من یک مستندسازم، اما ...

[ مسعود امینی تیرانی ]

برای من مستندسازی بخشی از سینما نیست؛ بخشی از شکل و شیوه ی زندگی معاصر من  است. زندگی البته در جامعه ای که چندان به آن وفادار نیستم، سازوکارش را نمی پسندم و با آن دلخوشی ندارم؛ جامعه ای که چندان به سامان نیست؛ آینده ی مرا تامین نمی کند و به من امنیت نمی دهد. اما شاید همین جامعه است که مرا وادار می کند تا به مستندسازی نه به عنوان بخشی از سینما، بلکه شیوه ای از اندیشیدن و یا مبارزه یا حتی روشی برای آرامش فکر کنم، شاید روشی است برای کنکاش در همه ی هنجارها و ناهنجاری های کوچک و بزرگ اطرافم. بنابراین شاید خود را اینگونه راضی می کنم، مستندسازی که بخشی از زندگی من است و بخشی از کار من نیست. بنابراین از آن توقع مالی هم ندارم، بنابراین من پرسش مربوط را اینگونه تعمیم می دهم: چرا احوال جامعه ی معاصر من آنقدر وخیم است که به من فرصت زندگی خصوصی نمی دهد؟ چرا جامعه به من فرصت اندیشیدن نمی دهد؟ چرا جامعه به من امنیت نمی دهد و مرا مجبور به مبارزه می کند؟ بنابراین وقتی در حال مبارزه هستم، حتما توقع داشتن شرایط راحت را ندارم.
بنابراین اگرچه شرایط زندگی ما سخت است، ولی مگر ما نیز به عنوان یک شهروند - با تعریفی که حکومت از ما می خواهد - زندگی می کنیم؟ این یک بازی دو طرفه است. اگر دولت حقی برای من به عنوان یک مستندساز قائل نیست، ولی مگر من نیز برای او حقی قائلم؟ محاسبه ی اینکه چه کسی در این مبارزه سود بیشتری می کند چندان پیچیده نیست! دولت حق مالکیت و امنیت و سرمایه را از من سلب می کند و من حق ثبت تاریخ را! امیدوارم که منظور مرا از واژه ی دولت بدانید که مفهوم کلی دولت و حکومت است و نه الزاما شرایط خاص امروز. این جدال همیشه ی تاریخ بین هنرمند و دولت بوده است.
من در سه زمان بسر می برم: زندگی در زمان کاری، زندگی در زمان خصوصی و زندگی در زمان ارتباطات اجتماعی. زمان مستندسازی من در کدام بخش هستم؟ نمی خواهم در زمان کار من باشد؛ چراکه در جامعه ی امروز من، کار بخشی از زمان اسارت من توسط دولت است. و این همان جایی است که من دوست ندارم. بنابراین اگرچه زندگی بسیار سخت است، ولی ترجیح می دهم تا مستندسازی را با کار مخلوطش نکنم تا حداقل احساس کنم در زمان مستندسازی در خصوصی ترین لحظات زندگی ام هستم و اسارتی ندارم. ما در لحظات خصوصی است که با شکل کلی دولت مبارزه می کنیم. در تنهایی است که می توانیم قوانین را زیر پا بگذاریم، ضد قانون رسمی شویم، فکر کنیم، و قانون شخصی خود را داشته باشیم. بنابراین برای افزایش زمان تنهایی اگر نتوانیم از زمان کار خود بکاهیم باید از زمان ارتباطات اجتماعی خود بکاهیم.  بنابراین به مستندسازی به عنوان روشی برای ساخت تنهایی از نوع معاصر آن فکر می کنم. این هم جدال دیگری است بین هنرمند مستندساز با جریان زمان. اما در جدال های همیشگی هنرمند با دولت و زمان شاید هنرمند پیروز جدال با دولت باشد ولی معمولا بازنده ی جدال با زمان است ... البته که این تقدیر شومی است ... .

رای ُبن مستند:
مسعود امینی تیرانی تا کنون فیلم های کوتاه و تجربی پژواک، غبارآلوده ها، نوبت پنجره هاست، باران، شب، داوود، یونس، این راه همیشه بود و ... و فیلم های مستند زارچ، فیروزآباد، هزار و یک روز، هزار و یک راه، راهی به کویر، شنیدن تاریخ، فرامه، در جستجوی گوهر شب چراغ، نقل خطرناک، خاک حافظه و ... را تدوین، نوشته و کارگردانی کرده است. او جوایزی چون بهترین تدوین از جشنواره ی مستند کیش، فیلم دوم جشنواره ی بین المللی سبز و کاندید بهترین مستند از جشنواره ی فیلم کوتاه تهران (مستند زارچ)، بهترین کارگردانی، تدوین و تحقیق از جشنواره ی مستند کیش (مستند فیروزآباد)، بهترین فیلم تجربی به انتخاب انجمن فیلم کوتاه در جشنواره ی فیلم کوتاه (یونس)، جایزه ی بهترین فیلم مستند از اولین جشنواره ی فیلم راهبران (نقل خطرناک)، بهترین نگارش متن و تحقیق از سومین جشنواره ی سینما حقیقت تهران و تندیس بهترین پژوهش از چهارمین جشن مستقل مستندسازان (مستند بلند خاک حافظه) و ... را تا کنون دریافت کرده است. امینی همچنین مدیریت تصویربرداری و فیلمبرداری ده ها فیلم کوتاه، بلند، مجموعه ی تلویزیونی و مستند را برعهده داشته است.

در همین زمینه:
عوارض مستندسازی
آیا من فقط یک مستندسازم؟
و قرار بر این است: من مستندساز می مانم
مرثیه ای برای یک رویا یا مصائب یک مستندساز

 

منبع: رای ُبن مستند | تاريخ: 1389/07/10
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد