روز ششم و هفتم
نگاهی به بخشی از مستندهای نمایش داده شده روز ششم و هفتم | پرونده هفتمین دوره (۲۲)

[ هادی علی پناه ]

روز ششم

سکوت بره/ مروارید پیدا و مهرداد احمد‌پور
ایجاد کردن خط داستانی مشخص و قرار دادن اتفاق‌ها در بستر آن شاید اصلاً اتفاق تازه‌ای نباشد... حتماً هم نیست! اما حداقل در میان مستند‌ها امسال جشنواره اتفاقی نادر و حتی ناقص بود. سکوت بره از این منظر به مستندهای تک افتاده‌ای می‌ماند که انگار نگاه فیلم‌سازش متفاوت از دیگران است. این مسئله به تنهایی برای مستند مروارید پیدا و مهرداد احمد‌پور مزیتی خاص به حساب نمی‌آید. اما در عرصه‌ی اغلب خالی مانده‌ی مستندهای فکر شده و تمهید مشخص داشتن برای مواجه با سوژه... مستند آن‌ها جزو مستندهای مشخص و تک افتاده است.
سوال اینجا ست که چرا عموماً چنین اتفاقی برای مستند‌ها و مستندسازان ایرانی کمتر میسر می‌شود؟ آیا صرف ایستادن و نظاره کردن سوژه کاری به نظر راحت‌تر می‌آید؟ کاری که مستندساز را از چالش با داستانی منطقی و درگیر کننده می‌رهاند؟ انبوه مستندهای بی‌هدف و الکنی که امسال در جشنواره حاضر بودند و‌ گاه بیش از اندازه هم جدی گرفته شدند... دقیقاً خلاف این موضوع را ثابت می‌کند. که ما حتی برای نگاه کردن سوژه هم باید جایگاه مشخصی برای راوی پیدا کنیم و البته این جایگاه باید با پتانسیل‌های سوژه و لحن فیلم هماهنگی لازم را داشته باشد. متاسفانه این اتفاق حداقل برای مستندهای امسال کمتر رخ داده. نتیجه به تماشا نشستن دقایقی طولانی و ملالت‌بار است و در ‌‌نهایت هیچ... نشستن به امید آنکه پیرمرد داخل قاب جوکی بگوید و مردم بخندند ساده‌ترین و دم دستی‌ترین کار ممکن است.
سکوت بره از این نظر مستندی متفاوت است و این تفاوت را زمانی عمیق‌تر می‌کند که خط داستانی‌اش آن‌قدر کشش دارد که هم سوژه را به خوبی روایت کند و هم لحن مشخصی به فیلم بدهد. هر چند فیلم در پایان به یک باره لحن و ریتم مشخص را کنار می‌گذارد و با استرسی عجیب و غریب تنها به محیا کردن یک پایان بندی از هم پاشیده و الکن بسنده می‌کند.

نشستن بین دو صندلی/ هادی معصوم‌دوست
کاری که مهدی باقری در پیر پسر کرده است به بازی کردن با تیغی دو لبه بیشتر می‌ماند تا این‌چنین سرسری به سرهم‌بندی کردن مسئله‌ای شخصی از نگاه دیگران. اول اینکه مهدی باقری جرئت آن را دارد که جلوی دوربین خودش بنشیند و اجازه دهد خودش هم مورد قضاوت قرار بگیرد و دوم، پیر پسر با لحن و روندی کاملاً مشخص و در روندی از جزء به کل دل مشغله‌ی فیلم/فیلم‌ساز را از یک فرد مشخص به یک جامعه‌ی مشخص تامیم می‌دهد. اما هادی معصوم‌دوست با یک پرتره از خودش شروع می‌کند، خودش را به کلی از فیلم فاکتور می‌گیرد و سعی می‌کند دغدغه‌ای شخصی را از نگاه دیگران بیرون بکشد. چرا این روند کارکرد مشخصی پیدا نکرده؟ جواب ساده است. چون اول هیچ روند مشخصی در کار نیست و دوم، شما نمی‌توانید با پیدا کردن یک سری اتفاق‌های مشابه جایگزینی برای اتفاق و مسئله‌ی اصلی پیدا کنید. آدم‌هایی که در فیلم مصاحبه می‌شوند و حرف‌های صادقانه‌ای که می‌زنند، نگاهی ست از زاویه‌ی دیدن آن‌ها به موضوع. وقتی شما زاویه‌ی دید خودتان را فاکتور گرفته و به مخاطب نشناسانده‌اید چطور می‌توانید انتظار داشته باشید مخاطب قضاوتی به دست بدهد و اصلاً تصویری مشخص در ذهن خود متصور شود؟
این روند ناقص به خوبی در سایر عناصر فیلم هم تکرار شده است. صرف گذاشتن تصاویری از کودکی، تصویری از خودتان به دست نمی‌دهد و همین طور انبوه تصاویر زائد که مشخصاً در سکانس مهمانی باغ دایی به اوج خود می‌رسد مخاطب را دائماً از فیلم جدا می‌کند و وادارش می‌کند به چیزهایی فکر کند که به مسئله‌ی فیلم ربط چندانی ندارند.
نشستن بین دو صندلی مسئله‌ای چالش‌برانگیز و مهم را با لحنی نادرست و زاویه‌ی دیدی عملاً نامشخص روایت می‌کند و در ‌‌نهایت با مجموع همه‌ی این‌ها از رسیدن به تصویری مشخص بازمی‌ماند. اتفاقاً اشتباهات این فیلم ارزش‌های پیر پسر و هوشمندی مهدی باقری را بیشتر ثابت می‌کند.

در قلب سیستان/ محمد عبدی‌زاده
یک مستند دیگر که معلوم نیست چرا باید به این روز افتاده باشد! انبوه نماهایی که از فیلم‌های دیگر در فیلم استفاده‌ شده و همین طور موسیقی‌های متن فیلم‌های شناخته‌ شده اصلاً به خود فیلم امکان ابراز شدن نمی‌دهند تا در ‌‌نهایت نابلدی فیلم‌ساز در تامین کیفیت بخش‌هایی از فیلم که خودش زحمت ساختن و به تصویر کشیدن آن‌ها را کشیده تیر خلاصی باشد بر حوصله‌ی مخاطبی که دلیلی برای ادامه دادن مستند پیدا نمی‌کند. اینجا دیگر سوژه‌ای که اصلاً مطرح نشده است اهمیت خود را بربادرفته می‌یابد!

یادداشت‌های عراق/ حسام اسلامی
مقایسه‌ی این فیلم با لبیک ساخته‌ی وحید امیرخانی به خوبی نشان می‌دهد که چقدر داشتن رویکردی مشخص و فراهم کردن موقعیت‌هایی فکر شده برای همراه کردن مخاطب نه وادار کردنش به همراهی... می‌تواند کاری سخت و پیچیده باشد. سوژه‌ی هر دوی این مستند‌ها و زمان تقریباً یکسانشان و البته مسیر کاملاً جداگانه‌ای که برای طرح و گسترش سوژه طی کرده‌اند به خوبی اشتباهات یادداشت‌های عراق را برجسته می‌کنند.

روزیِ عمو عبدالله و همسرش/ مرتضی زنجانی
بعد از آنکه به حرف‌های پیرمرد و پیرزن فیلم خندیدیم و بعد از آنکه فیلم تمام شد دوباره باید برگردیم سراغ مسئله‌ی پیش‌پاافتاده اما همچنان پررنگی که از ما می‌پرسد: خب... که چی؟ این‌‌ همان دردِ عدم هیچ رویکرد مشخص و فقدان چالش با مسئله است. حتی اگر خط فرضیه چیزهایی را در فیلم ایجاد کرده باشیم فیلم در طی این مسیر کوچک‌ترین دخل و تصرفی نداشته است. همین!

گزارش شنبه/ علی‌محمد قاسمی
خود فیلم آن‌چنان آماتوری ست که حتی موفق نمی‌شود مخاطب را قانع کند به ادامه دادن فیلم. تدوین سراسیمه که ریتم آشفته‌ای را به بار آورده و خب انبوه اطلاعاتی که حتماً برای فیلم‌ساز مهم بوده اما این اهمیت باعث شده فراموش کند که مسئله را باید برای مخاطب هم مهم کند.

بهترین مستند روز: پیر پسر / مهدی باقری
در مورد پیر پسر بسیار گفته و شنیده‌ایم. اما امیدوارم این فیلم و فیلم‌هایی از این دست بلاخره دست از مهجور باقی ماندن بردارند و کمی دیده شوند... با دقت دیده شوند. هر قدر هم که بگوییم سینمای مستند ایران به نسبت سایر شاخه‌های سینما چندین قدم بلند و مشخص جلو‌تر گام برمی‌دارد ــ و البته به‌‌ همان اندازه مهجور‌تر هم باقی‌مانده (از خون دل فیلم‌کوتاه بی‌خبریم اغلب) ــ باز هم اشتباهات فاحشی که در اغلب مستند‌ها می‌بینیم لزوم بیشتر دیده شدن این فیلم‌ها را بیشتر و بیشتر به نمایش می‌گذارد. دقیقاً نمی‌دانم چند بار اما به نظرم پیر پسر به زحمت در حدود شمار انگشتان یک دست به نمایش درآمده باشد و خب از فیلم‎سازش می‌‎شنویم که این آخرین نمایش این فیلم خواهد بود... به احتمال زیاد. به نظر من این فیلم هنوز به نمایش در نیامده است حتی... تهران تنها جغرافیای ایزوله شده‌ی سینما نیست در این کشور. در جاهای دیگر هم، در شهرهای دیگر هم دغدغه‌ی سینما وجود دارد و مشکلات و اشتباهات بغرنج‌تر و بیشتر هم تکرار می‌شوند... حتی!


روز هفتم

اسب آقای ثابتی/ مهدی غضنفری
یک فیلم اشتباهی دیگر که معلوم نیست با چه معیاری وارد بخش مسابقه شده است. فیلم پر است از تصاویر زائدی که با موسیقی بی‌معنی همراهی می‌شود و این دو در ترکیبی شگفت‌انگیز به بهترین شکل ممکن مخاطب را آزار می‌دهند. تقریباً همه چیز فیلم در اعجاب‌انگیز‌ترین شکل ممکن اشتباه و بی‌معنی ست.

در پناه بلوط/ مهدی نور محمدی
حداقل من به خاطر ندارم مستند حیات وحشی از فیلم‌سازان ایرانی دیده باشم و سرگرم شده باشم. این حتماً بزرگ‌ترین تمایز در پناه بلوط با تمام مستندهای قبل از خود است. اینکه بلاخره شاهد مستندی هستیم که فیلم‌سازش متوجه شده که زندگی این موجودات خود به بهترین شکل ممکن داستانی برای روایت کردن دارد و لازم نیست با نریشنی‌گاه ادبی و‌گاه بی‌معنی‌تر حتی به شروح و توضیح آن بپردازیم نقطه‌ی عطف بزرگی به حساب می‌آید. شاید نتوان تمام تلاش‌های گروه فیلم‌برداری و تدوین را برای تهیه‌ی تصاویر استاندارد و در ‌‌نهایت به دست دادن خط داستانی قابل پیگیری به حساب خلاقیت یا ابتکار گذاشت ــ این کیفیت در مقایسه با مستندهای خارجی حیات وحش دم دستی‌ترین کیفیت ممکن است ــ اما بدون شک کیفیت کار آن‌ها به لحاظ موفقیت در شکست طلسم مستندهای حیات وحش کسل‌کننده و ملال‌آور و وارد شدن به مرحله‌ی قابل‌مقایسه بودن با نمونه‌های خارجی ستودنی ست.
با این حال در پناه بلوط تا مغز استخوان در ابتدای راه است و پر از ایرادات ریز درشت در حفظ ریتم مناسب، تکرار کردن تصاویر که هر چند معدود اتفاق می‌افتد اما همین دفعات معدود هم به خوبی به خط داستانی فیلم آسیب زده است و در ‌‌نهایت زمان اندکی طولانی آن. با این حال تلاش برای روایت تمام خطرات ممکن در مسیر حیات این گونه‌ی در حال انقراض از زاویه‌ی دید خود سنجاب‌ها و البته باز هم مهم‌تر از همه، سرگرم‌کننده بودن فیلم موفقیت بزرگی برای مهدی نور محمدی و تیم سازنده‌ی این مستند است.

تفتان/ هوشنگ میرزایی
اینکه در ‌‌نهایت هیچ شخص دومی در مورد پیرمرد حرفی نمی‌زند، فیلم به زودی و با چرخه‌ی تکرار حرف‌ها تکراری می‌شود و در ‌‌نهایت با تدوین نادرست و آشفته انسجام مورد نیاز از دست می‌رود... تفتان را در زمره‌ی مستندهایی قرار می‌دهد که با وجود ایده‌ای جذاب و تنها به دلیل نابلدی فیلم‌ساز در یافتن زبان مناسب برای سوژه‌ی در ‌‌نهایت به دام وضعیتی افتاده است که تفتان و اغلب مستندهای جشنواره در آن گرفتار آمده‌اند. زمان طولانی، از بین رفتن یا پیدا نشدن انگیزه‌ی لازم برای ادامه‌ی فیلم از سوی مخاطب و در ‌‌نهایت ایرادات روایی و زمان‌بندی که بیشتر ناشی از انبوه راش‌های یکسان و بی‌منطق گرفته شده است تا چیز دیگری.

برای گونگادین بهشت نیست/ سید غلام‌رضا نعمت‌پور
این مستند به راحتی عنوان از دست رفته‌ترین مستند جشنواره را از بی‌همگان ساخته‌ی طیب باقر هاشمی می‌گیرد و به اختلاف به خود اختصاص می‌دهد. بار دیگر باید به سراغ یکی از‌‌ همان ابتدایی‌ترین سوال‌های ممکن بازگردیم و از خودمان بپرسیم آیا جذابیت سوژه برای جذابیت فیلم کافی ست؟ آیا ما می‌توانیم بدون توجه به پتانسیل‌های سوژه و مهم‌تر از آن حوصله‌ی مخاطب هر روش دم دستی را برای روایت فیلم خود انتخاب کنیم؟
این مستند به راحتی می‌توانست در زمانی کمتر از ۲۰ دقیقه داستان خود را به بهترین و موثر‌ترین شکل ممکن روایت کند و اجازه دهد سوژه‌ی جذاب و سرنوشت تکان‌دهنده‌ی آن زمان کافی برای ارتباط برقرار کردن با مخاطب بیابد. اما با این زمان طولانی و این همه وقت تلف کردن در اطلاعات دهی به مخاطب نه پروسه‌ی سخت و طولانی پژوهش فیلم بهتر اثبات می‌شود و نه لزوم انبوه اطلاعات زائدی که در صورت وجود یک فیلم‌نامه‌ی مشخص و منسجم به راحتی کنار گذاشته می‌شود. همه‌ی این موارد به کنار کیفیت بسیار پایین نماهایی که توسط گروه فیلم‌سازی تهیه‌شده‌اند به خوبی نشان می‌دهد که فیلم از جوانب مختلفی در مرحله‌ی پیشاسینمایی درجا زده است.
حالا سرنوشت عجیب علی میر دریک‌وندی تنها انگیزه‌ی ممکن برای گوش دادن به صدای فیلم است تا داستان زندگی او از پس این فیلم بد هیبت استخراج شود. عملی که زمان و حوصله‌ی فراوانی می‌خواهد اما صرفاً به خاطر شخصیت سوژه‌ی فیلم قابل دفاع است. این ایده‌ی مستندهای کوتاه و بلند شده برای شرکت در جشنواره‌های فیلم کوتاه و بلند هم ایده‌ی جالبی ست!

بهترین مستند روز: لطفاً بوق بزنید/ رضا فرهمند
لطفاً بوق بزنید نمونه خوبی‌ ست برای نشان دادن انعطاف فیلم‌ساز در مقابل موانع متعددی که او را در پرداخت درست و همه‌جانبه‌ی سوژه محدود کرده‌اند. با این حال فیلم‌ساز از منظری قابل دفاع سعی می‌کند تا جایی که ممکن است همه‌ی جوانب زندگی این آدم‌ها را به تصویر بکشید و حتی چالش‌های آدم‌هایی را که به آن‌ها کمک می‌کنند را هم از قلم نیاندازد. برای همین فیلم به خوبی موفق می‌شود اتمسفری قابل‌درک را خلق کند و تا حد ممکن از فرم سینمایی برای عمق بخشیدن به مضمون خود کمک بگیرد. در کمال ناباوری این استفاده از فرم هم محدود به چند مورد خاص و استثنا‌ها نیست و تقریباً در تمام لحظات فیلم درک می‌شود.
تلاش این مردم برای به دست آوردن درک درستی از وضعیت و در ‌‌نهایت حفظ کردن چرخه‌ی مبارزه برای به رسمیت شناساندن خود اتفاقی ست که به زودی فیلم را وارد پروسه‌ای می‌کند که آن را علاوه بر وظیفه‌ی صدای این مردم بودن، به جایگاه قابل تعمیم بودن نیز می‌رساند. بازی قاضی و دادگاه بچه که ترفندی مناسب برای انتقال خاطرات و چرا‌ها به نسل بعد است، چرخه‌ای از انتقال آگاهی را در این اجتماع به وجود می‌آورد که تنها مسیر ممکن برای آن ادامه‌ی روند مبارزه، دادن توانایی برای یافتن زبان درست ارتباط برقرار کردن با جهان خارج و در ‌‌نهایت مبارزه‌ای آرام ولی موثر خواهد بود. فیلم در این مسیر، در به تصویر کشیدن این اتفاق‌ها بسیار موفق است و به راحتی به بخشی از همین پروسه‌ی برقراری ارتباط با جهان خارج بدل می‌شود.

در همین زمینه بخوانید:
نگاهی به بخشی از مستندهای نمایش داده شده روز پنجم | پرونده هفتمین دوره (۲۱)
پیشنهاد مستندبینی در جشنواره سینما حقیقت | پرونده هفتمین دوره (۲۰)
نگاهی به بخشی از مستندهای نمایش داده شده روز چهارم | پرونده هفتمین دوره (۱۹)
پیشنهاد مستندبینی در جشنواره سینما حقیقت | پرونده هفتمین دوره (۱۸)
نگاهی به بخشی از مستندهای نمایش داده شده روز سوم | پرونده هفتمین دوره (۱۷)
پیشنهاد مستندبینی در جشنواره سینما حقیقت | پرونده هفتمین دوره (۱۶)
نگاهی به بخشی از مستندهای نمایش داده شده روز دوم | پرونده هفتمین دوره (۱۵)
پیشنهاد مستندبینی در جشنواره سینما حقیقت | پرونده هفتمین دوره (۱۴)
نگاهی به بخشی از مستندهای نمایش داده شده روز اول | پرونده هفتمین دوره (۱۳)

پیشنهاد مستندبینی در جشنواره سینما حقیقت | پرونده هفتمین دوره (۱۲)
پیشنهاد مستندبینی در جشنواره سینما حقیقت | پرونده هفتمین دوره (۱۱)
پیشنهاد مستندبینی در جشنواره سینما حقیقت | پرونده هفتمین دوره (۱۰) 
پیشنهاد مستندبینی در جشنواره سینما حقیقت | پرونده هفتمین دوره (۹)
پیشنهاد مستندبینی در جشنواره سینما حقیقت | پرونده هفتمین دوره (۸)
پیشنهاد مستندبینی در جشنواره سینما حقیقت | پرونده هفتمین دوره (۷) 
پیشنهاد مستندبینی در جشنواره سینما حقیقت | پرونده هفتمین دوره (۶) 
پیشنهاد مستندبینی در جشنواره سینما حقیقت | پرونده هفتمین دوره (۵) 
پیشنهاد مستندبینی در جشنواره سینما حقیقت | پرونده هفتمین دوره (۴) 
پیشنهاد مستندبینی در جشنواره سینما حقیقت | پرونده هفتمین دوره (۳) 
پیشنهاد مستندبینی در جشنواره سینما حقیقت | پرونده هفتمین دوره (۲) 
مروری بر شش دوره جشنواره سینماحقیقت | پرونده هفتمین دوره (۱)

 

منبع: رای بن مستند | تاريخ: 1392/09/29
 | فهرست مطالب ابتدای صفحه | 
به گروه فيس بوک ما بپيونديد