (آرش لاهوتی)، آتلان (معین کریم‌الدینی) و من می‌خوام شاه بشم (مهدی گنجی) که هرکدام آغاز حضورهای بین‌المللی‌شان با جشنواره‌های الف بوده، در بیش از سی جشنواره بین‌المللی به نمایش درآمده‌اند، حتی برخی‌شان در فرانسه و آمریکا و ... اکران هم شده‌اند و مهم‌ترین جوایز سال‌های گذشته را دریافت کرده‌اند، تا سونیتا (رخساره قائم‌مقامی)، خانه‌ای در مه (مختار نامدار)، گزارشی درباره مینا (کاوه مظاهری)، باخدا می‌رقصم (هوشنگ میرزایی)، دریاچه تنها (محمد احسانی)، حرفه مستندساز (هفت مستندساز زن)، بَرد (حمید جعفری)، فیلمی برای تو (ایمان بهروزی) و ده‌ها مستند دیگر که کارگردانانش به هزار دلیل نمی‌خواهند خبری از فیلمشان منتشر شود.
کافی است نگاهی کنیم به مقاله‌های تحقیقی در گوشه و کنار جهان که بازتاب بین‌المللی سینمای مستند ایران است و از سال گذشته در رای‌بُن مستند و فصلنامه سینماحقیقت منتشر می‌شوند تا ببینیم جایگاه مستندهای ایرانی کجاست. همه این‌ها باعث می‌شود که انگشت گزیده، خیره به مانیتور تلاش کنی آنچه را خوانده‌ای باور نکنی.

۴
از عواقب ارائه اطلاعات و اخبار نادرست در تمام این سال‌ها همین نمونه بس که خبر در ساعت ۱۱ صبح منتشرشده و ساعتی بعد در سایت هنر و تجربه این‌چنین آمده است: «رویاهای دم‌صبح به کارگردانی مهرداد اسکویی در جشنواره‌های داخلی و خارجی متعددی حضورداشته و مورد تحسین قرارگرفته است. این روزها که صحبت درباره انتخاب نماینده سینمای ایران برای معرفی به اسکار مطرح‌شده است، مهرداد اسکویی هم در گفت‌وگویی با خبرگزاری ایلنا، از دلایل خود برای معرفی فیلمش به اسکار گفته است و خواهان حمایت سازمان سینمایی شده است.»
هیچ‌کسی هم نمی‌گوید که برادر من، آن فیلم سینمایی خارجی‌زبان است که به اسکار معرفی می‌کنند، نه مستند. جنجال اعلام «نخل طلا»ی فیلم‌نامه به اصغر فرهادی به این زودی فراموش شد؟!

۵
چندی پیش دوستی موفق به دریافت جایزه‌ای بین‌المللی شده بود. زنگ زدم که تبریک بگویم و از او خواستم که حتماً خبر دریافت جایزه‌اش را برای چند خبرگزاری بفرستد. طفره رفت و گفت که نمی‌خواهد خودنمایی کند. برایش توضیح دادم که خبر جایزه‌اش خودنمایی نیست و بخشی از تاریخ سینمای مستند ماست. زیر بار نرفت.

۶
سینمای مستند ایران میان تکه اول و تکه آخر این یادداشت، گاهی هیچ تعادلی ندارد.

در همین زمینه بخوانید:
سینمای مستند ایران در عرصه بین‌المللی – نیمه دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۵
سینمای مستند ایران در عرصه بین‌المللی – نیمه دوم تابستان و پاییز ۱۳۹۴
سینمای مستند ایران در عرصه بین‌المللی – بهار ۹۴
سینمای مستند ایران در عرصه بین‌المللی- نیمه دوم بهار و تابستان ۹۴

 

منبع: رای بن مستند | تاريخ: 1395/06/01
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد