تهران هیچ چیز ندارد
یا چگونه می توانیم مخاطب خودمان را مسخره کنیم

[ هادی علی ‏پناه ]

 خوب بود. امسال برای سینمای ایران با تمام فراز و نشیب هایش سال خوبی بود. جوایز زیادی که جشنواره های خارجی به فیلم ‏های ایرانی یا حداقل ایرانی های فیلم‏ساز دادند و صد البته اتفاق جالب‏تر درخشش یک فیلم مستند که در وضعیتی تقریباً غیر منتظره در گیشه هم موفق بود." تهران انار ندارد" شاید حرف های زیادی برای گفتن داشته باشد. حرف هایی اما آنچنان که فیلم قصد دارد، تاثیر گذار نخواهند بود؛ چرا که به شدت تکراری شده اند. حرف هایی که بیشتر به رخ کشیدن دوباره ی کم بودهای فرهنگی یک کشور است که در مقیاس روند رشد تاریخی یک شهر آن هم ابر شهر ایران روایت می شوند. اما حرف اصلی اینجاست که بلاخره تهران انار ندارد، انار دارد یا نه؟ برای این که در مورد این عزیز دردانه ی امسال سینمای ایران کم لطفی نکرده باشیم اول از همه سراغ انارهایی می رویم که تهران انار ندارد برایمان به ارمغان می آورد.
"مسعود بخشی" را به جز همان معرفی کوتاهی که در ابتدای فیلم از خودش می کند نمی شناسم. کارهایی که قبلاً کرده است و کارهایی که الان می خواهد بکند را دنبال نکرده ام، اما چیزی که مشهود است کارگردانی نسبتا موفق، حداقل در این فیلمش به حساب می رود. کارگردانی که خودش راوی اصلی داستان فیلمش می شود و در کنار به نمایش گذاشتن سوژه ی مثلاً بکر فیلمش گلایه یی هم از روند تولید و پیش تولید چنین فیلم هایی می کند. نامه یی که در ابتدای فیلم به مسئولین"شبکه ی یک سیما" نوشته می شود جدای از این که در خفا به شدت محافظه کارانه است ولی در ظاهر پر است از شکایت های یک فیلم‏ساز جوان که سودای فیلم ساختن درون چهارچوب فرهنگ رسانه یی ایران را دارد. این شیوه ی روایت خلاقانه در ادامه ی فیلم رنگ عوض می کند و با در پیش گرفتن شوخی های کوچک و دوستانه با عوامل سازنده ی فیلم و در نهایت شیرین زبانی های راوی فیلم ادامه پیدا میکند. بخشی علاوه بر روایت موفق فیلمش چینش درستی هم در مرحلهی تدوین کارش انجام داده است و هر بار ترفند جدیدی برای بیان سوژه هایش پیدا می کند. تصاویری تاریخی که به گفته ی خود فیلم اتفاقی توسط عوامل فیلم کشف شده اند به خوبی با درگیری های امروزی تهران بزرگ تطبیق می شوند و حالتی مقایسه گونه به دست می دهند که در نتیجه یی گریز نا پذیر و از پیش چیده شده چندان تفاوتی هم بین تهران چند دهه‏ی قبل با تهران امروز متصور نمی شوند. اما کفه ی این ترازوی تاریخی در وضعیت بدی به یک طرف سنگینی می کند که صحبت درباره اش بماند برای سطور بعدی. گشت و گذار در تاریخ تهران و تهران پنهان در پس زیبایی هایش باعث کشف مردمی شده است که فیلم‏ساز با هوشمندی خوبی بار سنگین روایت فیلم را بر عهده ی آنها می گذارد و" آقا جعفر"می شود قهرمان داستان فیلم. انگار این آقا جعفر ریز بین و شاکی همان جعفر فیلم "دختر لر" است که تصمیم گرفته است بعد از سال ها دوباره و این بار تنها سری به تهران بزند. تهرانی که پول هایش را از او گرفته است و مجبورش کرده در پارک ها بخوابد و ببیند که مردم بی خانمان تهران چه وضعیتی دارند. جعفر همین طور تغییرهای جذاب تهران را هم دیده است خیابان‏ های پیچ در پیچ و بازارهای بزرگش را. اما جعفر این وسط چکار می کند و چرا داستان دختر لرش را رها کرده است تا چهره ی زشت تهران را هم ببیند؟ این موضوع گرچه در خود فیلم زیاد مهم نیست و پرداخته نمی شود ولی برای من جالب است. به گفتهی خود بخشی آقا جعفر خیلی اتفاقی و در گشت و گذارهای تیم تصویربرداری از درون جمعیت انبوه پیدایش شده است تا تهران را آن گونه که دیده است برایمان توصیف بکند. آقا جعفر با آمدنش بار سنگینی را از دوش فیلم‏ساز بر میدارد. باری که سبک‏تر از داشتن نگاهی تحلیل‏گر به جامعه ی تهران است. متاسفانه هوشمندی های دست چندم کارگردان دیگر از این به بعد ته می کشند و تنها چیزی که برای ما باقی می ماند یک فیلم مستند یا شاید به اصطلاح مستند است که سنگینی فیلمنامه ی از قبل نوشته شده بد توی ذوق مخاطب یک مستند می زند. در ادامه ی معمولی فیلم، فیلم‏ساز جعفر را راوی داستان قرار نداده است بلکه وظیفه ی سنگین محتوایی فیلمش را بر دوش او گذارده است تا بتواند از وظیفه ی سنگین ساختن فیلم مستندی دقیق و تیزبین شانه خالی کند و در نهایت فیلمی مستند بسازد که بیشتر سعی می‏کند به گیشه بیندیشد تا موضوع اصلی خودش.
با توجه به این عوامل نباید انتظار فروش بدی در گیشه را هم برای این فیلم می داشت. فیلمی که بیشترین توجه خودش را معطوف به تصاویر گذشتهی تهران کرده است و به جای دیدن تهران امروز خودش را پشت تصاویری مضحک و روایتی مکمل این طنز پنهان می کند. تهران انار ندارد در لحظاتی به خوبی می تواند مخاطب خودش را بخنداند. اما در پایان چیزی به جز همان چند پلان خنده دارد برای مخاطب باقی نمی ماند. مخاطبی که حتی در برخی از نریشن های فیلم مورد تمسخر هم قرار گرفته است. بخشی، در این فیلمش تنها یک کار قابل قبول انجام داده است و آن هم روایتی متفاوت از حرف هایی ست که بارها شنیده ایم. اگر بخواهیم تهران انار ندارد را با اثر مستند دیگری مقایسه بکنیم چاره‏یی جز رفتن به سراغ فیلمی همچون" فقر و فحشا"نداریم. فیلمی که حداقل هدفی برای اقشار خاصی از جامعه می توانست داشته باشد. اما تهران انار ندارد فقط مانند یک فیلم کمدی سطحی عمل می کند و از زمینه ی روایی خودش برای خنداندن مخاطبش استفاده می‏کند و صد البته خالی از غرض ورزیهای فقر و فحشاست و فیلمی‏ست که نهایت تلاشش را می کند تا مارکی به شخص خاصی نچسباند. اما مشکل اصلی و نابخشودنی تهران انار ندارد جای دیگریست که نبودش برای فیلمی که به ظن خودش قصد دارد یک شهر را در بستر تاریخی‏اش معرفی بکند بسیار عجیب و غریب است. تهرانِ تهران انار ندارد در دو طبقه ی اجتماعی خلاصه شده است. تهران فقیرها و بیچاره ها و تهران اغنیا و بی دردها. چه در تصاویری که از تاریخ تهران در فیلم می بینیم و چه در تصاویر امروز تهران همه چیز در این دو طبقه خلاصه شده است. دو طبقه یی که اگر بخواهیم از دید جامعه شناسی بررسی‏شان بکنیم کمتر میزان تاثیر در یک جامعه را دارند. طبقه ی فقیر جامعه آنچنان در درون کمبودهای خودش غرق شده است که مهلتی برای فکر کردن به چیزهای دیگر نمی یابد و طبقه ی مرفه هم اصلاً دردی ندارد که برای برطرف کردن آن دست به کار شود. غایب بزرگ این فیلم طبقه ی متوسط تهران بزرگ است. طبقه یی که بخش اعظم جامعه را تشکیل می دهد و تحرکات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یک جامعه را در هر نوعش انجام می دهد. طبقه یی که بیشتر میزان مصرف و تولید را در جامعه به خود اختصاص می دهد و بخش اعظم خواسته های آن است که نیروی محرک دو طبقه ی اجتماعی دیگر می‏شود. زمانی که تهران انار ندارد با پایان بندی بی معنی‏اش به پایان می‏رسد تنها این سوال در ذهن می‏ماند که فیلمی درباره ی یک شهر دیده ایم یا فیلمی دیده ایم که داستانش در یک شهر رخ می دهد؟ تهران انار ندارد در برخی المان هایش بسیار موفق است. استفاده از فیلم دختر لر در یکی از پس زمینه های روایی داستان و تدوین قابل قبول فیلم و حتی خنده یی که گه گدار بر لب می نشاند جزء چیزهایی هستند که یک فیلم خوب می تواند دارا باشد ولی زمانی که در ابتدای فیلم کارگردان ادعا می کند که می خواهد سرگذشت تهران بزرگ را برای ما روایت کند ناخواسته ذهن مخاطب خودش را آماده می کند تا فیلمی تحلیل‏گر را نظاره بکند که با نگاه تاریخی‏اش ترازوی مقایسه را هم برای توضیح روند پیش رفت تهران به کار خواهد برد. به خصوص که زمانی پنج ساله برای تولید و تهیه ی تصاویر فیلم صرف شده است. زمانی طولانی که البته به بطالت و خیابان‏گردیهای بی مورد و بروکراسی اداری گذشته است نه چیزی دیگر. در نتیجه فیلم به نمایش درآمده با توجه به تمام پتانسیل های بالایش موفق به انجام وظیفه ی خطیرش نمی شود. نکته ی جالب‏تر اینجاست که این فیلم در جشنواره های خارجی هم حضور پیدا کرده است. پس به این ترتیب ما خودمان با زبان خودمان به تمام دنیا می گوییم که انسان های متمدنی نیستیم. انسان هایی هستیم که گذشته مان پر است از بیماری و فلاکت و نادانی پدران مان است و امروزمان هم نه تنها فرق خاصی نمی کند بلکه در اقدامی ابلهانه سعی می کنیم با پوشاندن لباس های جدید به فرهنگمان خودمان را آدم های با فرهنگی نشان دهیم. آقای بخشی شما نه تنها فیلم خوبی نساخته اید بلکه با این فیلم عملاً تصویری از تهران و در کلیت معنایی از ایران به نمایش می گذارید که اثری از تمدن در آن به چشم نمی خورد.
چرا اینقدر تند حرف می زنم؟ تنها به این دلیل ساده که یا کاری را باید به نتیجه رساند و از انجام دادن آن محصولی حاصل کرد و یا اصلاً به سراغ آن کار نرفت. نه این که بعد از صرف چنین زمان طولانی برای تولید فیلم و گرفتن وقت گرانبهای مخاطب به این نکته اشاره کرد که این کاری که من انجام دادهام وقت تلف کردن بوده است و شما مخاطب عزیز را هم خیلی ساده مسخره می کنم که فریب اسم جذاب فیلم مرا خورده اید و وقت و هزینه برای دیدن فیلم بی معنی من گذارده اید.

در همین زمینه:
تهران انار ندارد
حقیقت ناخوشایند
الگوی نمونه یی ساختار ضد مستند
دیگرانی که نمی گذارند متمدن باشیم
تهران انار ندارد، مستندی با یک ساختار مخاطب پسند است
حقیقی ترین داستانی است که می توان از شهر تهران روایت کرد

عکس، قسمتی از پوستر فیلم است

 

منبع: رای بُن مستند | تاريخ: 1388/08/19
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد